نوجوانی پل عبور از کودکی به بزرگسالی - قسمت اول
پدر، مادر! من کودک نیستم!
شخصیت، بینش، استایل، فاز یا هرچه که اسمش را بگذارید، برای نوجوانان امروز اهمیت زیادی دارد. نوجوانهایی که انتهای دهه هفتاد و از ابتدای دهه هشتاد به دنیا آمدهاند، فرزندان نوبالغی که نیازهایشان مانند پدر و مادرشان نیست و سبک زندگی دیگری را دوست دارند و کسانی که دیگر در شهر یا روستای خود زندگی نمیکنند، بلکه روز خود را در دنیای به هم متصل اینترنت به شب میرسانند، استانداردها و فاکتورهای متفاوتی را نسبت به نسلهای گذشته خود تعریف کردهاند.
فریاد نوجوانها یا شکایت والدین؟!
والدین زیادی را دیدهام که با شکایت پیشروانشناسان و یا مشاوران مدرسه میروند و از عملکرد فرزند نوجوان خود گله میکنند. اما سوال اینجاست که آیا تمام این مسائل به نوجوانها مربوط میشود یا اینکه پدر و مادرها هم مسیر ارتباط با نوجوان را اشتباه میروند. به تجربه دیدهام که اکثر مشکلات نوجوانها، ارتباطی با والدین آنها نیز دارد؛
بهطور مثال والدینی که از منزویبودن نوجوان خود یا کنارهگیری او از خانواده و ترجیحش برای بودن درکنار دوستان همسنوسالش شاکی هستند، نمیدانند که فرزند آنها دیگر کودک نیست و وارد دورهای از تکامل و رشد خود شده است و ناخودآگاه میل به تنهایی و درک خویشتن خویش دارد. هرچند که این موضوع نباید با افسردگی دوران بلوغ و افسردهخویی اشتباه گرفته شود و لازم است با تعریف علمی به تحولات نوجوان نگاه کرد، اما نمیتوان نیاز نوجوان را به تنهایی و خلوت با خود نادیده گرفت.
کودک یا نوجوان
همچنین بسیاری از پدر و مادرها تمایزی میان فرزند نوجوان و کودک خود قائل نمیشوند و هردو را یکی تصور میکنند؛ درصورتیکه سازمان بهداشت جهانی (WHO) در سال ۲۰۱۴ گزارشی از وضعیت سلامت ۱ میلیارد نوجوان منتشر کرده است که این دیدگاه را بهطور کامل برهم میزند. این گزارش که «شانس دوم برای دهه دوم زندگی» نام دارد، نشان میدهد که رویکردهای درمانی و تربیتی والدین باید برای نوجوانان اختصاصی باشد؛ یعنی نباید نوجوان را کودک بزرگشده تلقی کنند و درضمن باید مسیر ارتباطی و درمانی متناسب با آنها را برای رفع مسائل نوجوانان درنظر بگیرند.
WHO اظهار میدارد که تا چند سال آینده ۱ میلیارد نوجوان در این کره خاکی زندگی خواهند کرد و سلامت آنها هم بهمعنای سلامتی کل جهان خواهد بود؛ بنابراین متناسب با همین موضوع مهم، بهتر است دیگر نگوییم «کودک و نوجوان» بلکه بگوییم «کودک» یا «نوجوان» و این ۲ را واقعا جدا از هم ببینیم؛ چراکه عمده نارضایتی والدین از نوجوانان خود بهخاطر این است که آنها هنوز فرزند خود را کودک میدانند و انتظار دارند که وی تمامی حرفهای آنها را گوش دهد یا رفتار خطرناکی از او سر نزند که البته این اتفاق نیز نمیافتد. باید والدین بدانند لجبازی، نافرمانی، خطرکردن، بحث و دلیلآوردن از ویژگیهای دوران نوجوانی است و همین تغییرات و ویژگیها، فرد را از دوران کودکی جدا کرده و بهدوران بزرگسالی هدایت میکند
نوجوانی و پروانگی
همانطور که کرم ابریشم با ساختن پیله در اطراف خود و در پیله فرورفتن رشد میکند و تبدیل به موجود دیگری، یعنی «پروانه»، تبدیل میشود، کودک نیز همین مسیر را طی میکند تا به نوجوانی برسد. نوجوانی سن پروانگی است. پروانهای که دوست دارد پرواز کند، جستوجو کند، بچرخد و آزادانه تجربه کسب کند. پروانهای که نمیتواند دیگر مانند کرم یکجا بماند و زین پس پرواز را به سکون ترجیح میدهد.
حال اینکه این پرواز میتواند او را از اصل خویش دور کند و درعینحال میتواند او را به حقیقت خویش و اهدافش نزدیک کند؛ لذا همانطور که به پروانه دیگر کرم ابریشم نمیگویند و او را موجود دیگری تلقی میکنند، نوجوان را هم نباید مانند کودک درنظر گرفت.
حال سوال پیش میآید که این تغییرات چه هستند و چطور باعث تمایز یافتگی نوجوانان میشوند. دوره نوجوانی را نظریهپردازان مختلفی بررسی کرده و مدلهای متفاوتی برای رشد و تکامل آنها ایجاد کردهاند که درادامه توضیح خواهیم داد تا با آشنایی بیشتر با این دوره مهم، نوجوان و نوجوانی را بهتر بشناسیم.
۱مراحل تکامل نوجوانی از دیدگاه آیزنک
۱. مرحله پیش نوجوانی
این مرحله سرآغاز بحرانهاست. شیوههای سازش یافتگی عقلی و عاطفی هنوز بهطور کامل از شیوههای دوران کودکی جدا نشدهاند، ولی گسستن خود را آغاز کردهاند.
۲. مرحله در خودفرورفتن
در این مرحله نوجوان دربرابر محیط خویش، وضع مشخصی به خود گرفته و روشهایی را در بروز رفتارهای خود درنظر میگیرد. بهدلیل در خود فرورفتن بیشترین نگرانی را برای والدین ایجاد میکند؛ زیرا آنها روابط خود را با فرزند گسسته میپندارند.
۳. مرحله از خود بیرونآمدن
در این مرحله توجه و تمرکز نوجوان از درون متوجه بیرون میشود. فرد فعال شده و با دیگران ارتباط برقرار میکند که به منزله پایانیافتن بحران است.2
این مطلب ادامه دارد
نویسنده : محمّد برزگری
روانشناس حوزه نوجوان
هنس یوگن آیزنک، دانشمند و روانشناس آلمانی که از نظریهپردازان برجسته شخصیت است. 1
2 منصور، ۱۳۷۸