menu button
سبد خرید شما
گفت‌وگو با دکتر «شهلا شوکت‌‌پور» در مورد عبور سالم از دوره میان‌سالی
محمد معینی  |  1404/02/16  | 

تولدی دوباره

گفت‌وگو با دکتر «شهلا شوکت‌‌پور»، روان‌شناس و مدرس دانشگاه

عجب دوران عجیبی است این میان‌سالی. تا دلتان بخواهد می‌تواند حرصتان دهد. دائم با خود می‌گویید چرا عمرم را پای فلان چیز گذاشتم؟ چرا فلان کار را نکردم؟ عجب فرصت‌سوزی بزرگی کردم و... اما واقعیت این است که شما تنها کسی نیستید که چنین حرف‌هایی می‌زنید و تازه نمی‌دانید با این حرف‌ها دارید خرمن آینده‌تان را به آتش می‌کشید. اواسط زندگی هر فرد فرصت مهمی برای نگاه‌کردن به خود با آرامشی بیشتر از قبل است. بسیاری از روان‌شناسانی که در این حوزه تحقیق کرده‌اند می‌گویند میان‌سالی می‌تواند تولدی دوباره برای انسان باشد. آن‌ها معتقدند عبور سالم از دوره میان‌سالی می‌تواند دوران سالمندی رضایت‌بخشی را برایمان به ارمغان بیاورد. ما هم در این مصاحبه با دکتر «شهلا شوکت پور» کوشیده‌ایم به همین دوران، دغدغه‌ها، نگرانی‌ها و البته راهکارهایی برای رهایی از عدم احساس رضایت در میان‌سالی بپردازیم. این گفت‌وگوی مهم را تا پایان بخوانید.


  • از نظر شما تعریف دقیق میان‌سالی چیست؟

میان‌سالی یک دوره 30 ساله است که از حدود 40 سالگی آغاز می‌شود. روان‌شناسان مختلفی در این زمینه تحقیق کرده‌اند؛ مثلا اریک اریکسون درباره مراحل رشد روانی اجتماعی انسان گفته است: «در مسیر رشد انسان مرحله‌ای وجود دارد به نام زایندگی در برابر رکود» که درواقع مربوط می‌شود به دوره میان‌سالی؛ همان زمانی که افراد احتمالا ازدواج کرده و دارای فرزند هستند و در موقعیتی قرار دارند که می‌خواهند برای رشد فرزندانشان و نسل آینده برنامه‌ریزی‌هایی صورت دهند. در برخی از کشورها سن میان‌سالی متفاوت است، اما بیشتر روی 40 تا 60 سالگی اتفاق‌نظر وجود دارد. روان‌شناس بزرگ، «کارل یونگ» می‌گوید: «میان‌سالی دوره تبلور خویشتن است» و منظور او همان زمانی است که ما به دنیای درون خود رجوع می‌کنیم و بیش از آنکه شور و شوق و برون‌گرایی جوانی را داشته باشیم به فکر معایب و مزیت‌های خویش در ساختار درونی‌مان هستیم.


  • در موارد زیادی می‌بینیم که فرد در این دوران دچار تغییرات زیادی از نظر فکری می‌شود. علت ایجاد این‌همه تغییر چیست؟

میان‌سالی را می‌توان نقطه اوج زندگی به‌حساب آورد. درواقع در همین دوره است که اهداف و برنامه‌هایی را که برای زندگی‌مان در نظر داریم پررنگ‌تر می‌شوند. حتی برخی روان‌شناسان معتقدند ما دارای دو هوش هستیم: یکی هوش سیال و دیگری هوش متبلور. هوش سیال مربوط می‌شود به دوران جوانی و حتی پیش از آن و هوش متبلور نیز به دوران میان‌سال و بالاتر از اشاره دارد که بر اساس تجربیات ما در زندگی تکامل پیدا می‌کند. به بیان دیگر، بر اساس دانشی که در مقاطع مختلف زندگی به دست می‌آوریم و مهارت‌هایی که در روابط بین‌فردی در اثر تعامل داشتن با محیط نصیبمان شده است، می‌توانیم یکسری اطلاعات را به دست بیاوریم که با توجه به فرهنگی که در آن زیسته‌ایم، آموخته‌هایی را در ذهن نگه می‌داریم که باعث پرورش و رشد ساختار مغز می‌شود. در میان‌سالی حتی از نظر فیزیولوژی نیز تغییرات مهمی در بدن ایجاد می‌شود که همه این‌ها می‌تواند روی قدرت فکری انسان تاثیرگذار باشد.


  • این تاثیر‌گذاری روی زن و مرد مشابه است؟ اساسا مهم‌ترین تفاوت میان‌سالی در زنان و مردان در چیست؟

می‌توان گفت بزرگ‌ترین تفاوت‌ها در تغییراتی است که از نظر فیزیولوژیکی در خانم‌ها و آقایان ایجاد می‌شود. کاهش باروری در مردان به دلیل تغییر ساختار در پروستات و خاتمه باروری و مواجهه با یائسگی، گُر‌گرفتگی به‌دلیل کاهش میزان استروژن و حتی خطر ابتلا به پوکی استخوان در زنان. همچنین در این دوره تغییرات ظاهری در هر دو جنس ایجاد می‌شود که سبب بروز واکنش نسبت به پیر‌شدن خواهد شد. «اروین یالوم» در کتاب «خیره به خورشید» می گوید: «بسیاری از مراجعین من نسبت به دوره میان‌سالی واکنش‌های متفاوتی از خود نشان می‌دهند و نگرانی‌هایشان در آستانه ورود به پیری باعث می‌شود بیش از همیشه به ظاهر خود بپردازند». این‌گونه است که می‌بینیم عمل‌های زیبایی در این دوره بیشتر می‌شود و همه این‌ها ناشی از افول جوانی و ورود به دوران پیری و حتی ترس از مرگ است.




  • با این حساب آیا می‌توان میانسالی را آخرین فرصت برای آماده‌سازی ذهن در آستانه‌ ورود به سالمندی تعبیر کرد؟

تا حدودی بله. به طور کلی یکی از اتفاقاتی که برای ما در این دوره رخ می‌دهد همان بحران میان‌سالی است و اکثر افرادی که به آن دچار هستند نگرانی‌های زیادی را تجربه می‌کنند؛ از تغییرات ظاهری و رفتاری جدیدی که در خود مشاهده می‌کنند گرفته تا تغییر نگاه نسبت به مسئولیت‌های فراوانی که در زندگی برعهده گرفته‌اند و همین هم باعث ایجاد یک نوع واکنش منفی در افراد می‌شود.

یکی از مهم‌ترین دلایل نگرانی فرد در میان‌سالی این است که فکر می‌کند فرصت کمی برای زندگی دارد و نمی‌تواند خیلی چیزها را تغییر دهد و در مورد سلامتی خود نگرانی‌های تازه و جدی‌تری پیدا می‌کند. البته این موضوع تا حدودی در زنان بیشتر است؛ مخصوصا تغییراتی که ظاهر آن‌ها را نشانه می‌رود.

بخش دیگری از علت نگرانی افراد به نگاهی که در جامعه به مقوله میان‌سالی وجود دارد مربوط می‌شود. فرهنگ جامعه ممکن است فشارهایی را به فرد بیاورد که او را حساس‌تر کند. حتی رفتار خانواده نیز در روند این نگرانی کم‌اثر نیست. همه این موارد دست‌به‌دست هم می‌دهد تا بحران میان‌سال به‌سختی طی شود.


  • خیلی از زنان و مردان با رسیدن به میانه دهه چهارم زندگی‌شان در می‌یابند که آن‌طور که خواسته‌اند زندگی نکرده‌اند، لذت نبرده‌اند و آرزو به دل مانده‌اند. چگونه می‌توان با آرزوهای بی‌پاسخ در دوران میان‌سالی کنار آمد؟

در دسته‌بندی دوران زندگی افراد، به میان‌سالی دوره انتقال هم گفته می‌شود. به معنای دیگر، میان‌سالی ما را از دوره جوانی به دوره پیری منتقل می‌کند. زندگی در همین دوره تغییرات زیادی پیدا می‌کند و طبیعی است که ما از نظر روان‌شناختی این تغییرات را در ذهنمان داشته باشیم و کم‌کم آماده می‌شویم برای مواجهه با رویدادهای دوران سالخوردگی. در این دوران، هر چقدر که از زندگی خود بیشتر رضایت داشته باشیم، با نگاهی مثبت به گذشته می‌نگریم و در نتیجه حال بهتری خواهیم داشت و برای ورود به دوران سالمندی آماده‌تر خواهیم بود. اما کسی که با نگاه به گذشته به این نتیجه برسد که نتوانسته برنامه‌های خود را در زندگی اجرا کند و اهدافش را به سرانجام برساند و امیال و آرزوهایش بی‌جواب مانده است، جز حسرت و اندوه چیزی عایدش نمی‌شود. این حالت باعث می‌شود هنگام ورود به سالمندی نگرانی، اضطراب و دغدغه جدی داشته باشد.

این همان جایی است که روان‌شناسان یکی از روش‌های درمانی مهم خود با عنوان «درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد» را ارائه می‌دهند. در این نوع درمان به فرد توصیه می‌شود در همین‌جا و همین لحظه زندگی کرده و روی کارهایی که در همین لحظه می‌تواند انجام دهد تمرکز کند، زیرا گذشته‌ها گذشته است و نمی‌توان به زمان قبل بازگشت. حسرت و اندوه برای زمان از دست رفته، جز از‌بین‌رفتن لذت در زمان حال و آینده خوبی که می‌توان از حالا ترسیم کرد، هیچ حاصلی برایمان ندارد.


سهراب سپهری می‌گوید:

«به حباب نگران لب یک رود قسم

و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت

غصه هم خواهد رفت

آن‌چنانی که فقط خاطره‌ای خواهد ماند

لحظه‌ها عریان‌اند

 به تن لحظه خود دانه اندوه مپوشان هرگز

 تو به آینه، نه آینه به تو خیره شده

 تو اگر خنده کنی به تو خواهد خندید

 و اگر اخم کنی، آه از آینه دنیا که چه‌ها خواهد کرد

 گنجه دیروزت پر است از حسرت و اندوه و چه حیف

 بسته‌های فردا همه ای‌کاش، ای‌کاش

 ظرف این لحظه ولیکن خالی ست...»


با نگاهی به این شعر می‌بینیم که چقدر روی «اینجا» و «اکنون» تاکید می‌شود. جایی که ما باید بپذیریم برخی کارها را در همان گذشته انجام داده‌ایم. درواقع با حسرت خوردن درباره آن‌ها لذت زندگی در حال را از دست می‌دهیم. یکی دیگر از موارد نگران‌کننده، زمانی رخ می‌دهد که خواسته‌هایمان را با داشته‌های حال خود مقایسه می‌کنیم و وقتی ببینیم توانایی رسیدن به آن را نداریم دچار احساس ناکامی می‌شویم. همه آدم‌ها ایده‌آل‌هایی را برای زندگی خود تعریف می‌کنند و زمانی که به آن‌ها نمی‌رسند، حالشان خراب می‌شود. پس یکی از روش‌های مهم برای رهایی از چنین حالتی، تمرین برای دستیابی به بینشی است که در آن بتوان به خواسته‌های واقعی‌تری دست‌یافت و چیزهایی را طلب کرد که ظریفت و امکانات رسیدن به آن‌ها وجود داشته باشد. با کشف ظرفیت‌های خود، خیلی از کارهایی را که از دستمان برنمی‌آید، می‌پذیریم و این‌گونه می‌توانیم نسبت به زمان حال احساس رضایت کنیم.   

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background