menu button
سبد خرید شما
جدايي بين‌نسلي و بررسي مشكلات پيش‌رو
یکتا فرهانی  |  1403/12/12  | 

وقتي نوجواني از راه مي‌رسد...

جدايي بين‌نسلي و بررسي مشكلات پيش‌رو

«زمان ما اصلا اين جوري نبود! كي بچه‌ها جرئت داشتند هر طور دلشان مي‌خواهد، با پدر یا مادرشون حرف بزنند یا خلاف ميل آن‌ها كاري بكنند؟ بچه‌ها به والدینشان احترام مي‌گذاشتند، ولي الان انگار بچه‌ها از پدر و مادرهاشون طلبكارند و هر روز يك چيزي مي‌خواهند! هميشه هم كه يك گوشي دستشان است و حواسشان به پيغام و گشت‌و‌گذار در اينترنت است. واقعا قبلاها همه‌چيز بهتر بود ...» همه ما بارها و بارها اين حرف‌ها را از زبان پدر و مادرها شنيده‌ايم. آن‌ها فكر مي‌كنند گذشته‌ها مهرباني بيشتر بود و روزگار بهتري داشتيم. اما چه چيزي باعث شده كه ما حالا‌ نتوانيم مانند قبل مهربان باشيم يا‌ بيشتر به همديگر احترام بگذاريم؟ آيا دليل آن پيشرفت علم و تكنولوژي است يا زندگي ماشيني؟


فاصله بين‌نسلي

اگر بخواهيم تعريفي براي فاصله بين دو نسل‌ بدهيم، بايد بگوييم اين فاصله در واقع تفاوتي است كه نسل‌هاي مختلف از نظر اعتقادي، جهت‌گيري‌هاي سياسي و اجتماعي و ارزش‌ها و سلايق پيدا مي‌كنند. بنابراين بديهي است كه نسل‌هاي مختلف از اين حيث با هم متفاوت باشند. اگر دوران عمر انسان را به چند بخش كودكي، جواني، سالمندي و بازنشستگي تقسيم كنيم، مي‌بينيم كه اين تفاوت بين‌نسل‌ها يا شكاف در تمام اين مقاطع وجود دارد.

با وجود اينكه تفاوت بين نسل‌ها در تمام دوران و بين تمام گروه‌هاي سني ديده مي‌شود، ولي آنچه بيشتر مشهود است تفاوت و فاصله بين‌ نوجوانان، جوانان و بقيه نسل‌هاست؛ به اين خاطر كه طرز فكر اغلب آن‌ها تفاوت زيادي با همديگر دارد و همين موضوع باعث احساس فاصله بيشتر بين جوانان و بقيه‌گروه‌هاي سني مي‌شود.

گروه‌هاي سني مختلف در جامعه به‌تدريج از همديگر جدا مي‌شوند و هر كدام روش زندگي خود را در پيش مي‌گيرند؛ مثلا بچه‌ها با همديگر و جوانان و سالمندان نيز به نوعي با يكديگر احساس نزديكي مي‌كنند، چون در تعامل بيشتري با هم هستند و اين تعامل به شكل هدفمند در تمام جوامع ديده مي‌شود. مثلا نوه‌ها با مادر‌بزرگ‌ها و پدر‌بزرگ‌ها در تعامل و نزديكي بيشتري هستند، ولي به‌تدريج وقتي وارد جامعه مي‌شوند، در جامعه به نوعي از همديگر تفكيك مي‌شوند.


پيشرفت و رشد

توجه داشته باشيم يكي از عواملي كه باعث اختلاف و فاصله بين‌نسلي مي‌شود، به موضوع رشد بر‌مي‌گردد؛ يعني فرد در مراحل مختلف زندگي خود به لحاظ‌ روان‌شناختي دوره‌هاي مختلفي را طي مي‌كند كه اقتضائات خاص همان زمان را هم دارد. درواقع مي‌توان گفت كه بعضي از اين مسائل به‌نوعي جنبه‌‌اي از روان‌شناسي رشد‌‌ را دارد؛ همان‌گونه‌كه خواسته‌هاي افراد در مقاطع مختلف سني با همديگر متفاوت است. حال با توجه به تمام اين تغييرات و تفاوت‌ها چه بايد كرد و در مقابل نوجواناني كه از همه لحاظ با ما تفاوت دارند، از انتخاب موسيقي و فيلم گرفته تا نحوه لباس‌پوشيدن، غذا‌خوردن يا نوع حرف‌زدن و...، بايد چگونه رفتار كرد؟

در واقع ما همه ‌اين‌ها را مي‌توانيم در كنار روان‌شناسي رشد بهتر بپذيريم، زيرا‌ يكي از راه‌هاي مطرح‌كردن نوجوانان، بيان تفاوت‌هاي آن‌هاست. آن‌ها دوست دارند با اين‌گونه رفتارهاي خود به ما نشان دهند که فقط طبق علايق و سلايق خود زندگي مي‌كنند، زيرا ديگر بزرگ شده‌اند و بچه نيستند.

اگر ارتباط بين دو نسل قطع شود، فاصله و تعارضات هم بيشتر مي‌شود؛ پس چگونه مي‌توان كاري كرد كه در اين دوران حساس، والدين و فرزندانشان مشكلات كمتري داشته باشند؟ بهترين كار اين است كه قبل از هر چيز، نسل‌هاي مختلف به فكر يادگيري از همديگر باشند؛ مثلا نسل جوان مي‌تواند از دانسته‌ها و تجارب والدين خود استفاده كند و والدين هم مي‌توانند درباره علايق فرزندانشان مانند موسيقي‌های جديد، بازي‌هاي جديد، زبان‌ها و اصطلاحات‌ جديد و هر چيزي كه باعث ايجاد شوق‌در جوانان شود و مورد علاقه آن‌ها باشد، ‌آگاهي پيدا كنند و حتي از خود آن‌ها نيز بپرسند. به اين ترتيب، وقتي والدین و نوجوان فضاهاي مشترك بيشتري با همديگر داشته باشند، ارتباط بهتري هم خواهند داشت و احساس نزديكي بيشتري خواهند کرد.

در واقع مي‌توان گفت اگر فردي ارتباطش را با نسل جديد از دست بدهد يا خاطرات كودكي‌اش را فراموش كرده باشد، مانند آن است كه بخشي از زندگي‌اش را از دست داده است؛ اما با مشاهده تفاوت‌ها در بچه‌ها مي‌توان با آن‌ها همراه شد و تغييرات جديد را همراه با آن‌ها تجربه كرد.



همراهي دو نسل 

ما هنگامي مي‌توانيم به‌جاي فاصله‌گرفتن از نسل فرزندانمان، بيشتر به آن‌ها نزديك شويم كه بخواهيم ازآن‌ها چيزي ياد بگيريم؛ به اين ترتيب والدين‌ بايد ببينند فرزندانشان چطور دنياي اطراف را تجربه مي‌كنند و چگونه مي‌انديشند. براي اين كار بايد تا جايي كه مي‌توانند به دنياي آن‌ها نزديك شوند. يكي از راه‌هاي نزديك‌شدن به دنياي نوجوانان و‌ جوانان هم يادگيري تكنولوژي‌هاي روز و آشنايي بيشتر با اين‌گونه فضاهاست. با توجه به اينكه اغلب نوجوانان اطلاعات ديجيتالي بيشتري نسبت به والدينشان دارند، مي‌توان با يك تير، دو نشان زد؛ يعني هم در اين زمينه از آن‌ها چيزي ياد گرفت و هم بيشتر به آن‌ها نزديك شد.

به اين ترتيب، هم خود والدين با اين مقوله بيشتر آشنا مي‌شوند و هم با نزديك‌شدن به فرزندانشان، شكاف سني كمتري بينشان وجود خواهد داشت؛ البته اگر والدين‌ سعي كنند پا‌به‌پاي فرزندانشان در تكنولوژي ارتباطي پيشرفت كنند، مي‌توانند در فضاي مجازي هم نقش والد‌گري خودشان را بهتر حفظ كنند.

در واقع به‌نوعي بايد بين دو نسل تعامل به وجود بيايد؛ به‌همين‌خاطر بهتر است خود والدين به اين سطح از آگاهي برسند كه همپاي فرزندانشان گام بردارند. توجه داشته باشيم فرزندان ما هميشه به امر‌ونهي نياز ندارند؛ بلكه مي‌خواهند علاوه بر اينكه والدين در كنارشان باشند، به نوعي دنياي آن‌ها را هم بشناسند و درك كنند؛ به‌نحوي كه خواسته‌ها و علايق آن‌ها ناديده‌گرفته نشود.

بعضي والدين نيز گمان مي‌كنند ‌به طور كلي نسل جديد نمي‌تواند تعهد‌پذير باشد، اغلب بي‌تفاوت و مسئوليت‌گريز هستند و به ارزش‌ها و اخلاق، مانند نسل قديم، پايبند نيستند. معمولا گله‌هاي بسياري هم از والدين در اين باره شنيده مي‌شود. در اينجا بايد توجه داشت كه نسل جديد لزوما چنين مشكلاتي ندارند؛ بلكه اين تصوري است كه معمولا وجود دارد و علتش هم آن است كه ارزش‌هاي نسل جديد تغيير كرده و با نسل قديم تفاوت زيادي دارد. اغلب افرادي كه ارزش‌هايشان نفي مي‌شود، فكر مي‌كنند اگر كسي ارزش آن‌ها را قبول ندارد، لزوما بايد فردی غير‌اخلاقي باشد؛ در صورتي كه چنين چيزي نيست.


پذيرش تفاوت‌ها

طبيعي است كه هر نسل با نسل قبل خود متفاوت باشد و خصوصيات بهتر يا در مواردي هم بدتر از قبل داشته باشد. ما بايد تغييرات را بپذيريم و بفهميم اگر ارزش‌ها تغيير كرده، اين خود ما هستيم كه بايد بيشتر بياموزيم تا بتوانيم به نسل‌هاي جديد نزديك‌تر شويم. شايد يكي از مهم‌ترين تغييرات، تغییر شيوه تربيتي است كه والدين نسبت به قبل اجرا كرده‌اند. وقتي شيوه تربيتي متفاوت باشد، شيوه رفتاري نسل جديد هم متفاوت خواهد شد؛ اما در اين زمينه ميزان بالا‌رفتن آگاهي نقش مهمي دارد. براي داشتن جامعه بهتر، بايد تعامل و همدلي بيشتري با هم داشته باشيم و افراد هم در تعارض كمتري با هم باشند. گاهي براي اينكه دو نسل والد و فرزند بتوانند حس بهتري از بودن در كنار هم داشته باشند، بايد وقت بيشتري براي همديگر بگذارند؛ براي رسيدن به چنين امر مهمي مي‌توان زمان‌هاي ثابتي را براي بودن در كنار هم به طور منظم در نظر گرفت.

مثلا اعضاي خانواده حتما بايد براي خوردن غذا در كنار هم باشند؛ ولي اگر هميشه امكان آن وجود ندارد، حداقل همه افراد خانواده باید يك وعده غذايي را در كنار هم باشند تا بيشتر در جريان كارها و اتفاقات مهم زندگي همديگر قرار بگيرند. پس مي‌توان اين موضوع را به عنوان يك اصل در خانواده مطرح و اجرا كرد. در اين جمع‌ها، همه افراد بايد بتوانند حرف بزنند و از علايق و خواسته‌هاي خود بگويند و در تصميم‌گيري‌هاي مهم نيز نظر بدهند. فراموش نكنيم اگر جوانان ناديده گرفته شوند، فاصله و جدايي بين آن‌ها و والدينشان هم بيشتر مي‌شود. بايد توجه داشته باشيم نبايد ذهن خودمان را به خوب و بد بودن زمان گذشته و حال معطوف كنيم. در نظر داشته باشيم ما، بخواهيم يا نخواهيم، در دوره‌هاي مختلف تغييراتي اتفاق ‌مي‌افتد؛ فقط كاري كه ما مي‌توانيم بكنيم اين است كه از اين تغييرات آگاه باشيم، آن‌ها را بپذيريم و‌ سعي كنيم كمترين تبعات را برايمان به دنبال داشته باشد.






آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background