menu button
سبد خرید شما
موردکاوی خشم منفعلانه
ثریا سادات حسینی  |  1403/11/23  | 
آتش پنهان زیر خاکستر

موردکاوی خشم منفعلانه


خشم یک هیجان طبیعی و هشداری از احساس آسیب یا دردی درونی است که ریشه در عوامل و شرایط متقاوتی دارد و همچنین نحوه ابراز و انواع آن به چند شکل مختلف است. وقتی با فردی آسیب‌دیده مواجه می‌شویم که دردی دارد، معمولا ما نمی‌گوییم «درد نداشته باش» یا او را به‌خاطر نحوه واکنشش به درد مورد‌ سرزنش قرار نمی‌دهیم؛ بلکه به کمک و حمایت او می‌رویم تا هر چه زودتر عامل درد شناسایی یا مداوا شود. اما چرا وقتی شاهد ابراز خشم فردی می‌شویم، به او کمک نمی‌کنیم؟ چرا اساسا خشمگین‌شدن را منفی و ناپسند می‌دانیم و چرا توصیه به سرکوب‌کردن خشم می‌کنیم؟


پدرام. ع/ 13 ساله / تهران

در اتاق مشاوره که باز شد، خانواده چهار نفری به ترتیب با گفتن تک کلمه «سلام» وارد شدند. آقا، با سینه جلو‌داده و طلبکارانه روی مبل بالای اتاق لم داد. همسرش با سری پایین و با چشمانی رو به بالا، یک نگاه به من و یک نگاه به همسرش، روی نزدیک‌ترین مبل نشست. دختر بانمک و خنده‌رو هم که انگار به مانتوی مادرش وصل شده، کنار مادر نشست. اما آخرین نفر، پسر این خانواده بود که وقتی وارد شد، با پرشی روی صندلی چوبی و بزرگ نشست و دو دستش را هم به چپ و راست باز کرد!

بعد احوال‌پرسی و آشنایی گفتم:«خب مشکل چیه؟» و آقا به پسر اشاره کرد و گفت :«هیچی! این بدبختمون کرده. اومدیم ببینیم مرضش چیه!»

پسر، با نگاه عصبانی و کنترل‌شده سرش را پایین انداخت و مادرش گفت: «به‌خدا هیچی براش کم نذاشتیم؛ اما هر بار یک جوری ما و این بچه رو می‌چزونه که نمی‌دونیم چه کار کنیم!»

گفتم: «لطفا چند تا از کارهایی که باعث ناراحتی شما شده رو مثال بزنید تا ببینیم چی باعث شده پسرمون اون کار رو انجام بده!»

مادر گفت: «وسایل خونه رو یواشکی خراب می‌کنه. یکبار بچه رو دادیم دستش، گمش کرده بود و نمی‌گفت کجاست. رفته برگه‌های دسته چک باباش رو کنده و قایم کرده! توی مدرسه دوستاش رو به‌جون هم می‌اندازه، خواهرش رو مسخره می‌کنه و بچه گربه‌ش رو زده کشته! تازگی‌ها هم توی جیبش سیگار پیدا کردیم.»

از پسر پرسیدم: «این کارها رو تو انجام دادی؟ درسته؟» و او با برقی در چشم و یک لبخند معنا‌دار گفت: «بله». پرسیدم: «بعدش چه احساسی داری؟» و گفت:«حقشونه؛ اذیتم کردن و من حس خوبی دارم و راحت می‌شم!»

پدر با عصبانیت به طرف «پدرام» نیم‌خیز شد و با صدای بلند داد زد: «تو غلط می‌کنی راحت می‌شی! بزنم راحتت کنم؟» و مادر بازوی همسرش را گرفت و ملتمسانه گفت: «تو رو خدا حرص نخور؛ نمی‌فهمه!»

از آن ها پرسیدم که مشکلات پدرام از چه زمانی شروع شده و آیا تا به‌حال دادو بیداد هم کرده و پرخاشگری رفتاری یا کلامی داره؟ مادر جواب داد: «تا هشت سالگی خوب بود. الان کاش داد بزنه! اصلا مثل باباش کاش بزنه درو دیوار رو بیاره پایین. اوایل داد می‌زد؛ البته باباش هم کتکش می‌زد و می‌گفت صدات رو بالا نبر. بعد از اون خوب شد!»

از پسر پرسیدم: «چه کار می‌کنن که عصبانی می‌شی؟» و او گفت: «اذیتم می‌کنن! به من می‌گن این کار رو نکن و اون کار رو بکن. تو بدی و بی‌ادبی! ناراحتم می‌کنن!»

به پدرام گفتم: «ناراحت می‌شی، دوست داری چه کار کنی تا آروم بشی؟» بغضش ترکید و گفت: «داد می‌زدم، اما الان نمی‌زنم. فقط ناراحتم.» به او گفتم: «چرا داد نمی‌زنی؟» و او گفت:«آخه بابام هر وقت یه‌چیزی بهش بگی، داد می‌زنه! مامانم هم همش می‌گه: «چشم! اشکال نداره. بابات عصبانی می‌شه. تو هیچی نگو!» من هم می‌ترسم عصبانی بشم و داد بزنم؛ بعد بابام من رو کتک بزنه!»

از پدرام پرسیدم: «به بابات چی می‌گی که کتک می‌زنه؟» و او، همان‌طور‌که داشت زیر چشمی و با ترس به پدرش نگاه می‌کرد، گفت: «مثلا می‌گم چرا مریم اتاق من رو کثیف می‌کنه یا چرا نیومدی جلسه مدرسه؟ بعضی وقتا هم التماسش می‌کنم یه‌چیزی برام بخرن و اونا هم گوش نمی‌دن! یه بار دوستم توی خیابون من رو مسخره کرد و با دسته چترش، توی سرم زد. بابام هم اونجا بود به من خندید و من هم داد زدم. اما بابام من رو جلوی همه کتک زد. از اون موقع می‌ترسم داد بزنم.»

مادرش گفت: «آره؛ بچه خیلی کتک الکی خورده!» و پدر، با غضب و ابروهای گره‌شده به همسرش نگاه کرد گفت: «می‌شه تو نطق نکنی! باز چشمت افتاد به یکی؟ خانم، اصلا این مادرش هم مشکل داره. همش مریضه و بیخود گریه می‌کنه. حواسش هم به تربیت بچه‌ها نیست و همشون مدام داد من رو در می‌آرن. مدام حرفشون اینه که «داد می‌زنه و عصبانیه!» آره؛ هستم! وقتی که هر روز با صد تا آدم نفهم سر‌وکار دارم، وقتی رئیسم قدر من رو نمی‌دونه، وقتی بچه‌هام درست رفتار نمی‌کنن و زنم هم طرف من نیست، عصبانی نباشم؟»

پرسیدم: «همین‌که برای مشاوره اومدید، می‌تونه برای خانواده‌تون خیلی کمک‌کننده و امیدوار‌کننده باشه. سعی می‌کنیم با هم مشکلات رو حل کنیم. اگر صبور باشید و همکاری کنید حل می‌شه.»



تحلیل روان‌شناسی

پدر و مادر رفتارهای ناپسند نوجوانشان را می‌بینند و منتقدانه او را به‌تنهایی محکوم می‌کنند؛ در‌صورتی‌که والدین سهم بیشتری در ایجاد این مشکلات رفتاری و برخورد‌های ناآگاهانه دارند. مشکل این خانواده، خشم است؛ خشم پدر که از نوع پرخاشگرانه و خشم مادر که از نوع منفعلانه ناشی از سندرم زن خوب‌بودن است و بالاخره خشم پدرام از نوع خشم منفعلانه ناشی از ترس از عامل بیرونی، خلق‌و‌خوی ضعیف کودک برای اطاعت، اعتراض به بی‌عدالتی‌ها، دیده‌نشدن خواسته‌ها و حرف‌های نگفته است. اینکه در پاسخ به مشاور که می‌پرسد: «بعدش چه احساسی داری؟»، او می‌گوید: «حقشونه» و احساس راحتی می‌کند، یعنی همان ابراز خشم یا پاسخی برای رهایی از فشار خشم.

خشم ابرازشده به شکل رفتار كه توسط سایر افراد هم قابل‌مشاهده است، به دودسته تقسیم می‌شود:

  • اول خشم کلامی مثل توهین‌کردن، فریاد‌زدن، بدعنقی، دمدمی‌مزاجی و ... 
  • دوم خشم غیرکلامی مثل شکستن اشیاء (اشیاء منزل یا اموال مدرسه)، صدمه‌زدن به انسان (خود، معلم، هم‌کلاسی)، قربانی بی‌دفاع (حیوانات) و...

فراموش نکنید که والدین مسئول آموزش و آگاهی‌دادن به فرزندانشان برای مدیریت رفتار و مهارت‌های زندگی هستند؛ البته گاهی هم در مواجهه با خشم فرزندشان واکنش‌های نا‌بجایی در جهت تقویت خشم دارند. وقتی نحوه غلط ابراز خشم را درکودکمان می‌بینیم، به این نکته توجه کنیم که این رفتار می‌تواند الگو‌گرفته‌شده از سبک پرخاشگری و رفتار خودمان باشد.

پدرام مورد آزار دوستش قرار گرفت و با وجود حضور پدر در آن موقعیت، نه‌تنها حمایتی از او نشد، بلکه واکنش او که پاسخی غریزی به احساس خطر و ناامنی بود، توسط پدرش هم تنبیه و تحقیر شد. بنابراین قدم اول در مواجهه با پرخاشگری فرزندمان این است که بگوییم ما متوجه هستیم او عصبانی و ناراحت است و به حمایت و حل مشکل بپردازیم؛ ضمنا فضای امنی هم برای او بسازیم تا احساس ناراحتی‌اش را ابراز کند.

ما باید به فرزندمان کمک کنیم خشمش را مشاهده کند و بپذیرد. خشم، یک هیجان ناشی از غریزه طبیعی است که باید به‌شکل رفتار بروز کند، اما باید رفتار نشان‌داده‌شده هم مناسب و سازگارانه باشد؛ مانند زمانی که گرسنه هستیم و به‌صورت غریزی به‌دنبال برطرف‌کردن احساس گرسنگی‌مان می‌رویم، اما رفتار و زمان و نوع غذا در کنترل و انتخاب ما است. پس رفتار ابراز خشم هم می‌تواند انتخابی و در کنترل ما باشد. در غیر این صورت، این خشم است که فرد را تغییر می‌دهد و به‌صورت رفتارهای پرخاشگرانه یا بدرفتاری و رفتار آسیب‌زننده و تهاجمی بروز می‌کند.

خشم گاهی بغض فروخورده‌ای از یک فریاد در گلو‌مانده است که برای التیام‌یافتن نیاز به شنیده‌شدن، درک‌شدن و نوازش دارد. قدم بعد، آموزش درست ابراز خشم است. ابراز خشم یک پیوستار است از پرخاشگری تا رفتارهای برخاسته از خشم پنهان که در این پیوستار، ابرازی صحیح و معمول وجود دارد و آن رفتار جرئتمندانه است که باید توسط والدین به‌صورت اصولی آموزش داده شود.

در این نمونه، ابراز خشم پدر به‌صورت تکانشی و پر‌تکرار و بدون مدیریت صورت ‌می‌گیرد و سبک پرخاشگری دارد که ناشی از شناخت و برداشت‌های ناسازگارانه‌اش است. افکار و باورهایی که این فرد دارد، در او ایجاد خشم می‌کند؛ مثل زمانی که از بیان واقعیت‌ها و ابراز احساسات پدرام خشمگین می‌شود یا زمانی‌که شکایت‌هایی دارد که نشان‌دهنده توقعات خودخواهانه او است؛ مثل این انتظار که همیشه و در هر شرایطی باید همسرش از او طرف‌داری کند؛ یعنی یک انتظار اشتباه که آن را حق خود می‌داند و چون خلافش را می‌بیند، ناکام و عصبانی می‌شود.

شناسایی افکاری که باعث شکل‌دادن احساسات منجر‌به خشم در شما می‌شود، گام اساسی و مهمی در کنترل خشم است. پس همواره این سوال را از خود بپرسید که «چه چیزی موجب عصبانیت من شد؟»، «آیا فکر و توقعی که دارم، منطقی است؟» و «الان تا چه حد عصبانی هستم و سازگارانه‌ترین راه برای بروز خشم در این شرایط چیست؟»

سبک بروز خشم سرکوب‌شده مادر هم، همان‌طورکه در کتاب «رقص خشم»، نوشته «هریت لرنر» آورده شده، سندرمی به نام سندرم «زن خوب» است: «زنانی که از ترس محکوم و سرزنش‌نشدن یا برچسب‌خوردن به‌عنوان زن غرغرو، بی‌حیا، ناسازگار و مردستیز خشمشان را سرکوب می‌کنند و آن را ابراز نمی‌کنند، وقتی کاسه صبرشان لبریز شده و خشم و رنجش تمام وجودشان را فرا می‌گیرد، غالبا ساکت مانده و به انتقاد از خود می‌پردازند و ملغمه‌ای از احساسات مثل احساس گناه و افسردگی را تجربه می‌کنند. بر اساس بسیاری از فرهنگ‌های موجود، زنانی که خشم و رنجش‌هایشان را به مردان جرئتمندانه بیان می‌کنند، به‌شدت مورد انتقاد و بی‌مهری قرار می‌گیرند. علاوه بر این، عموم مردم معتقدند که بیان خشم، به‌خصوص به مردان، جاذبه زنانگی و مادری زنان را کاهش می‌دهد. آن‌هایی که به گروه «زن خوب» تعلق دارند، غالبا وظیفه اصلی یک زن را این می‌دانند که تمام نیروی خود را صرف حمایت از دیگری و سازگاری روابط خود کرده و از بیان افکار و احساساتشان اجتناب کند.»


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background