موردکاوی الگوی تغذیهای غلط
اغلب مردم به ارزش تغذيه که سلامتي و شادماني آنها را تامين ميکند، آگاهند. با تغذيه صحيح که درواقع پيشگيري محسوب ميشود، ميتوان از بروز بيماري جلوگيري کرد. غذاي روزانه ما تعيينکننده چگونگي نگاه، احساسات، رفتار، گرفتگي و خوشحالی و ... ماست. لذتبردن از کار روزانه يا نفرت از آن، خوب فکرکردن يا اختلالات فکري به نوع تغذيه روزانه بستگي دارد. غذايي که ما ميخوريم، ميتواند تاثير زيادي در چگونگي برنامه روزانه ما داشته باشد؛ درنتیجه نقش تغذیه سالم یکی از مهمترین مسائلی است که باید به آن توجه کرد. مواردی از تجارب زندگی و الگوی تغذیهای غلط افراد را که باعث اختلال و مشکلات جدی میشود، در دو موردکاوی، بررسی کردهایم.
خودم را محروم کرده بودم
مریم.ک/ 20 ساله
سالها رژیم میگرفتم، هر روز باشگاه میرفتم، گرسنگی را تحمل میکردم و باز هم خودم را لاغر نمیدیدم. بهشدت وحشت داشتم که چاق شوم. گاهی از گرسنگی، سردرد و معده درد میگرفتم، ولی ترجیحم خوردن مسکن بود تا غذاخوردن! خودم را از خوردن شیرینی و برنج محروم کرده بودم و حتی میوههای با قند بالا هم نمیخوردم. علاوه بر مشکل در پوست و مو و معده و روده، انزواطلب و عصبی هم شده بودم. مدتی هم بود از مردم دوری میکردم اینکه کسی به من میگفت چاق نیستم و باید غذا بخورم، مرا بهشدت عصبی میکرد. تا اینکه مادرم مرا به بهانه عصبیبودنم پیش روانشناس برد. برای من تشخیص اختلال بیاشتهایی عصبی داده شد؛ ضمن اینکه من دچار سوءتغذیه هم بودم. دو جلسه است که برای مشاوره میروم، اما هیچوقت فکر نمیکردم رژیمگرفتن مشکل جدی برایم ایجاد کند.
تحلیل روان شناسی
این یک نمونه اختلال «آنورکسیا» است که معمولا در خانمها و در سنین بعد از نوجوانی شایع است که با خودآزاری، رژیم سختی میگیرند. در این حالت، دریافت ذهنی و تصور فرد نسبت به بدن خودش مشکل میشود؛ این افراد ترس زیادی از چاقشدن دارند و حتی در صورت لاغری هم خود را چاق میبینند و میخواهند با محدودکردن دریافت مواد غذایی و ورزش بیشازحد خود را به وزن ایدهآل برسانند. این اختلال از ترکیب خصوصیات فردی، الگوهای فکری احساسی غلط و کمبود اعتمادبهنفس و خودانگاره منفی شکل میگیرد. ترس از چاقی ،حس بیارزشی، رژیم سخت و غلط و عدم ارزیابی درست و تحریکپذیری چند مورد از علائم مشخص این اختلال است.
بالابودن چربی هم بهخاطرماندن چربی بهمدت طولانی در معده سبب منحرفکردن خون از مغز به عضلات و سایر بافتهای بدن به سمت معده شده که باعث بیرمقی و رخوت میشود. نکته بعدی مصرف زیاد کافئین است. با اینکه خود کافئین محرک است، اما بعد از یکساعت باعث بیرمقی میشود و تا دوساعت بعد از غذا از جذب آهن جلوگیری میکند. کمبود آهن هم موجب اشکال در نقل و انتقال اکسیژن در بدن میشود که بیحالی را بهدنبال دارد. پس با تغذیه مناسب و کافی میشود از کمبود انرژی و افسردگی جلوگیری کرد.
رواندرمانی برای تغییر نگرش افکار مریم لازم است و این درمان باید همراه با حمایت خانواده باشد. در صورت نیاز، گروه درمانی و کمک مشاور تغذیه برای اصلاح الگوی غذایی و متعادلکردن رژیم غذایی هم ضروری است.
دلیل افسردگیهایم
سمیه. م/ 27 ساله/ کارشناسی ادبیات
وقتی که صبح میشد، با بیرمقی از رختخواب جدا میشدم و تا شب بهسختی زندگیام را میگذراندم. مدت دو سال بود که بهخاطر ضعف و بیحالی حس میکردم افسرده شدهام. اوایل آزمایشاتم فقط چربی خون و کمبود آهن را نشان داد، اما کمکم اضافه وزن و اضطراب و افسردگی هم اضافه شده بود. کنایههایی مثل «چقدر چاق شدی» و «سمیه همیشه خسته است» هم ناراحتم میکرد. من سردرگم بودم، تا اینکه یکی از اقوام، بعد از همان جمله معروف «واای چقدر چاق شدی» گفت: «مشکلت از تغذیه نامناسبه. درستش کن!» در آن لحظه ناراحت شدم، ولی وقتی خوب فکر کردم، دیدم بیراه نگفته است. تصمیم گرفتم تا اوضاع بدتر از این نشده، برای کمک به مشاور مراجعه کنم؛ البته همین قصد رفتن هم یک ماه طول کشید؛ از بس بیحوصله بودم و تا مجبور نمیشدم، از خانه بیرون نمیرفتم! بلاخره رفتم و فهمیدم افسردگی و اضطرابم خوشبختانه شدید نبود، ولی بهخاطر بیروننرفتن، استفادهنکردن از نور خورشید، استفاده زیاد از کافئینها و چربیها و کمتحرکی اضافه وزن داشتم. شاید مرموزترین بیماری روحی و جسمی، افسردگی و بیرمقی است که من داشتم و حاضر نیستم که دوباره آن را تجربه کنم. حالا مدت سه ماه است که بهسختی وزن کم کردهام، رژیم سالم گرفتهام و پیادهروی میکنم. من دوباره به زندگی عادی برگشتم و با تغذیه مناسب، پرانرژی و سالم هستم.
تحلیل روان شناسی
تغذیه ناسالم، بیتحرکی و بیحالی دلیل افسردگی در این مورد بود. سمیه بهخاطر استفاده از غذاهای پرچرب، کمبود آهن و مصرف کافئین زیاد و کمبود ویتامین دی که کلکسیونی از علل مرتبط با بیحالی هستند، به این مشکل دچار شده بود. پرفسور «پیتر سِلبی» از دانشگاه منچستر، میگوید: «این ویتامین علاوه بر عملکرد ماهیچه و استخوانها، بر کارایی سیستم اعصاب تاثیرگذار است و بنابراین کمبود آن میتواند موجب افسردگی شود. افرادی که میزان ویتامین دی در بدنشان پایین است، قدرت تحرکشان پایین است و در مقایسه با سایر افراد، بیشتر از دردهای مرتبط با عضلات و استخوان شکایت دارند.