menu button
سبد خرید شما
آيا براي تغيير شغل آماده‌ايد؟

آيا براي تغيير شغل آماده‌ايد؟

00:00 00:00

نارضايتي شغلي يك پديده جديد نيست، از ديرباز انسان‌ها با اين مساله روبه‌رو بوده‌اند و متخصصان مديريت بر اين باورند كه هر چه انسان در سلسله مراتب جامعه پايين‌تر باشد نارضايتي شغلي‌اش بيشتر است. عموما اين مساله به عدم انطباق شخصيت با نقش مربوط مي‌شود.

از نظر من انسان‌ها يك ديد برتر نسبت به ارزش‌هاي ديگر دارند. عده‌اي مشتاق ثروت و شهرت هستند، بعضي‌ها مشتاق انسان‌ها و ارتباطات‌اند. البته دسته اول هم مي‌توانند اشتياق دسته دوم را داشته باشند ولي در جهت شوق و ميل برتر خود كه همان شهرت و ثروت است. گروهي ديگر در پي آرامش هستند شايد اين آرامش را در ثروت يا عشق به انسان‌ها يا موادمخدر يا تنبلي و بيكاري و يا چيزهاي ديگر جست‌وجو كنند ولي ميل اصلي و هدف و غايت آن‌ها همان آرامش است. دسته‌اي ديگر كنجكاو هستند، اين ميل كنجكاوي در لابه‌لاي عوامل ذكر شده در بالا وجود دارد يا ندارد، مهم ارضاي حس كنجكاوي آن‌هاست. انسان‌ها مي‌توانند شغل‌هاي متفاوتي را تجربه كنند ولي به يك واژه كليدي كه در پيام اين مقاله به آن پرداخته مي‌شود توجه داشته باشيد و آن همان انگيزه اصلي و منبع اصلي صدور حركت است.

شخصي كه با آدم‌ها مراوده دارد آرامش را دوست دارد و كنجكاو هم هست ولي به هيچ قيمتي دست از ثروت و شهرت خود برنمي‌دارد و ممكن است همه آن‌ها را فداي ميل اصلي و اساسي خويش كند. آن‌هايي كه كنجكاوند گاهي اين حس را در عشق، زماني در جست‌وجوي ثروت و گاهي كنجكاوي خود را در عوامل آرام‌بخش جست‌وجو مي‌كنند و كساني كه آرامش سرلوحه آرزو‌هاي آن‌هاست در جهت‌هاي مثبت و يا گاهي منفي سعي مي‌كنند به آرامش دست يابند. حتي ممكن است با بيكاري رضايت شغلي خود را به دست آورند يا با موادمخدر و اعتياد در جست‌وجوي آرامش باشند. شايد هم با گوشه‌نشيني و رياضت و عبادت‌هاي سخت و طولاني به دنبال آرامش ابدي و تزكيه نفس خود باشند. به هر حال در اين‌جا اصلا موضوع قضاوت يا ارزش‌گذاري روي اين‌كه كدام بهتر از ديگري است، مطرح نيست، فقط مهم اين است كه شما خود را در كدام ناحيه پيدا مي‌كنيد. مطمئن باشيد امروز هر چه هستيد دانسته يا ندانسته در حقيقت ماحصل اميال اصلي خود بوده‌ايد. يعني اگر از بي‌پولي مي‌ناليد مطمئن باشيد كه پول، ميل اصلي شما نبوده تا به آن، آن‌طور كه انتظار داشته‌ايد، برسيد.

اگر دوستان زيادي داريد و آدم‌ها از صميم قلب شما را دوست دارند و ارتباطات سالم و هيجان‌انگيزي با مردم داريد، پس ديگر چرا از چيزهايي كه نداريد مي‌ناليد؟ شما يك عمر به دنبال عشق و معرفت بوده‌ايد و همين مساله به شما اجازه نمي‌داد كه آن‌ها را به صورت ابزاري و مادي نگاه كنيد. بارها شده كه بگوييد ارتباط من با فلان كس ارزشش بيشتر از آن است كه خودم را پيش وي خراب كنم و تقاضايي داشته باشم. اگر هيچ چيز در زندگي نداريد گله نكنيد خودتان اين‌طور خواسته بوديد. هزاران پيشنهاد كاري را رد كرديد. خودتان هميشه مي‌گفتيد كاسه چشم حريصان با قناعت پر مي‌شود. كمي به ارزش‌ها و تكه‌كلام‌هاي‌تان فكر كنيد و ببينيد همه آن چيزها چگونه شما را به اين‌جا كشانده است.

اگر راضي هستيد، آگاهانه و با رضايت به اين مقام رسيده‌ايد. اگر ابتدا ميل اصلي خود را بشناسيد ديگر اداي آدم‌هاي بي‌شباهت به خود را درنمي‌آوريد. روزي درويشي به تاجري گفت اين همه مال و منال را براي چه مي‌خواهي و شروع كرد از مذمت دنيا صحبت كردن. بالاخره تاجر را راضي كرد كه با وي به سير و سلوك بپردازد و راهي بيابان‌ها شوند. هنوز چند قدمي راه نرفته بودند كه درويش گفت: راستي صبر كن من چوبدستي خود را در حجره تو جا گذاشته‌ام. تاجر گفت: من هم با تو برمي‌گردم، ديگر از همراهي با تو پشيمان شدم. درويش گفت: چگونه به اين زودي پشيمان شدي؟ تاجر گفت: تو از يك چوب بي‌مقدار نتوانستي گذشت كني چه طور مي‌خواهي به من درس درويشي بدهي و انتظار داشته باشي من از اين همه ثروت خود چشم بپوشم؟

به ظاهر افراد و حرف‌ها و هدف‌هايي كه مي‌گويند نگاه نكنيد. هر كس آگاهانه يا به طور ناخودآگاه در پي همان چيزي بوده كه انجام داده. اگر آگاهانه اين كار را انجام داده به بيماري اعتراض و ناليدن مبتلا نمي‌شود و اگر باري به هر جهت بوده شخصيت و نقش و آرمان وي همان است كه از قبل بوده. تمام گرفتاري‌ها و نارضايتي‌ها به خاطر آن است كه انسان كمتر به خود فكر مي‌كند و اميال نهفته و تعيين‌كننده رفتار خود را نمي‌شناسد. يعني هنوز به خودشناسي نرسيده است. در طول زندگي اتفاقاتي رخ مي‌دهد كه يك دم به سويي تمايل پيدا مي‌كند و چند صباحي ديگر به سوي ديگري. ببينيد چه مي‌خواهيد. انگيزه را به چرايي كارها تعريف كرده‌اند. انگيزه بايد آگاهانه در جست‌وجوي گمشده اصلي شما باشد. اگر كنجكاو هستيد مي‌توانيد به مشاغل تحقيقاتي، آزمايشگاهي و علوم پايه بپردازيد. اگر عاشق انسان‌ها هستيد و مي‌توانيد چيزهاي ديگر را فداي آن كنيد به مشاغل اجتماعي روي آوريد. اگر واقعا ثروت را به ديگر ارزش‌ها ترجيح مي‌دهيد، تجارت و توليد را پيشه خود سازيد. اگر در پي آرامش هستيد شغل‌هاي قراردادي، بي‌جنجال و منظم را در پيش گيريد. به هر حال اول خودتان را بشناسيد تا به كمال و سعادت برسيد.

حالا فرض كنيد با توجه به مطالب گفته شده مي‌خواهيد تغيير شغل دهيد. اگر اين مطالب را قبول داشته باشيد چند حالت به وجود مي‌آيد، تا به حال نمي‌دانستيم راستي راستي هماني كه هستيم را بايد حفظ كنيم و بها دهيم ديگر قبول داريم كه شخصيت و نقشي را كه در آن هستيم يكي هستند و سعي مي‌كنيم با آن بيشتر كنار بياييم اگر واقعا تغيير كردن يعني من داشته‌هاي ارزشمندم را به خاطر ارزش‌هاي درجه دوم كنار بگذارم. هرگز چنين كاري را نخواهم كرد و از اين به بعد با خود و شغلم سازش بيشتري خواهم داشت. شايد هم تصميم گرفتيد مثلا پول‌دار شويد اگر واقعا مي‌خواهيد چنين كاري را انجام دهيد به فرآيند توجه نكنيد به تغييري اساسي در مورد خود و نگرش و مفروضات خود بينديشيد و اگر واقعا فكر مي‌كنيد كه ارزش آن را دارد كه نگرش‌تان عوض شود پس از همين جا شروع كنيد، ولي خيلي مواظب باشيد كلاغي نباشيد كه راه رفتن خود را فراموش كند.

بهار، آغاز شكفتني دوباره است. طبيعت ما را به رويش و تپش دعوت مي‌كند. عقل نبايد پي گم‌شده ما بماند. به اسرارآباد خوش آمديد. پيداي پنهان شما و پنهان پيداي شما زير باران بهاري مي‌شكفند. فصلي نو در راه است فصلي براي دوباره زيستن. آن‌چنان زندگي كنيد كه همه باورشان شود. زنان و مردان بزرگي كه در تاريخ از آن‌ها به نيكي ياد شده، واقعا وجود داشته‌اند.

footer background