افسردگی در سالمندان
هر کسی ممکن است گاهی بیحوصله و غمگین شود، افسردگی حالتی کاملا طبیعی در زندگی هر فردی در هر سنی است اما زمانی که این حالت بیشتر از معمول به طول بینجامد و زندگی فرد و اطرافیانش را تحت تاثیر قرار دهد دیگر حالتی طبیعی محسوب نمیشود. افسردگی جزوی از پیری و سالمندی نیست، بلکه مانند بیماریهای قلبی و دیابت ممکن است گاهی برخی افراد را گرفتار کند که در این صورت فرد باید تحت درمان قرار گیرد.
به طور معمول از هر صد سالمند، پانزده نفر دچار افسردگی میشوند و از این میان، آن دسته از سالمندانی که در خانههای سالمندان زندگی میکنند، بیشتر گرفتار افسردگی میشوند. معمولا افرادی در سالمندی به افسردگی مبتلا میشوند که در سنین جوانی نیز به نوعی از این مشکل رنج میبردند اما اگر سالمندی در سنین جوانی مبتلا به افسردگی نبوده و این حالت در سنین بالا در او ایجاد شده است، باید به دنبال عوامل ایجادکننده این مشکل در او بود؛ گاهیاوقات افسردگی در نتیجه تاثیرات سوءمصرف برخی داروها در افراد مسن ایجاد میشود. تنهایی و ناتوانی در انجام کارهایی که فرد در گذشته بهسادگی توان انجام آنها را داشته است، از دیگر عوامل ایجاد افسردگی در دوران سالمندی به شمار میرود .
ناراحتی و بیحوصلگیهای عادی روزمره با افسردگی کاملا متفاوت است، ناراحتیها و بیحوصلگیهای عادی زمانی برطرف میشود که فرد شرایطش را تغییر دهد یا خود را با انجام کارهای دیگر سرگرم کند اما افسردگی حالتی ثابت و ماندگار است و فرد نمیتواند با انجام کارهای دیگر تغییری در روحیهاش ایجاد کند. فرد افسرده، بههیچوجه حوصله ندارد خودش را با کارهای سرگرمکننده مشغول کند. زمانی که فردی افسرده میشود، باید تحت درمان قرار گیرد و دارو مصرف کند؛ زیرا این وضعیت در صورتی که درمان نشود، بهبود نخواهد یافت. بسیاری از سالمندان افسردگی خود را پنهان میکنند؛ زیرا میترسند مبادا کسی به مشکل آنها پیببرد و به خاطر فرهنگ جامعه برچسب «دیوانه» به آنها زده شود؛ در حالی که افسردگی یک بیماری کاملا عادی مانند دیگر بیماریها است و باید درمان شود. در صورتی که افسردگی درمان نشود، ممکن است ماهها و یا حتی سالها ادامه پیدا کند.
افسردگی ممکن است در هر فردی ایجاد شود، گاهی اوقات افسردگی بدون هیچ دلیل مشخصی بروز میکند؛ زیرا این بیماری بسیاری اوقات به دلیل تغییرات بیولوژیکی در مغز رخ میدهد و زمانی که مغز و بدن پیر میشوند، تغییرات ژنتیکی و مصرف برخی داروها این تغییرات را سریعتر میکند.
مرگ همسر و دیگر عزیزان، ازدستدادن شغل و بازنشستگی، مسیر معمول زندگی فردی را که سالها به آن عادت داشته است، تغییر میدهد که این تغییر نیز میتواند دلیل موجهی برای بروز افسردگی باشد.
اما متاسفانه بیشتر سالمندان افسردگی خود را انکار میکنند و حاضر نمیشوند که تحت درمان قرار گیرند، یکی از دلایلی که ذکر میکنند این است که نمیخواهند باری بر دوش اعضای خانودهشان باشند و بدین جهت یکی از سوالات اعضای خانواده این سالمندان این است:
«زمانی که او بههیچوجه حاضر نیست بیماریاش را بپذیرد و به خودش کمک کند، من چطور میتوانم به او کمک کنم؟ از کجا بدانم آیا او واقعا افسرده شده یا نه؟»
نشانههای افسردگی در سالمندان
چند نمونه از نشانههای افسردگی سالمندان را در ادامه مطلب بیان میکنیم تا با مشاهده چند نمونه از آنها با هم بتوانید اطمینان حاصل کنید که سالمند مورد نظر شما به افسردگی مبتلا شده است:
- بیش از دو هفته که به غذا خوردن میل ندارد و یا فعالیتهای مورد علاقهاش را انجام نمیدهد و دیگر تمایلی به آنها ندارد.
- بیشازحد ساکت میشوند و در خود فرومیروند.
- تمایلی به حضوردر جمع ندارند و میخواهند تنها در خانه بمانند.
- داروهایشان را مصرف نمیکنند.
اگر پدر یا مادر سالمند شما همواره مایل به گردش در خیابان بوده است اما اکنون دیگر حوصله رانندگی ندارد، شما این کار را برای او انجام دهید.
سالمندان کمتر از جوانان تحمل ازدستدادن عزیزانشان را دارند و بیدلیل نیست که پس از فوت یکی از نزدیکان گرفتار افسردگی میشوند. در این مواقع باید با آنها صحبت کنید تا احساسات درونیشان را بیرون بریزند و آرامتر شوند. از او بپرسید در مورد ازدستدادن فردی که فوت کرده است، چه احساسی دارد. به صحبتهایشان گوش دهید و به احساساتشان احترام بگذارید. آنها وقتی میبینند شما به صحبتهایشان گوش میدهید و احساساتشان را میپذیرید احساس آرامش و امنیت میکنند.
سالمندان معمولا میگویند: «من ناراحت نیستم» یا «من تنها نیستم» چون نمیخواهند باری بر دوش خانوادهشان باشند اما اگر کمی بیشتر در رفتارهای آنان دقیق شوید، متوجه میشوید آنطور که وانمود میکنند، راحت و راضی نیستند. دائما دستهایشان را به یکدیگر میمالند، بیقرارند و نمیتوانند در یکجا آرام بنشینند، مضطرب و نگران هستند و یا بیشازحد در خود فرومیروند.
زمانی که سالمندی افسردگیاش را انکار میکندنباید به او اصرار کنید که افسرده است و مشکل دارد؛ بلکه باید از دریچه دیگری وارد شوید؛ وقتی سالمند از مشکلات بدخوابی و بیخوابیاش شکایت میکند، هرگز نباید به او بگویید که تو افسرده هستی، باید دارو مصرف کنی و یا باید به پزشک مراجعه کنید.
در این مواقع بهترین کار ارائه راهکار و پیشنهاد به طریق غیرمستقیم است، به جای اینکه او را وادار کنید بپذیرد که بیخوابیهایش به دلیل افسردگی است، با او در مورد راههای بهتر خوابیدن صحبت کنید. روشهای تنآرامی (relaxation) و خوراکیهای مفید برای خواب عمیقتر را به او پیشنهاد دهید.
اعضای خانواده سالمندان افسرده باید از ناتواناییها و مشکلاتی که افسردگی برای آنها ایجاد میکند آگاه باشندو هرگز به گونهای رفتار نکنند که آنها به خاطر این مشکل احساس گناه کنند. هرگز به فرد افسرده نگویید: «از این حال بیا بیرون و شادباش»؛ زیرا او واقعا میخواهد شاد باشد اما نمیتواند. آنها را به این دلیل که دوست دارند دائما در رختخواب باشند سرزنش نکنید، سرزنشهای شما فقط حال آنها را بدتر میکند.
هرگز کارهایی که خودشان میتوانند انجام دهند را برایشان انجام ندهید به خصوص زمانی که از شما کمک نخواستهاند، کمکهای شما اگرچه به خاطر محبت و توجه است اما آنها را بیشتر به این نتیجه میرساند که دیگر توانایی ندارند و باید همواره فردی در اطراف آنها باشد تا کارهایشان را برایشان انجام دهد. کمک به فرد افسرده موجب میشود او احساس بیارزشی و ناتوانی کند و در نتیجه برای دیگران زحمت و دردسر ایجاد کند. اگر میخواهید آنها را به زندگی امیدوار کنید و کمک کنید تا احساس بهتری داشته باشند، آنها را ترغیب کنید کار جدیدی را آغاز کنند اگرچه راضیکردن سالمندی افسرده به شروع فعالیتی جدید بسیار دشوار است اما اگر در این کار موفق شوید کمک بزرگی به او کردهاید. او زمانی که میبیند از عهده کار جدیدی برآمده است، به زندگی و تواناییهایش امیدوارتر میشود.
از پزشک معالجشان کمک بخواهید. گاهیاوقات برخی از سالمندان بههیچوجه حاضر به همکاری با شما نمیشوند در این مواقع میتوانید از پزشک معالجشان کمک بخواهید، سالمندان معمولا هر چند ماه یکبار برای معاینات معمول به پزشک مراجعه میکنند میتوانید کمی قبل از موعد معاینه با پزشک او صحبت کنید و او را در جریان حال سالمندتان قرار دهید. سالمندان معمولا حرفهای پزشک معالجشان را قبول دارند و کارهایی که پزشک به آنها میگوید را بهتر و سادهتر میپذیرند؛ پس از پزشک کمک بخواهید تا در صورت نیاز داروهای ضروری را برای او تجویز کند؛ البته از پزشک بخواهید تا حد ممکن داروهای خوابآور تجویز نکند بلکه او را به فعالیت بیشتر ترغیب کند.