menu button
سبد خرید شما
مشكل بي‌دقتي در كودكان
writer head یکتا فرهانی  |  1401/10/03  | 
چرا نمي‌توانم تمركز کنم؟

مشكل بي‌دقتي در كودكان


 

بروز مشكل

«بهزاد» پسر هفت‌ساله‌اي است كه با مشكل تمركز در كلاس درس مواجه است. مادر بهزاد بنا بر پيشنهاد معلمش، فرزندش را برای حل این مشکل، نزد مشاور آورده است؛چون معلم بهزاد گفته که او سر كلاس اصلا تمركز ندارد!

با بررسي‌هاي بيشتر مشخص شد که نقص تمركز و توجه بهزاد هنگام بازي، هنگام پرداختن به موضوعات غير‌درسي يا زماني كه در ارتباط با افراد نزديك خانه است، زياد مشاهده نمي‌شود؛ اما زمان‌هايي كه قرار بود از خانه بيرون برود يا مواقعي كه در مكان‌هاي جديدي مثل مدرسه و ... قرار می‌گرفت، مشكل تمركزش بيشتر دیده می‌شد.

با دقت و بررسي در جلسات مشاوره مشخص شد که نقص تمركز بهزاد همه‌جا به يك اندازه نيست و بيشتر مختص ورود او به فضاهاي جديد است. حتي اين كم‌حواسي و نداشتن تمركز در نخستين جلسات مشاوره هم به چشم مي‌خورد؛ به‌گونه‌اي كه تشخيص داده شد او دچار نوعي سر‌در‌گمي و گيجي است و انگار در اين دنيا نيست.

فراموشي لكه‌اي   

مشاور، برای اینکه بيشتر با محيط‌هاي اطراف بهزاد آشنا شود، از او خواست نقاشی‌های ساده‌ای مثلا از اعضاي خانواده و ماجراهايي كه در مدرسه برایش اتفاق مي‌افتد، بکشد. نقاشي‌هاي بهزاد به‌خوبي جريان فكري او را نشان مي‌داد. به‌تدريج معلوم شد در تاريخچه زندگي بهزاد، موضوع غم‌انگيزي وجود داشته است: مرگ برادرش، آن هم وقتي که فقط دو سال داشت؛ يعني بهزاد در دو سالگي برادر 15 ساله‌اش را بر اثر تصادف از دست داده است.

در موقع تصادف همه افراد خانواده در ماشين بودند، ولي فقط يك نفر جانش را ازدست مي‌دهد و بقيه سالم مي‌مانند. البته هنوز هم براي او سالگرد فوت مي‌گيرند و این يعني به‌نوعي در‌گير ماجرا هستند. والدين بهزاد هنوز هم احساس گناه دارند، چون خودشان را مقصر مي‌دانند؛ ضمن اينكه حافظه بهزاد هم به صورت لكه‌اي در آمده است؛ يعني گاهي بعضي موضوعات در ذهنش به طور كل از بين مي‌روند. مثلا اگر روز قبل هنگام بازي با يكي از دوستانش كتك‌كاري كرده، نمي‌تواند آن حادثه را به ياد بياورد و انگار آن صحنه كاملا از حافظه او پاك شده است.

توجه داشته باشيد که بهزاد بيشتر آن صحنه‌هايي را فراموش مي‌كند كه در آن‌ها احساس نا‌امني، ترس و وحشت به او دست مي‌دهد. ضمن اينكه ريشه مشكل او هم ذهني است، نه جسمي.

حمايت بيش‌از‌حد مادر

بررسي‌هاي بعدي درباره تعيين ميزان اضطراب بهزاد بود. در حال حاضر، مشكل مادر بعد از فوت فرزند اولش اين بود كه خود را مقصر مي‌دانست. به‌همين‌خاطر واكنش‌هاي او ابتدا به صورت شوك و انكار بود و حتي گريه نمي‌كرد؛ به علاوه اينكه روزهاي نخست، حادثه را هم اصلا به ياد نمي‌آورد؛ يعني مادر نيز دچار فراموشي لكه‌اي است. اين فراموشي، نوعي واكنش دفاعي است كه موضوع استرس‌زا را از ذهن فرد دور مي‌كند. گاهي مغز قدرت تحليل بعضي داده‌ها‌ي استرس‌آور را ندارد؛ به‌همين‌خاطر ترجيح مي‌دهد از آن موضوع دور شود و حتي به نوعي آن را پاك كند.

مادر به‌تدريج متوجه چنين حالاتي در خود شده است، اما در برخورد با بهزاد هم رفتارهاي‌هاي خاصي دارد. او به شدت از بهزاد مراقبت مي‌كند و حتي اجازه نمي‌دهد او از خانه بيرون برود، خريد كند و ...چون مي‌ترسد هر لحظه اين فرزندش را هم از دست بدهد. به اين ترتيب، محيط زندگي را براي او نا‌امن جلوه داده است؛ چون طوري از او مراقبت ‌كرده و همه جا او را زير نظر داشته است كه بهزاد فكر مي‌كرده اگر مادرش نباشد، احتمال دارد آسيبي به او وارد شود. در واقع مراقبت بيش‌از‌حد، به‌جاي اينكه به كودك احساس امنيت بدهد، برعكس باعث ايجاد حس ناامني در او مي‌شود.

احساس ناامني

با توجه به اينكه نوع افسردگي مادر به‌گونه‌اي است كه نمي‌تواند هيچ كاري بكند و فقط دوست دارد يك جا بنشيند و همیشه، بي‌حال و بي‌انرژي، گوشه‌اي كز مي‌كند، فرزندش هم نمي‌تواند تاييدات هيجاني مورد نياز خود را از مادر دريافت كند؛ بنابراين او هم نمي‌تواند هيجانات خود را به‌خوبي مديريت كند. در واقع اگر والدين نتوانند شرايط جديد هيجان‌آور را براي فرزندشان تعديل كنند، او ناتوان و ضعيف بار مي‌آيد و هميشه احساس ناامني خواهد داشت.

بهزاد با مشكل انتقال ناامني از طرف مادر مواجه است؛ بنابراين در محيط خارج از خانه هم نمي‌تواند احساس آرامش لازم را داشته باشد. او حتي علاقه‌اي ندارد به مهد‌كودك برود و ترجيح مي‌دهد در خانه كنار مادر بماند. به اين ترتيب مهارت ارتباطي بهزاد به‌تدريج ضعيف‌تر شده و نمي‌تواند به‌خوبي از حقش دفاع كند و خجالتي و كمرو است.

خيال‌بافي

معلم بهزاد می‌گوید که انگار او در كلاس حضور ندارد و در دنياي خود به سر مي‌برد. در مشاوره با متخصص نيز مشخص شد باتوجه به مشكلات بهزاد، يكي ازمكانيسم‌هاي دفاعي او براي رهايي از آن‌ها «خيال‌بافي» است.  البته بچه‌ها به طور طبيعي تا هفت سالگي دچار خيال‌بافي مي‌شوند، اما خيال‌بافي‌هاي بهزاد بسيار جدي است؛ يعني او شخصيت‌هايی جدي را براي خود خلق مي‌كند كه به او احساس امنيت بدهند. مثلا وقتي از موضوعي خيلي ناراحت مي‌شود، در ذهنش شخصيتی «سوپرمن»‌مانند و توانمند را تصور مي‌كند كه در صورت لزوم به كمك او می‌آید. به اين ترتيب مي‌تواند مادر نداشته خود را، به‌گونه‌اي كه مي‌خواهد، در ذهنش ترسيم کند. بهزاد حتي آرزوي خودش هم اين بوده كه مانند سوپر‌من قوي باشد و بتواند به همه كمك كند و اوضاع را تحت كنترل خود در بياورد. خيال‌بافي‌هاي بهزاد تا‌حدي است كه با ماشين‌هايش هم حرف مي‌زند و از آن‌ها داستان مي‌سازد.

مادر هم چون احساس مي‌كند او سرگرم است، اغلب كاري به او ندارد. به اين ترتیب او تصميم گرفته است در دنياي خيالات خود از بعضي شخصيت‌ها كمك بگيرد تا احساس آرامش و امنيت بكند. اما اين خيالات هم تا زماني در او احساس خوبي به وجود مي‌آورد كه در جاي امني مانند خانه حضور داشته باشد و وقتي از فضاي امن خانه خارج مي‌شود، ديگر اين‌گونه تخيلات هم نمي‌تواند به داد او برسد. در واقع بهزاد براي دور‌شدن از ترس‌‌هايش به تخيل رو مي‌آورد و وقتي هم که بيش‌از‌حد دچار هراس می‌شود، فراموشي لكه‌اي در او اتفاق می‌افتد.

درمان

نخستين گام درمان بهزاد، درمان ترس‌ها‌ي مادر است؛ اينكه بتواند رفتار متعادل‌تري داشته باشد. در واقع بايد به مادر كمك شود تا توانايي‌هاي فرزندش را تاييد كند و از افكاری مانند اینکه قرار است اتفاق بدي براي فرزندش بيفتد، فاصله بگيرد. ضمن اينكه باید هميشه فاصله‌اي هم بين مادر و فرزند وجود داشته باشد تا به او كمك شود به طور مستقل عمل كند.

اما از آنجايي كه بهزاد خيلي خيال‌بافي مي‌كند، يكي از كارهايي كه مي‌تواند به او كمك كند، «نقاشي» است؛ يعني از او خواسته شود شرايط پرتنش ناخوشايندي را كه در مدرسه تجربه مي‌كند، به تصوير بكشد و در‌باره آن‌ها حرف بزند. حتي اگر نمی‌تواند خوب نقاشي بكشد، مي‌تواند فقط درباره مشكلاتش حرف بزند.

همراهي مادر

در واقع از طريق داستان‌گويي مي‌توان به بهزاد كمك كرد تا در شرايط استرس‌زا بتواند حافظه‌اش را كنترل كند. بايد به او كمك كرد كه به‌جاي حذف آنچه مورد‌علاقه‌اش نيست، آن‌ها را تجربه كند. بعد از چنين تجربه‌هايي مي‌توان از او انتظار داشت در هر شرايطي، عكس‌العملي درست داشته باشد. بنابراين وقتي مادر بتواند به فرزندش اعتماد كند و به او اجازه دهد همه چيز را خودش تجربه كند، فرزند هم آرامش بيشتري به دست مي‌آورد.

درمان افسردگي مادر هم به فرزندش كمك مي‌كند تا با ايجاد فضايی امن براي او، خودش هم آرامش بيشتري داشته باشد؛ به اين ترتيب سوء‌تعبير كمتري هم از رفتار ديگران دارد.

ضمنا براي اينكه بهزاد كمتر دچار ترس‌هاي بيهوده از مكان‌هاي جديد شود، بهتر است برای بار اول رفتن به هر جاي جديد، مادرش او را همراهي كند تا بتواند آنجا را شناسايي كند. ضمن اينكه آن‌قدر راحت باشد كه بتواند محيط جديد را در ذهنش دروني‌سازي كند و بعد از آن بتواند آن را بپذيرد؛ چون «خو‌گرفتن» با محيط‌هاي جديد از ميزان استرس كودكان كم مي‌كند و نمي‌گذارد او بيش‌از‌اندازه دچار ترس و هراس‌هاي بيهوده شود.

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

footer background