menu button
سبد خرید شما
روان‌شناسی خودشیفتگی
موفقیت  |  1401/09/29  | 
اختلال شخصیت خودشیفته

روان‌شناسی خودشیفتگی


به اعتقاد روان‌شناسان، اختلال شخصيت عبارت است از تجارب درون‌ذهني ‌و ‌رفتار بادوامي كه بر معيارهاي فرهنگي منطبق نيست؛ این رفتار از نوجواني يا جواني شروع مي‌شود، در طول زمان تغيير نمي‌كند و موجب ناخشنودي فرد و مختل‌شدن كاركردهايش مي‌شود. هرگاه صفات شخصيتي، انعطاف‌ناپذير باشد و كاركردهاي فرد را مختل كرده يا رنج و عذاب درون‌ذهني برايش ايجاد كند، مي‌توان تشخيص اختلال شخصيت داد؛ اما در زمینه افراد خودشیفته باید گفت همانند دیگر اختلالات شخصیت، درك‌كردن این‌گونه افراد واقعا مشکل است؛ زیرا از آنجا که مبتلايان به اين اختلال، احساس خودبزرگ‌بيني دارند، خود را بسیار مهم، منحصربه‌فرد و بی‌نظیر می‌پندارند و تصور می‌کنند دیگران باید با آنها به‌گونه‌ای متفاوت رفتار کنند. آنها به‌راحتی از دیگران انتقاد می‌کنند، اما اگر کسی از آنها حتی دوستانه انتقاد کند، عصبانی می‌شوند؛ چون این افراد جز نظر خود، نظر کسی را قبول ندارند و تصور می‌کنند نسبت به دیگران، در هر زمینه‌ای برتری دارند. با وجود تصورات خودبزرگ‌بینی، اعتمادبه‌نفس ضعیفی دارند و مستعد افسردگي هستند. افراد خودشیفته ویژگی‌ها و مشکلات متعددی دارند که ما در گفت‌وگو با «علیرضا اکرمی‌نژاد»، روان‌پزشک و مشاور خانواده، بسیار کامل به آن خواهیم پرداخت.

آقای دکتر، خودشیفتگی به چه معناست و از چه زمانی آغاز می‌شود؟

دانشمندان شخصیت خودشیفته را اینچنین توصیف می‌کنند: بزرگ‌منشی (در خیال یا رفتار)، نیاز به تحسین و كمبود همدلی از نشانه‌هاي اين اختلال است. خودشیفتگی از اوایل بزرگسالی آغاز شده و در زمینه‌های گوناگون مشخص می‌شود. این افراد با خیال‌پردازی‌های مربوط به موفقیت نامحدود، قدرت، زیرکی، زیبایی یا عشق آرمانی اشتغال ذهنی دارند. چنین فردی معتقد است استثنا و بی‌همتاست و انتظارات غیرمنطقی برای رفتار مطلوب از سوی دیگران یا موافقت حتمی ‌با خواسته‌های خود دارد و در روابط بین‌فردی از دیگران برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کند، فاقد حس همدلی است و اشتیاقی برای شناختن یا همانندسازی با احساس‌ها و نیازهای دیگران ندارد.

 چه عواملی باعث خودشیفتگی در فرد می‌شود؟

 دانشمندان روان‌شناسی درباره علت‌ها و عامل‌های خودشیفتگی چنین می‌گویند: ارزش ‌نهادن بیش از اندازه و در کانون توجه واقع شدن طی دوران رشد، عواملی هستند که این بحران را پدید می‌آورند. درضمن احساس ناامنی، ترس، طرد و عدم تایید از جانب اطرافیان از سایر عواملی است که سبب می‌‌شود توجه شخص معطوف به خود شود. دانشمندان همچنین در مورد سایر عوامل تشدید خودشیفتگی اضافه مي‌كنند:‌ «توانایی‌های تخصصی، برتری در ویژگی‌های جسمی، موفقیت‌های پیاپی و در نتیجه تشویق و ترغیب‌های بیش‌از‌حد نیز، انسان را به سمت خودپرستی می‌کشاند.»

 آیا اتفاق‌هاي دوران کودکی تاثیری در خودشیفتگی دارد؟

 بله. در این اختلال، علاوه بر ژنتیک و محیط، ردپای رخدادهای دوران کودکی هم قابل مشاهده است. اگر کودک همواره تمام توجه دیگران را بگیرد و خواسته‌هایش در اولین فرصت و به همان شکل دلخواه او برآورده شود و هیچ شکستي را تجربه نکند، تصویری از «خود» در او شکل خواهد گرفت که «خودمحور» و مبتنی بر «خودشیفتگی» است و چنین فردی در آینده نیز همواره در پی تکرار این تصویر در روابط بعدی خود نيز خواهد بود و اگر در رابطه‌ای به‌طور کامل احساس تایید و مورد توجه بودن نداشته باشد، نمی‌تواند آن رابطه را تحمل کند.

 افراد خودشیفته چه ویژگی‌هایی دارند؟

 1ـ در این اختلال، تمام انرژی روانی فرد، فقط متوجه خودش است، به‌نحوی که قادر نیست عشق و محبت خویش را درباره سایرین هم به‌کار گیرد.

2ـ فقط می‌توانند با کسانی که همفکر آنها هستند ارتباط برقرار کنند.

3- اگر در انجام كاری با شکست روبه‌رو شوند، به‌سرعت واکنش نشان می‌دهند.

4ـ از افراد، بهره‌گيري می‌کنند و در رابطه بین فردی، مستبد هستند.

5ـ نسبت به ظاهرشان حساسند و از اطرافیان خود انتظار تعریف و تمجید زیادتری دارند.

6ـ فرد مبتلا به این اختلال شخصیتی، به‌طور معمول خیلی خود را مهم می‌داند و به قول معروف برای خودش کلاس می‌گذارد.

7ـ شخصیت خودشیفته نمی‌تواند برتری ديگران را تحمل کند، نسبت به انتقاد‌ها حساس است و در مقابل آنها واکنش تندی نشان می‌دهد.

8ـ این افراد به‌طور معمول کمال‌طلب هستند.

وجود ناهمگونی و به‌هم‌ریختگی در رابطه این افراد، غير از رابطه خانوادگی و زناشویی، رابطه بین فردی و شغلی را هم دربر می‌گیرد.

 این افراد چه ویژگی‌ها و مشکلاتی در محیط کار دارند؟

 چنین فردی هدف زندگی را نیازهای خود می‌داند و از این رو به نیازهای دیگران توجهی ندارد. به همین علت در محیط کار، تمام همکارانش با گذشت زمان، سرانجام به جایی می‌رسند که او را دوست‌داشتنی نمی‌بینند و از همگامی ‌با او دوری كرده و تلاش می‌كنند کمتر با او برخورد داشته باشند. در صورتی که چنین فردی، مدیر یک واحد باشد، به رشد و ارتقای مهارت‌های شناختی، هیجانی و حرکتی افراد تحت‌نظر خویش، اعتنایی ندارد و تمام تلاش خود را معطوف آن می‌سازد که از توان، استعداد و مهارت‌های آنان تنها در راه کسب امتیاز و شهرت برای خود سود ببرد.

این افراد در روابط خانوادگی چه مشکلاتی دارند؟

رابطه خانوادگی این اشخاص به‌طور معمول، پرتشویش بوده و درگیری‌های لفظی، مشاجره‌ها و عدم تفاهم در خانواده آنان زیاد به چشم می‌خورد. همچنین همسر چنین فردی به‌منزله وسیله‌ای تلقی می‌شود که تنها نیازهای زیستی، اجتماعی و فرهنگی او را برطرف کند.

 در صورت عدم درمان، فرد با چه مشکلات دیگری مواجه خواهد شد؟

 ممکن است این اختلال، بسیار مزمن باشد و افزون بر آن، اختلال‌های دیگري فرد را تهدید کند. افسردگی و اضطراب بیمارگونه، در بیشتر مواقع‌ گرایش به موادمخدر و... را در پی خواهد داشت.

 در رابطه با دیگران این افراد چه ویژگی‌هایی دارند؟

 در رابطه با دیگران، فاقد هر نوع ارتباط مثبت و مستمر هستند. انتظار دریافت هر نوع خدمات و لطف بدون ارائه پاسخ متقابل را دارند. دارای عزت‌نفس کم بوده و پیوسته در جست‌وجوی جلب تحسین و ارزش نهادن برای تظاهر هستند. خیال‌پردازی یا هدف‌های غیرواقعی و در پی کمال‌گرایی رفتن، از صفت‌های فرد خودشیفته است. زمانی که مورد انتقاد قرار می‌گیرند، بسیار عصبانی می‌شوند، واکنش خیلی تند و خصومت‌آمیزی از خویش نشان می‌دهند و همواره از دیگران، استفاده ابزاری می‌کنند تا به هدف‌های شخصی خود دست یابند و خودشان را بااهميت‌تر از بقيه مي‌دانند. همیشه از سایرین، توقع برخوردهای خوب و دلپذیر داشته و پیوسته از مردم انتظار توجه و پشتیبانی دارند. این افراد خیلی حسود هستند، همواره دلشان می‌خواهد در کانون توجه باشند و دوست دارند همه مدام تحسین‌شان کنند. از دیدگاه بقیه مردم این‌گونه به نظر می‌آید که این افراد، تمام دنیا را مدیون خود می‌دانند و خیال می‌کنند همه باید قدردان آنان باشند.

همان‌طور که گفته شد زندگی با یک فرد خودشیفته واقعا سخت است؛ حال اگر کسی با یک فرد خودشیفته زندگی ‌کند، چه رفتاری باید با طرف مقابل داشته باشد؟ چه توصیه‌هایی در این زمینه دارید؟

 فرد خودشیفته از نظر دیگران فردی متکبر، نفرت‌انگیز، خودمحور و فاقد احساس همدلی با دیگران است. نقایص شما، چیز دردناکی است که گویا فرد خودشیفته‌ای که با شما در ارتباط است باید آن را تحمل کند و احتمالا بارها و بارها آن را به شما گوشزد خواهد کرد. این فرد در موقعیت‌های اجتماعی، فردی آزاردهنده و غیرقابل تحمل به چشم خواهد آمد.

توصیه‌هایی لازم برای افرادی که با فرد خودشیفته زندگی می‌کنند:

1 ـ از خودتان مراقبت کنید:

اختلال شخصیت خودشیفته از شدت زیادی برخودار است. همواره باید از او تعریف و تمجید کنید و همه تلاش‌هاي شما جهت تامین نیازهای خودشیفتگی او کافی نخواهد بود. شما مانند مادری که تازه فرزندش را به دنیا آورده است، در اثر درخواست‌های مکرر او برای توجه، احساس خستگی و درماندگی خواهید کرد.

یک فرد خودشیفته همواره اعتماد‌به‌نفس شریک زندگی خود را ویران می‌کند، مگر اینکه شریک زندگی او از استحکام شخصیتی بالایی برخودار باشد. به منظور حفظ سلامت روانی خود زمانی را نیز به مراقبت و برآورده ساختن نیازهای خود اختصاص دهید.

2ـ رفتارهای مثبت او را انعکاس دهید:

نسبت به فرد خودشیفته توجه مثبت داشته باشید. به او نشان ‌دهید که او شایسته، ارزشمند و همان‌طور که هست، خوب است. آسان‌ترین راه برای نشان دادن رفتارهای مثبت او، لبخند زدن، تکان دادن سر و درک تجربه‌های او است. برخی از ورزشکاران پرورش اندام را افراد خودشیفته تشکیل می‌دهند، آنها ساعات زیادی در محیطی که دورتادور آن آینه است و وضعیت بدنی آنها را به خود آنها انعکاس می‌دهد، تمرین می‌کنند.

3 ـ از دریچه حسادت او به جهان نگاه کنید:

فرد خودشیفته به هر نوع انتقاد به رفتارش، برچسب حسادت می‌زند. او تصور می‌کند هر فردی به محض برخورد با او پی خواهد برد که با چه فرد کامل و بی‌نقصی روبه‌رو شده است. بنابراین، هرگاه افراد به رفتار او انتقاد کنند، نسبت حسادت به آنها می‌دهد. چنین رفتاری از جانب او، نوعی واکنش دفاعی‌ـروانی است. حقیقت این است که فرد خودشیفته، نسبت به دیگران و شما احساس حسادت می‌کند و چون این احساس برای او قابل قبول نیست، آن را به دیگران نسبت می‌دهد. بهتر است چنین رفتارهای دفاعی به منظور حفاظت از هویت فرد خودشیفته را درک کنید.

4 ـ مرزهایی برای رفتارهای تحقیرآمیز:

فرد خودشیفته هنگامی‌که احساس کند مورد توهین قرار گرفته و هویت شکننده‌اش مورد تهدید واقع شده است، اقدام به پرخاشگری می‌کند. باید مراقب باشید که صدمه‌ای به شما نزند. سپس با او صحبت کنید که کدام‌یک از رفتارهای او برای شما قابل تحمل نیست. به فرد خودشیفته به‌طور قاطعانه و مشخص عنوان کنید که در هنگام ارتباط با شما از اقدام به رفتارهای تحقیرکننده کلامی‌و غیرکلامی‌اجتناب کند. در صورت خطاكردن در رابطه با حد و مرزهای تعیین‌شده، تا مدتی او را تنها بگذارید یا بیرون از مکانی که او قرار دارد، بروید.

5ـ از ویژگی‌های فرد خودشیفته استفاده کنید:

فرد خودشیفته به دلیل شخصیت خود افراد را خسته می‌کند، در این موارد بهتر است به گونه‌ای رفتار کنید که به خودش و توانايي‌اش اعتماد كند. به‌طور مثال به او بگویید: من برای انجام یک کار ویژه به فردی بسیار باهوش و مستقل نیاز دارم و فکر می‌کنم مناسب‌ترین فرد برای انجام این کار شما باشید، نظر خودتان چیست؟

فرد خودشیفته از چنین کاری نه‌تنها امتناع نمی‌کند، بلکه با خوشحالی آن را می‌پذیرد و یا اینکه می‌توانید به او بگویید: «عزیزم، چقدر خوب است که من با تو زندگی می‌کنم، زیرا در این زمانه هیچ‌کس قادر نیست مانند تو به حرف‌های من به‌خوبی گوش داده و من را درک کند.» چنین تعریفی از او سبب می‌شود که وی تمام تلاش خود را به کار گیرد تا درستی حرف شما را به اثبات برساند و نشان دهد از هم‌حسی و همدلی با شما برخوردار است.

6 ـ کوچک‌ترین نشانه از همدلی او را تقویت کنید:

بزرگ‌ترین نقص ارتباط فرد خودشیفته، ناتوانی‌اش در هم‌حسی و همدلی با دیگران است. برای فرد خودشیفته بسیار سخت است که احساسات شما را به‌طور صمیمانه درک کند و دلیل این رفتار این است که فرد خودشیفته بیشتر اوقات در خیال‌پردازی و خودبزرگ‌بینی به‌سر می‌برد و برای او سخت است که بتواند به‌طور کامل به حرف‌های دیگران و شما گوش دهد. بسیار خوب است که کوچک‌ترین نشانه از حس همدلی او را با دادن پاداش‌های کلامی‌و غیرکلامی‌تقویت کنید. گاهی اوقات لازم است در مورد رفتاری که او به شما دارد و احساسی که به شما دست می‌دهد با او صحبت کنید. به‌طور مثال، به او بگویید: «وقتی تو چنین چیزی را به او گفتی من احساس کردم من را تحقیر کرده‌ای.» آن‌گاه در صورت مشاهده کوچک‌ترین اعلام توافق از سوی فرد خودشیفته، با ارائه تحسین و تمجید، حس همدلی را در او مورد تقویت قرار دهید.

 چه عاملی باعث می‌شود افراد خودشیفته برای درمان به مراکز مراجعه کنند؟

آنچه باعث می‌شود این افراد برای مشاوره و روان‌درمانی مراجعه کنند این الگوی تکراری و بیمارگونه رابطه‌ها نیست. آنان وقتی برای درمان مراجعه می‌کنند که به دلیلی این الگوی آموخته‌شده به‌هم خورده باشد و غالبا در این زنجیره، شبه‌ارتباط‌ها زمانی اتفاق می‌افتد که طرف مقابل در قطع رابطه با آنان پیش‌دستی می‌کند، آن‌وقت است که چنان جراحتی به تصویر خودشیفته‌شان وارد می‌شود که با مجموعه‌ای از علائم احساس شکست و سرخوردگی، همراه با تحریک‌پذیری و خشم شدید، میل به انتقام و کینه‌جویی روبه‌رو می‌شوند و ممکن است برای جبران سریع اعتماد‌به‌نفس از دست‌رفته‌شان، اقدام به برقراری رابطه‌ای دیگر کنند. بسیاری از موارد جرم و جنایت که متعاقب روابط عاطفی اتفاق می‌افتد را نیز می‌توان در بروز همین خشم خودشیفتگی بهتر شناخت.

درواقع، اگر درگیر میل به انتقام به شیوه‌های خشن نشده باشند و سایر جنبه‌های شخصیتی‌شان مانع بروز اعمال پرخاشگرانه شدید در آنان باشد، با علائم افسردگی برای درمان مراجعه می‌کنند.

چه راهکارهایی برای درمان این گروه وجود دارد؟

 برای کمک به این بیماران، انواع شیوه‌های درمانی روان‌شناسی همچون روان‌درمانی فردی، گروهی و محیط درمانی به‌کار بسته می‌شود؛ البته اگر فرد خودشیفته در برابر این راهکارها ایستادگی کند، هیچ‌یک از این راه‌ها برای او مفید واقع نمی‌شوند. این افراد حتی ممکن است در برابر پزشک معالج هم از خود مقاومت شدیدی نشان دهند و در صورت اقدام به روان‌درمانی، به تخریب رابطه درمانی بپردازند. فرد خودشیفته به دلیل حمایت از هویت شکننده خود در برابر پزشک معالج مقاومت می‌کند. از بین همه این شیوه‌های درمانی، گروه‌درمانی، بیشتر سودمند است. در این روش، شماری از خودشیفتگان در نشستی با روان‌شناس، دیدار کرده و روان‌شناس با بررسی نارسایی‌های مشترک آنان برایشان برنامه‌های ویژه درمانی در نظر می‌گیرد و این بیماران در ارتباط با برخورد با هم، بهتر می‌توانند به خود و سایرین یاری رساند.

چرا افراد در همان برخورد اول جذب افراد خودشیفته می‌شوند؟

داشتن زیبایی، قدرت و شهرت بیکران و بی‌پایان از دل‌مشغولی‌های همیشگی فرد خودشیفته به شمار می‌روند. چنین فردی بر این باور است که تنها افراد برجسته و خاص قادر به درک او هستند. انتظار دارد دیگران رفتار و برخورد ویژه‌ای با او داشته باشند. برای رسیدن به نیازهای خود از دیگران سوءاستفاده می‌کند. قادر به درک و فهم احساسات و نیازهای شما نیست. شدیدا نسبت به دیگران حسادت کرده اما ادعا می‌کند دیگران نسبت به او حسادت می‌کنند. به چشم دیگران فردی متکبر، مغرور و کاملا خودمحور به نظر می‌آید. یک فرد خودشیفته در برخورد نخست، به ویژه اگر ظاهر خوبی داشته باشد بسیار چشمگیر جلوه می‌کند. آنها افرادی کارآمد، دارای عزت‌نفس بالا، باتجربه و دارای موفقیت‌های گوناگون در عرصه زندگی به نظر می‌آیند. در حقیقت، در برخورد اول با یک خودشیفته واقعی، به‌ویژه اگر از ظاهر پسندیده و هوش بالایی نیز برخودار باشد، بسیار دشوار است که تحت‌تاثیر رفتار و گفتار او قرار نگیرید و بعدها متوجه خواهید شد که آنچه دیده اید چیزی جز دروغ و خیال‌پردازی نبوده است. به این دلیل که افراد خودشیفته همواره خود را در‌هاله‌ای از بزرگی و دانایی قرار می‌دهند، شناختن چهره واقعی آنها در همان برخورد اول بسیار دشوار است.

چند درصد از افراد جامعه مبتلا به اختلال خودشیفتگی هستند؟

 آمارها ثابت‌ كرده است كه شمار افراد خودکامه در کل جمعیت حدود 1 درصد است. البته تصور می‌شود عده آنها بیشتر از این رقم باشد. همچنین از تعداد افرادی که به درمانگاه‌ها و مراکز پزشکی تخصصی رجوع می‌کنند، حدود 2 تا 16 درصدشان به چنین اختلالی مبتلا هستند.

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

اشتراک گذاری

دیدگاهتان را بنویسید

footer background