آیا میتوانید در خانه معلم خوبی برای کودکتان باشید؟
نکاتی آموزنده برای آموزش مجازی در خانه
در شرایط کرونا و مجازی شدن آموزش کودکان، والدین چه بخواهند و چه نخواهند، درگیر مسائل مدرسه و تحصیل فرزندانشان میشوند و گاهی لازم است نقش معلم را در خانه بازی کنند و آنها را در انجام تکالیف یاری كنند. اما باوجود رابطه فرزندی و پدر و مادری بهنظر میرسد معلم بودن در خانه مشکل باشد.
اکثر پدر و مادرها به مسائل تحصیلی فرزندان خود اهمیت میدهند و نگران امتحانات، آزمونها و نمراتشان هستند و برنامهها و اهداف تحصیلی فرزند خود را با جدیت پیگیری میکنند و مراقبند از آزمونها نمره خوب بگیرد و امتیازهای بالاتری کسب کند. انتظار دارند فرزندانشان شاگرد اول کلاس باشد؛ اما تاكنون از خود پرسیدهایم كه چرا این روند در پیش گرفته شده است؟ و چرا بدون شناخت کامل از کودک خود او را مجبور میکنیم بهترین نمرهها و امتیازات را کسب کند و چرا معیار نظام آموزشی نمره و کارت آفرین است؟ اشتباه نکنید؛ منظور این نیست که کودک و نوجوان خود را از این سیستم آموزشی خارج کنیم و خانه را مدرسه کنیم. هدف این است که شما پدر و مادرها کمی بیشتر در جریان امور تحصیلی فرزند خود قرار بگیرید. گفته میشود والدین میتوانند بهترین معلم کودک خود باشند چون او را بهتر از هر فرد دیگری میشناسند، در اینجا نکاتی برای راهنمایی والدین در این خصوص وجود دارد که به آنها کمک میکند معلم خوبی برای کودک و نوجوان خود باشند.
-
قبل از اهداف آموزشی ابتدا به رابطه خود اهمیت دهید.
شما در جایگاه پدر و یا مادر باید به کودک خود اطمینان دهید که او را بیقید و شرط دوست دارید. او نباید فکر کند با گرفتن نمره خوب یا کارت امتیاز احساس شما نسبت به او تغییر میکند و یا کم و زیاد شدن علاقه شما تحت تاثیر نمرات اوست. مثلا اگر پسرتان گفت از نگارش و انشا متنفر است، شروع نکنید به سخنرانی در مدح نگارش و یا سرزنش کردن، بلکه بهتراست او را نوازش کنید و بگویید احساسش را درک كرده و به او کمک میکنید تا اصول اولیه نگارش را یاد بگیرد و به او اطمینان دهید که تنها نمیگذاریدش. این سوال را از خود بپرسید که آیا با دور کردن و راندن فرزندتان میتوانید به او آموزش دهید و میتوانید معلم خوبی باشید؟
-
روی شخصیت تمرکز کنید.
دکتر جان رزموند در سخنرانی سال گذشته خود گفت:«وقتی وارد دبستان شدم نمیدانستم نمره الف گرفتن یا امتیازهای 1 و 2 و 3 به چه معنی است اما من و همه همکلاسیهایم میدانستیم چگونه از معلم خود اطاعت و یا به او گوش کنیم. مشکلی در یادگیری نداشتیم چون والدینمان به ما یاد داده بودند كه چگونه اطاعت کنیم. در کلاسهای درس امروز اکثر معلمین مجبورند وقت خود را صرف مدیریت رفتار کنند چون بچهها به حرف آنها گوش نمیکنند».
کودک مطیع و مودب میل به دقت و توجه دارد و این باعث میشود یادگیرنده خوبی باشد. اگر بچهای نابغه باشد اما با فضایل صداقت، سختکوشی و مسئولیتپذیری آشنا نباشد آیا میتواند موفق باشد؟ در مقابل اگر بچهای مسئولیتپذیر و سختکوش باشد و با این فضیلتها و مزایای آن آشنا باشد بدون اینکه مجبور باشد سعی میکند برای امتحانات خود را آماده کند و با سختکوشی تلاش میکند تکالیف خود را انجام دهد. پس شخصیت بچهها آنها را آماده میکند که از دستورالعملها پیروی کنند.
-
بگویید: «نهایت سعیات را بکن» و نگویید: «بهترین باش»
جمله اول درباره توسعه ظرفیت درونی برای کسب فضایل و کمالات است و جمله دومی بهنوعي به رقابت با دیگران توجه دارد.
به نظر میرسد جمله دوم مشکلساز باشد. به این مثال توجه کنید: اگر کودک شما در بین 20 کودک بالاترین امتیاز را از دیکته کسب کند ممکن است او بهترین باشد اما با چه فاكتوري مقایسه شده است؟ اگر در یک کلاس فقط یک جایگاه برای شاگرد اول بودن تعریف شود مطمئنا همه دانشآموزان قادر به کسب این جایگاه نیستند اما هر بچهای میتواند نهایت تلاش خود را برای بهتر بودن انجام دهد. بنابراین نهایت تلاش هر کسی باید مورد تشویق قرار بگیرد. درواقع با گفتن جمله : «نهایت تلاشت را بکن» از کودک خود میخواهیم مسئولیتپذیر باشد و او یاد میگیرد از تمام ظرفیتها و قابلیتهای خود استفاده کرده و براساس آنها تلاش کند. مهمتر اینکه به کودک خود اطمینان میدهیم که تلاشش را در نظر داریم و به اين ترتيب ترغیب میشود كه به کوشش خود ادامه دهد.
-
ادغام کردن و مرتبط ساختن
بهنظر میرسد سیستم مدرسه با روشهای یادگیری کوتاه و تفکیکپذیر (سن، سطح، ترمی، فصلی، سالی) یک دیدگاه کوتاهمدت را به کودکان میدهد و همچنین طرز فکرهایی از قبیل: «من نمیتوانم تا زنگ تفریح منتظر بمانم» یا «مجبورم از امتحان بعدی نمره قبولی بگیرم».
لازم است روش تکمیلی و ادغامی را به کودک خود آموزش دهیم. بچهها باید ببینند که آيا رابطه معناداری بین انواع موضوعات درسی، زندگی، یادگیری و موفقیتهای حال و آینده وجود دارد؟
مثلا کودک 7 ساله شما به ریاضی علاقه ندارد، میتوانید با آوردن یک مثال ساده و روزمره به او بگویید ریاضی چه نقشی در زندگی دارد؛ مثلا بگویید: اگر ریاضی و شمارش را ندانیم چگونه میتوانیم روز تولدت را محاسبه کنیم و جشن بگیریم و یا چگونه می توانیم وسایل مورد نیاز خود را خریداری کنیم.
میتوانید مشکل را به چیزهای موردعلائقاش نسبت دهید تا بتواند بین آنچه یاد میگیرد و زندگی ارتباط برقرار کند.
-
همیشه در حال آموزش نباشید (همیشه معلم نباشید)
گاهی لازم است دانشآموز باشید. مثلا اگر نمیتوانید در حل یک مسئله ریاضی به کودکتان کمک کنید اگر امکان دارد از کس دیگري یاری بگیرید، مثلا از همسر یا پسر بزرگترتان بخواهید شما را راهنمایی کنند و شما همراه کودک خود سعی کنید برای یادگرفتن آن علاقه نشان دهید و در آموختن با او همراه شوید.
-
تشویق به یادگیری بیواسطه
کسانی که بیواسطه و با تلاش خود اطلاعات یا دانشی را یاد میگیرند نیازی ندارند که منتظر درس یا جلسه بعدی باشند. لازم است بدانیم بچهها قابلیت این را دارند که اطلاعات و دانش را با شنیدن و دیدن کسب کنند. جف ونگ کارشناس امور آموزشی میگوید:
بزرگترین مشکل بچهها، ریاضی یا خواندن نیست بلکه درک مطلب است، آنها نمیدانند چگونه اطلاعاتی را که میبینند، میخوانند و یا از طريق زبان به آنها منتقل میشود را پردازش و یا تفهیم کنند. ما ابتدا باید روی درک و فهم آنها کار کنیم، وقتی قادر به فراگیری و فهمیدن مطلب شدند آنوقت میتوانند در خواندن و ریاضی موفقیت را تجربه کنند.
-
بهدنبال مهارتهای تفکر باشید
اغلب بچهها از روش حفظ کردن برای یادگیری استفاده میکنند و طبق ردهبندی حوزههای یادگیری بلوم (Bloom ) مهارتهای تفکر برتر در بالای هرم طبقهبندی قرار گرفتند و اطلاعاتی که از طریق حفظ کردن و از بر کردن کسب شدند در قسمت پایین این هرم قرار دارند. درست است که بچهها باید برای آماده شدن در امتحانات اطلاعات را از بر کنند اما نیاز واقعی بچهها برای باقی ماندن در دانشگاه و موفق بودن در محیط کار چیست؟
آنها باید قادر باشند حقایق را از نقطه نظر خود تحلیل کرده و راهحلهای خلاقانه برای مشکلات پیش رو را مطرح کنند.
-
برانگیختن حس علاقه
یادگیری جالب و مفرح میشود اگر علاقه و ذوق کودک تحریک شود. مثلا خانمی میگفت برای اینکه به پسرش شمردن اعداد را یاد بدهد از وسایل بازی او استفاده کرده است. اما درباره نوجوان 15 ساله هم این روش کاربردی است تا به زندگی شخصی آنها نزدیک شوید و علائق و سرگرمیهایش را بشناسید و با کمک آنها راهی برای آموزش به او پیدا کنید.
9-بهکارگیری سبکهای یادگیری
هر بچهای ظرفیت یادگیری دارد اما نه به هر روشی. اگر میخواهید مفهوم سختی را به کودکتان آموزش دهید سعی کنید متفاوت از روشی باشد که در کلاس به او آموزش میدهند.
مطمئنا با دو بار آموزش به یک سبک، یادگیری انجام نمیشود. کتابهای زیادی در زمینه سبکهای یادگیری توسط کارشناسان ارائه شده است، سعی کنید آنها را مطالعه کنید و با انواع سبکها آشنا شوید.
10 – مثبتاندیش باشید
مطمئن باشید با محبت کردن، بازی کردن و پاداش دادن و تایید و تصدیق کودک میتوانید معلم خوبی برای او در خانه باشید. از گفتن جملات منفی و سرزنش کردن بپرهیزید. آیا تا به حال این جملات را شنیدهاید: چرا نمیتونی بفهمی؟ تو چهت شده؟ چرا احمق شدی؟ این خیلی ساده است! چرا نمیتونی مثل خواهرت باشی؟
آیا فکر نمیکنید این جملات آزاردهنده و ناامیدکننده هستند و میتوانند شما را از فرزندتان دور کنند؟
اگر ميخواهيد رفتار کودک خود را اصلاح کنید بهتر است از کلمات و جملات مثبت استفاده کنید. همچنین ایمان به خدا و بعد از آن باور تواناییهایشان را در آنها تقویت كرده و سعی کنید هر بار این نکته را به آنها یادآور شوید که برای داشتن یک زندگی موفق همواره به خدا ایمان داشته باشند، البته باید خود شما در این زمینه الگوی خوبی برای فرزندتان باشید. کودک باید این نوع ایمان را در خانواده کاملا درک کند.
شما با آشنایی که از کودک و نوجوان خود دارید میتوانید بهترین مربی و معلم برای او باشید و با ارتباط برقرار کردن بین موضوعات درسی و زندگی و مسائل روزمره او را در درک مفاهیم یاری کنید. شما این شانس را دارید که او را برای یک زندگی موفق آماده کنید و این وظیفهای است که شما میتوانید بهتر از هر فرد دیگري انجام دهید.