menu button
سبد خرید شما
از انکار واقعیت تا گریز از مسئولیت‌پذیری
writer head ثریا سادات حسینی  |  1401/09/23  | 

از انکار واقعیت تا گریز از مسئولیت‌پذیری


داستان سیمین. ف / 37 ساله

از مطب دکتر که بیرون آمدم، با خودم گفتم که اگر عمل کنم، چه کسی به داد من می‌رسد؟ نه شوهری، نه خواهری!  تازه باشگاه را چه کنم؟ حس می‌کردم وجودم دو تکه شده و تکه‌ها با هم بحث می‌کنند. یک تکه از روانم عمیقا احساس ناامیدی دارد و خیلی افسرده است و بخش دیگرم که در حال تکاپو و تلاش و کار است، خیلی خسته است. وقتی بیشتر عمیق شدم، دیدم آن بخش افسرده‌ام هم به‌خاطر مسئولیت‌های زیاد، خیلی تحت‌فشار است و تمایلی به زنده‌ماندن ندارد. مسئولیت خود، خرج زندگی‌ام، مادری که که سرطان گرفته و پدری که آلزایمر دارد! من حتی غصه برادری را که بیکار است را هم می‌خورم و مسئولیت کار باشگاه را هم دارم. این همه مسئولیت دارد مرا از پای در می‌آورد، ولی در ظاهر به‌شدت درگیر کار هستم و سعی می‌کنم به روی خودم نیاورم. دیدم واقعا دلم، حمایت و تقسیم مسئولیت می‌خواهد تا حداقل کمی از کوله بار مسئولیتم کم شود.

به یاد برادر ناتنی بزرگ‌ترم و عمه سرمایه‌دارم افتادم که غرورم هیچ وقت اجازه نداده از آن‌ها کمک بخواهم؛ با‌وجودی‌که بارها به من گفته‌اند که اگر به کمک احتیاج داشتم، روی آن‌ها حساب کنم. در واقعیت هم وقتی که مشکلاتم را برای برادرم گفتم، او بسیار مرا حمایت و کمک کرد.

***

داستان سیامک. ف/ 50 ساله 

مشکل من بی‌ادبی و پرخاشگری دخترم است. مادرش از صبح تا شب بیرون از خانه سر خودش را با کارکردن گرم کرده است و این بچه‌ها هم برای خودشان بزرگ می‌شوند. غصه دیگرم هم مادر و پدر مریضم است. از طرف دیگر، بیکاری‌ام هم مزید بر علت است که مشکلات زیادی داشته باشم. چند سال پیش، از یکی از دوستانم پولی گرفتم و شرکتی تاسیس کردم تا برایش جنس وارد کنم و او بفروشد؛ اما به دلیل بی‌توجهی من، تاریخ مصرف مواد غذایی که وارد کردم، گذشته بود ومن هم نتوانستم مواد را از گمرک ترخیص کنم و کلی ضرر کردم. دوست هم از من شکایت کرد و پدرم تمام سرمایه‌اش را داد تا من به زندان نروم. بعد از آن تصمیم گرفتم که در این جامعه که این همه مشکل دارد، سر کار نروم! از طرفی نگران خواهرم هم هستم. او 37 سالش شده و سرش را با ورزش و کارش مشغول کرده و اصلا به فکر ازدواج نیست. من یک برادر بزرگ‌تر ناتنی هم دارم که کلا بی‌فکر و بی‌عاطفه است. البته من هم به‌خاطر اینکه او به‌جز نصحیت‌کردن هیچ کاری برایم نمی‌کند، با او قطع رابطه کرده‌ام. همسرم هم که از زن‌بودن و خانه‌داری بویی نبرده است، وقتی را برای رسیدگی به خانواده نمی‌گذارد و هر بار یک بهانه می‌آورد تا از زیر کار فرار کند. به‌ فکر روحیات و سلامتی من هم نیست و نه به سر و وضع خودش رسیدگی می‌کند نه برای تربیت بچه‌هایش زمان می‌گذارد. مقصر ازدواج نامناسب من هم مادر و پدرم بودند که اصرار داشتند با دختر خاله‌ام ازدواج کنم!

***

داستان فرحناز. ش / 46 ساله

سال‌هاست که به‌خاطر یک انتخاب غلط در ازدواجم، تاوان پس می‌دهم. خاله من مثل قدیمی‌ها عاشق پسرش بود و پسرش هم که همسر من است را یک آدم خودشیفته بار آورده که اجازه نداده‌اند آب در دلش تکان بخورد. خاله‌ام تمام کارهای پسرش را خودش انجام می‌داد یا از همسرش می‌خواست که کارهای او را به گردن بگیرد. حتی یادم میآید تکالیف سیامک را هم باید سیمین، خواهرش، انجام می‌داد. بعد ازدواج همم از من انتظار داشت که حتی خرج زندگی و مسئولیت تربیت بچه‌ها را قبول کنم. من هم با سن کمی که داشتم، عاشق سیامک بودم؛ پس این کارها را انجام می‌دادم. اما حالا، به‌خاطر کارهای خانه و مراقبت از برادر کوچک‌تر، فشار زیادی بر روی دختر 16 ساله‌ام هست. این اواخر او خیلی پرخاشگر شده است. پسرم هم رفتارهای پدرش را الگو‌برداری می‌کند. مخارج زندگی و مسئولیت کار در بیرون از منزل و مهمان‌هایی که همسرم از سر بیکاری دعوت می‌کند، دیگر مجالی به من نمی‌دهد تا به بچه‌ها توجه کنم. هر روز با هزار بد و بیراه به خودم و زندگی، با خستگی از خواب بیدار می‌شوم و از خانه بیرون می‌آیم و فقط دعا می‌کنم معجزه‌ای اتفاق بیفتد تا سیامک کاری پیدا کند و بار مسئولیت من کمتر شود.

***

تحلیل روان‌شناسی

این سه داستان با تشریح مختصری از ابعاد زندگی اعضای یک خانواده، شیوه عملکرد و دیدگاه‌های آن‌ها را با زبان خودشان نشان می‌دهد. صرف‌نظر از نکات عمده و قابل‌توجهی که برای تحلیل در این داستان‌ها وجود دارد، ما در اینجا تنها به تفصیل و تحلیل«اهمیت مسئولیت‌پذیری» به عنوان نکته کلیدی مشکلات این خانواده می‌پردازیم.

مسئوليت‌پذيری يعنی قابليت پذيرش، پاسخ‌گويی و به‌عهده‌گرفتن کاری که از کسی درخواست می‌شود و شخص حق دارد آن را بپذيرد يا رد کند. البته قبل از قبول مسئولیت، باید موضوع و پاداش آن برای فرد مشخص شود. در واقع مسئوليت‌پذیری انتخابی آگاهانه است.

از نظر «ویلیام گلسر»، مسئولیت‌پذیری بر اساس دو جهت کنترل درونی و بیرونی تعیین می‌شود. کنترل بیرونی همان قوانین و قراردادهای بین‌فردی است که اهرم اصلی آن پاداش و تنبیه و تقویت و کنترل درونی بر اساس انتخاب‌های خودمان است. به‌قول «اریک فروم»: «امروزه مسئولیت‌پذیری در قالب وظیفه معنا می‌شود؛ آنچه از بیرون بر کسی تحمیل می‌شود. اما مسئولیت‌پذیری در معنای صحیح، عملی صد‌در‌صد داوطلبانه و درونی است.»

در این داستان‌ها، فرحناز، عروس خانواده، اشاره می‌کند که به‌خاطر اینکه عاشق همسرش بوده، مسئولیت کار مضاعف و بیرون از خانه را قبول کرده است. همچنین علت مسئولیت‌پذیری افراطی سیمین هم همان انتخاب درونی و معنای ارزشی است که برای پدر و مادرش قائل است. اما نوه این خانواده، دختر نوجوانی که مجبور به پذیرش مسئولیت مراقبت از برادر کوچک‌تر و پدرش شده است، کنترل بیرونی و اجبار را انتخاب می‌کند و دلیل پرخاشگر‌شدنش هم همین اجبار به قبول مسئولیت بیش‌از توان اوست.

مسئولیت‌دادن به فرزندان، به‌خصوص نوجوانان، بسیار ضروری و اصولی است، اما زمانی‌که والدین انتظاری بیش‌از توان فرزندشان داشته باشند، فرزند را به‌نوعی قربانی کرده‌اند. اگر والدین کاملا مسئولیت کارهایشان را به عهده نگیرند، ممکن است این باور ناخودآگاه در کودک تشدید شود که هر چه اتفاق می‌افتد، به او مرتبط است و او باید به هر طریقی که می‌تواند، اوضاع را اصلاح و کنترل کند. چنین کودکانی همیشه«گوش‌به‌زنگ» و بیش‌از‌حد مسئولیت‌پذیر بار می‌آیند و می‌خواهند همیشه مطمئن باشند که همه چیز مرتب است؛ مثل همان روحیاتی که سیمین در داستان اول داشت و پیامد این گوش‌به‌زنگی هم می‌تواند بیماری‌های جسمی یا اختلالات روانی (مثل اضطراب و افسردگی و وسواس) و کمال‌گرایی باشد.

حس مسئولیت، زمانی در کودک رشد می‌کند که به او مسئولیتی داده شود و او فرصت تصمیم‌گیری داشته باشد و کوشش‌هایش در انجام وظیفه هم با احساسات مثبت نسبت به آن و عدم اجبار همراه شود.

شما مي‌توانيد کودکان را در تعدادي از تصميم‌گيري‌هاي خانوادگي مثلا برنامه‌ریزی برای روزهاي تعطيل يا نظردادن در مورد خرید وسایل منزل دخالت دهيد؛ مشروط به اينكه مسئوليتی را در قبال كمك به اعضاي خانواده بر عهده بگيرند. باید به فرزندتان فرصت تجربه بدهید و مسئولیت رفتارش را هم به خودش واگذار کنید. لازم نیست که همیشه شما مسئولیت‌های کودک را به او گوشزد کنید و فرزندتان باید فرصت داشته باشد تا خودش به نتایج منطقی‌تر برسد. مسئوليت بايد به‌تدريج و در چند مرحله به کودکان و نوجوانان سپرده شود. از فرزندتان بخواهید یکی از مسئولیت‌هایی را که مشخص کرده‌اید، انتخاب کند و با انجام آن، به او امتیاز و پاداش بدهید. با اين کار مي‌توانيد آنان را با مسئوليت‌هايشان در حال و آينده آشنا كنيد؛ همان نکته‌ای که والدین سیامک در داستان دوم، مسئول آن بودند؛ یعنی والدین با نازپروردگی و آشنا‌نکردن او با مسئولیت‌های یک پسر و مرد در زندگی، باعث مسئولیت‌گریزی او شده بودند. همچنین فردی که از مسئولیت شانه خالی می‌کند، نقش قربانی را می‌گیرد و دیگران برایش ارزش کمتری دارند. چنین فردی به‌واسطه همین احساس قربانی‌بودن هم حقی برای خود طلب می‌کند؛ یعنی با سرزنش‌کردن، گله‌کردن، عیب‌جویی، مقصر‌دانستن دیگران و دلیل‌تراشی واقعیت را طور دیگری نشان می‌دهد تا توجیهی برای بی‌مسئولیتی خودش داشته باشد؛ درست همان کارها و شیوه عمل سیامک در قصه دوم که کاملا مشهود بود.

اما افراد ناجی مانند سیمین در داستان اول و فرحناز داستان دوم، معتقدند که «تمام ارزش من به آن است که چقدر برای دیگران کار انجام بدهم» و با این دیدگاه اغلب ایثار می‌کنند. اما ناجی‌بودن و مسئولیت‌پذیری بیش‌از حد نیز باعث تربیت آدم‌های غیر‌مسئول و قربانی می‌شود. در علم روان‌شناسی، مسئولیت‌گریزی و بیماری زمانی ایجاد می‌شود که انسان‌ها مسئولیت‌های خود را بر دوش فردی دیگر می‌گذارند و بیمار اصلی فردی است که این مسئولیت را قبول می‌کند!

در قسمتی از کتاب «خیره به خورشید نگریستن»، نوشته «اروین یالوم» آمده است: «زمانی که برای خوب‌زندگی‌نکردنتان به دلیلی خارج از خود می‌گردید، هیچ تغییر مثبتی در زندگی‌تان رخ نخواهد داد. اگر روی صندلی قربانی نشسته‌اید و علل بدبختی‌تان را شوهر نادان، رئیس بداخلاق و عوامل بد ژنتیکی می‌دانید و مسئولیت‌های خودتان را به گردن دیگران می‌اندازید، شما در وضعیتی هستید که از آن رهایی نخواهید داشت و به بن‌بست رسیده‌اید؛ مگر اینکه صندلی خود را عوض کنید و روی صندلی «مسئول» بنشینید.»

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

اشتراک گذاری

blank image

جولیا

1402/1/8

خیلی متنتون زیبا بود 🌷🧡

دیدگاهتان را بنویسید

footer background