چگونه فرد زورگو را در میان جمع بشناسید؟
موضع بگیرید!
امروزه آگاهیهای زیادی درباره زورگویی داریم و بیشتر ما گمان میکنیم که میدانیم زورگویی به چه شکل است. اما حتی کارشناسان هم گاهی اوقات از روشهای بروز این فاجعه اجتماعی، مخصوصا بین بزرگسالان، شگفتزده میشوند.
«آپارنا ساموئل بالاسوندارام»، رواندرمانگر و مشاور، پروندهای را مربوط به یک زن و شوهر در دست داشت که اسیر الگوی مخرب زورگویی شده بودند. زن در یک مرکز مشاوره به کار مشغول بود و اگرچه برنامه شغلی بسیار شلوغی داشت، اما همسرش از او انتظار داشت که هر زمان لازم بود، در دسترس باشد. اگر او تماس تلفنی همسرش را جواب نمیداد یا ظرف پنج دقیقه بعد، پیامکی نمیفرستاد، مرد با پیامکهای فراوان او را کلافه میکرد. حتی اگر زن در یک جلسه بود، باید بهانهای میآورد تا مبادا همسرش مشکوک شود و این شک هم با اشتغال زن در یک محیط کاری مردانه، تشدید شده بود.
در نتیجه، شغل زن دستخوش آسیب شد. البته با پیشرفت جلسات مشاوره مشخص شد که مرد در رابطه قبلی خود از طرف شریک عاطفیاش خیانت دیده است! بالاسوندارام میگوید: «اگر چه اکنون مرد نیت بدی نداشت، اما این زندگی مشترک از فاکتور اعتماد بیبهره بود.»
***
زورگویی میتواند شکلهایی مختلف، از تهدید جسمی گرفته تا مزاحمتهای آنلاین، داشته باشد. «آنا ریچاردز»، مشاور مقیم کانادا، میگوید: «زورگویی میتواند حریمهای جنسیتی را بشکند و اغلب هم الگویی قابلپیشبینی را دنبال نمیکند. به همین علت، برچسب زورگوییزدن به دیگران کار بسیار دشواری است. اگر چه نتیجه نهایی در همه موارد اذیت و آزار مشابه است: روابط آسیبخورده و تاثیر نگرانکننده روی جسم و روان فرد قربانی.»
«شالینی آنانت»، رواندرمانگر هم میگوید: «سوءاستفاده عاطفی یکی از نامرئیترین شکلهای بهرهکشی از دیگران است؛ چرا که به اندازه سایر موارد ملموس نیست، اما میتواند چنان آسیبی بزند که فرد تا پایان عمرش آن را با خود حمل کند.»
شناخت زورگویی
ساده بگوییم، زورگویی سوءاستفاده کلی و تکرارشونده از قدرت است. وقتی به شکلهای قدیمی اذیت و آزار، مانند زورگویی کودکان در مدرسه به یکدیگر، فکر میکنیم، این قدرت اغلب از توان جسمانی یا موقعیت اجتماعی بالاتر ناشی میشود و قربانیان هم معمولا افرادی هستند که به چشم دیگران ضعیف یا متفاوت به نظر میآیند. اما زورگویی همیشه این الگو را دنبال نمیکند یا به طور خودکار در دوران بزرگسالی متوقف نمیشود. آنانت میگوید: «کودکان از ابزار پاسخگویی بیبهرهاند، اما بزرگسالان نیز در محیط کار، از اعضای خانواده، همسر یا والدین، حرف زور میشنوند. حتی سالمندان نیز ممکن است توسط فرزندان خود متحمل زورگویی شوند.»
به گفته بالاسوندارام، افراد معمولا بهندرت زورگو متولد میشوند. این گرایش ناشی از عدماطمینانی است که بهخاطر شنیدهنشدن حرفهایشان و نیاز به احساس مهمبودن دارند. وقتی افراد زورگو به همکاران خود پرخاش میکنند، این تهدید و ارعاب علنیتر میشود.
نمونه رایج زورگویی در محل کار، زمانی است که رئیس اداره یکی از کارمندان را در حضور سایر همکاران توبیخ میکند. بالاسوندارام میگوید: «از نظر سلسله مراتب، زورگفتن به افراد زیردست کار آسانی است؛ اما بر اساس تجربه من، زورگویی میتواند درست به همان شکل مافوق و زیردست بین دو فرد همسطح نیز اتفاق بیفتد.»
«ژاکلین پاور»، استاد مدیریت دانشگاه وینسور میگوید: «کارمندانی که با دیگران همکاری نکرده و آشکارا گردنکشی و اهانت میکنند، به احتمال زیاد میدانند که اهرم فشاری دارند؛ چون رئیس آنها در گروه کمامتیازتری نسبت به خود آنها قرار گرفته است؛ مثلا از آنها کوچکتر است، خانم است یا سنوسال کمتری دارد یا متوجه شدهاند که رئیس، صلاحیت و کارآیی لازم را ندارد.»
از سوی دیگر، به گفته آنانت، زورگویی در جمع خانواده در یک طیف خاکستری قرار میگیرد. این نوع از زورگویی میتواند تعمدا بسیار نامحسوس باشد؛ مثلا زمانی که محبت خود را دریغ میکنیم یا هوش و تصمیمهای یکی از اعضای خانواده درباره زندگیاش را زیر سوال میبریم. نمونه دیگری از این نوع زورگویی، کنترلکردن یک رابطه و اصرار مدام به فراموشکاری همسر درباره لحظات کلیدی زندگی یا اتهام به دروغگویی است؛ تاجاییکه طرف مقابل به سلامت عقل خود شک میکند!
رویارویی با مشکل
روشهای متعددی برای پسزدن افراد زورگو وجود دارد. «دوروتی کودلا»، اهل تورنتو که کارگاههایی را در زمینه تاثیر سازمانی برگزار میکند، میگوید: «مثلا اگر کارمندی در جلسات کاری مدام ایدههای یک همکار دیگر را مسخره میکند، فرد قربانی باید قدمی به عقب برداشته و از احساسات خود یادداشت بردارد.
او باید برای تقویت اعتمادبهنفس، به خودش یادآوری کند که قابلیتهای لازم را برای این شغل دارد و سپس برای انتخاب بهترین اقدام عملی، که میتواند پیداکردن یک همراه برای حمایت از ایدههایش در جلسه بعدی باشد، تصمیم بگیرد. همچنین فرد قربانی میتواند بهصورت خصوصی با فرد زورگو صحبت کند و محترمانه به او بگوید که رفتارش درست نیست.» همچنین کودلا تاکید میکند که پروژههای شما برای هر دو نفرتان اهمیت دارند و اگر قصد دارید موفق شوید، باید برای یک هدف مشترک کار کنید.
مقابلهکردن با افراد زورگو در زندگی شخصی از این هم دشوارتر است؛ چون این شرایط اغلب تحتتاثیر عشق یا احساس وظیفه، دستخوش پیچیدگیهایی شده است. با این وجود، فراخواندن یک فرد زورگو گام مهمی در خنثیکردن رفتار او به شمار میآید.
توصیه بالاسوندارام این است که بهجای متهمکردن دیگران با جمله «همیشه همین کار را میکنی!»، از عباراتی که با کلمه «من» شروع میشوند، استفاده کنید. شما باید مسئولیت احساسات خود را بر عهده بگیرید (من واقعا ناراحت شدم) و مخصوصا بگویید که این احساس چه زمانی در شما به وجود آمده است (وقتی دیر آمدی) و راهحلی پیشنهاد کنید (دفعه بعد به من خبر بده که از محل کارم زودتر بیرون نیایم). اگر تلاشهای متعدد شما، کوچکترین تغییری را در رابطه و رفتار طرف مقابل ایجاد نکرد، نشانه خوبی است برای اینکه صلابت نشان دهید؛ چون فرد خطاکار به حریم و احساسات شما احترام نمیگذارد و این رابطه قابلترمیم نیست.
به طور کلی، کارشناسان توصیه میکنند که فرد زورگو را به بیان منظور خود تشویق کنید. بالاسوندارام میگوید: «شما میتوانید همدلی داشته باشید و در عین حال، آدم قاطعی باشید، بدون اینکه اطاعت کنید. اگر فرد پرخاشگری باشید، به احتمال زیاد درگیری پیش میآید و اگر مطیع و فرمانبردار باشید، خواسته طرف مقابل را اجابت خواهید کرد.» البته اگر با روشی بالغانه بتوانید توجهی را که فرد زورگو نیاز دارد، به او نشان دهید، در طولانیمدت به نفع رابطهتان خواهد بود.
آنانت میگوید: «ممکن است لازم شود قاطعانه به فرد زورگو بگویید که رفتارش درست نیست. اگر منظورتان را متوجه شد و رفتار خود را تغییر داد، از شر مشکل خلاص شدهاید. از سوی دیگر، اگر سماجت به خرج دهد، مخصوصا با نیت کنترلکردن و بهزانودرآوردن شما، باید برای قطع رابطه با این زورگو تصمیم بگیرید.»
جولیا
1402/1/8
خوب بود