menu button
سبد خرید شما
مهم اصل توست، نه اسبی که از آن افتاده‌ای!
احمد حلت  |  1404/09/13  | 
آسانسور موفقیت

مهم اصل توست، نه اسبی که از آن افتاده‌ای!


بزرگی می‌گفت: «اگر می‌خواهید اصیل‌بودن و واقعی‌بودن ادعاهای یک انسانِ به‌ظاهر موجه و مثبت را دریابید، ببینید در روزهای بحران و فشار چه می‌کند؟ آیا عزت‌نفس و خصايل نیک و پسندیده‌ی خود را از دست می‌دهد یا برعکس، اصالت خود را به‌شکلی شفاف‌تر حفظ می‌کند.»


این ضرب‌المثل را شنیده‌اید که می‌گویند: «طرف از اسب افتاد اما از اصل نیفتاد.» این مثل، حکایت آن‌دسته از آدم‌هایی است که به‌خاطر شرایط زندگی در بخشی از عمر خویش دچار مشکل می‌شوند؛ اما با وجود این، اصالت خود را از دست نمی‌دهند و دوباره شروع به بازسازی خود و شرایط آسیب‌دیده می‌کنند.

طبیعی است وقتی محیط زندگی دستخوش تغییر شود، فشارهای ذهنی و روانی شدیدی به فرد وارد می‌شود. شیرهای جنگل هم اگر مواظب خود نباشند، زخمی می‌شوند و باید مثل هر حیوان دیگر در جنگل، تا لحظه‌ی درمان، شرایط را تحمل کنند. اما نکته این‌جاست که وقتی شیر زخمی شد، ناگهان پوست عوض نمی‌کند و به روباه، شغال یا کفتار تبدیل نمی‌شود. او همچنان شیر باقی می‌ماند. البته شاید هیبت شیر سالم و قوی را نداشته باشد، حتی شاید نتواند راه برود، اما همچنان شیر است.

روزی در یکی از سخنرانی‌ها من از اصطلاح آسانسور موفقیت استفاده کردم. آنجا گفتم که وقتی انسان هدف متعالی و شفافی برای خود تعیین کند و تمام جوانب را درست بسنجد، ناگهان شرایط به‌گونه‌ای تغییر می‌کند که انگار یک آسانسور از غیب مقابل او ظاهر می‌شود؛ کافی‌ست داخل آسانسور شود و شماره‌ی هر طبقه‌ای را که می‌خواهد بزند و در کم‌ترین زمان به ارتفاع آرمانی خود دست یابد. من اسم این آسانسور حاصل از برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری دقیق را آسانسور موفقیت گذاشته بودم. همان‌جا یکی از حاضران که ذوق طنز داشت پرسید: اگر آسانسور مقابل ما ظاهر شد اما کلیدهایش خراب بود، آن موقع چه‌کنیم!؟

در جواب گفتم: «راه‌پله‌ی موفقیت!» می‌توانیم کمی زحمت را به‌جان بخریم و از طریق پله‌ها خود را به اوج برسانیم زیرا آنچه مهم است، بالابر یا مسیر بالا رفتن نیست، بلکه نیت و اراده‌ی صعود است که در کنار برنامه‌ریزی و هدف‌گذاری، آسانسور و راه‌پله را سر راه ما سبز می‌کند.

دوباره همان فرد پرسید: «اگر بدشانس بودیم و راه‌پله‌ها هم خراب شده بودند؟»

پاسخ دادم: «طناب و نردبان!» البته کمی سخت است، اما به‌هرحال ما تصمیم گرفته‌ایم که بالا رویم و دلیل نمی‌شود که دست روی دست بگذاریم تا شرایط صعود خودبه‌خود از عالم غیب فراهم شود. راهی برای بالا رفتن پیدا می‌کنیم.

دوباره آن شخص پرسید: «حتی اگر هیچ طناب و نردبانی هم نبود! یا نخ‌های طناب پوسیده بود و پله‌های نردبان شکسته! آن موقع باید چه‌کنیم؟»

در جواب آن شخص گفتم: «من تو را نمی‌دانم. ولی تا آنجا که روحیه‌ی آدم موفق را می‌شناسم، او شخصی نیست که یک‌جا بنشیند و چون اسباب صعود فراهم نیست، آرزوی اوج و ارتفاع را در خود از بین ببرد. آن‌قدر این‌طرف و آن‌طرف می‌رود تا درختی پیدا کند و با کمک آن به‌سمت بالا صعود کند. این طبیعت اشخاص موفق و پیروز است.»

آیا می‌خواستی در یکی از رشته‌های عالی دانشگاه قبول شوی و ناچار به‌خاطر رقابت و نیاوردن نمره‌ی کافی، مجبور به انتخاب یک رشته‌ی نه‌چندان جالب شده‌ای؟ خوب چه اشکالی دارد؟! تو که عوض نشده‌ای و هنوز هم خودت هستی! اگر رشته‌ی جدیدت در بازار کارآیی دارد، در همین رشته مثل خورشید بدرخش. بی‌محابا به بالاترین جایگاه‌ها حمله‌ور شو  و در همان رشته‌ی نه‌چندان باب طبع، به درجات عالی دست یاب.

در مجموعه‌ای مشغول به کار شده‌ای که چندان با محل کار رویایی‌ات یکی نیست؟ این دلیل نمی‌شود که رفتار کاری خود را عوض کنی و از تلاش و کوشش کم بگذاری. در همان شغلی که فعلا به آن مشغولی بهترین باش و به بهترین شکل بدرخش. خودبه‌خود توانایی‌هایت تو را شاخص می‌کند و فرصت‌های شغلی بهتری در جایی که آرزومندی نصیبت می‌شود.

فراموش نکن اگر آسانسور، راه‌پله، طناب و نردبان نبود، هرگز دلیل نمی‌شود که شعله‌ی رویای صعود را در وجودت خاموش کنی و به‌جای آسمان به زمین خیره شوی. می‌توانی با حفظ اصالت انسانی‌ات به جست‌وجو برخیزی و راه‌های جدیدی برای اوج گرفتن پیدا کنی.

«وقتی سالمی و می‌جنگی مثل شیر بجنگ و وقتی آسیب دیدی مثل یک شیر زخمی بجنگ! هیچ‌وقت چیزی غیر از شیر نباش!»


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background