رویارویی با ناکامی در عشق
عشق حالت هیجانی نیرومندی است و اگر کامیاب نشود و معشوق به دست نیاید، یکی از غمانگیزترین حادثهها و اندوهگینترین تجربههای زندگی بهوقوع میپیوندد. هنگامیکه فروپاشی یک رابطه عشقی بروز میکند، زمان زیادی به طول میانجامد تا عاشق ناکام سازگاری نسبی خود را مجدد بهدست آورد. ایجاد ارتباط عاطفی بسیار آسان، اما بیرون آمدن از آن رابطه و التیام یافتن در آن خیلی سخت است. بهخصوص اگر به طرف مقابل، دلبستگی عاطفی پیدا کردهاید. گرچه این کار دشواری است، شاید شما آن را انجام دادهاید یا در حال انجام آن هستید. اما همچنان با ناراحتیها و آسیبهایی، هنگام و پس از قطع رابطه مانند احساس دلتنگی، افسردگی، اضطراب، تماسهای گاهوبیگاه طرف مقابل، میل به بازگشت، پرخاشگری، احساس گناه و... درگیرید. اگر در چنین مرحلهای هستید، در گفتوگویی با خانم دکتر پروانه صفاییمقدم، متخصص روانشناس بالینی و مشاور خانواده، این تجربه و راههای واکنش صحیح به آن را از لحاظ روانشناختی مورد بررسی قرار دادهایم.
انواع ناکامی در عشق و علل بروز آن چیست؟
فقدان ناشی از فروپاشی روابط عاشقانه و رمانتیک در هر فرد زمان زیادی به طول میانجامد و عملکرد فرد را در زمینههای متعدد (خانوادگی، تحصیلی، اجتماعی و حرفهای) مختل میکند و هنگامی که جدایی اتفاق میافتد اغلب فرد نگاه غیرواقعبینانهای دارد، لذا این رویداد پیامدهایی مانند افسردگی در بحران پس از قطع رابطه و واکنشهای غیرانطباقی را بهدنبال دارد.
این ناکامی در عشق انواع مختلفی دارد: گاهی ممکن است دو نفر در مدت زمان کوتاهی با یکدیگر آشنا شده و عشقورزی در مدت کمتر از دو هفته به اوج خود برسد و در مدت کوتاهی شاید در حدود یک یا دو هفته بعد به همان شدت که شروع شده و اوج گرفته بود، فروکش کند، معمولا افراد در این حالت بسیار هیجانی بوده و چنانچه پس از قطع رابطه دچار حالت غم و افسردگی شده، به همان سرعت و در مدتزمان کوتاه که دلبسته شدند، این دوران را سپری میکنند.
ولی بالعکس دسته دیگری از افراد هستند که مدتزمان بیشتری (مثلا 2 سال) است که با هم آشنا شدهاند و خیلی موارد را با یکدیگر سپری کرده اند و تازه به تصمیم برای ازدواج رسیدهاند و درواقع حال میخواهند واقعبینانه تصمیم بگیرند که در اینجا با موارد و موانعی روبهرو میشوند که نمیدانند چطور باید آن را پوشش دهند. عدهای از آنها طی دوران آشنایی بر سر جزئیات به نتیجه رسیدند در حالیکه در هنگام تصمیم به ازدواج در مسائل کلی به توافق و تفاهم نمیرسند و در عدهای دیگر بالعکس و در هر دو صورت فرد در تصمیمگیری خود با مواردی مانند دلایل اجتماعی و فرهنگی، مانند تضاد طبقاتی، سنی و... روبهرو میشود و در حالی که عاشق و معشوق همچنان به هم علاقهمند و نیازمندند، مجبور میشوند از یکدیگر فاصله بگیرند و این روابط و تجربهها را قطع کرده و همدیگر را فراموش کنند که منجر به ناکامی در عشق میشود، ازجمله پیامدهای این رویداد افسردگی، درخودماندگی، انزواطلبی، پرخاشگری (ناشی از نرسیدن به خواستهها و هدف)و ...است.
گاهی اوقات نیز دو نفر بعد از داشتن یک ارتباط کوتاه مثلا چند ماه، به این علت که یکی از طرفین به این نتیجه رسیده است که آنها نمیتوانند در زندگی زناشویی موفق باشند، تصمیم میگیرند از همدیگر جدا شوند اما همچنان علاقه عاطفی بین دو نفر وجود دارد و فقدان نیز احساس میشود.
و گاهی نیز دو نفر به یکدیگر عشق میورزند و یک رابطه دوسویه بین آنها وجود دارد. اما به دلایل وجود نفر سوم مجبور به جدایی میشوند. اینگونه جداییها بسیار غمانگیز است. چرا که یک فرد سوم باعث جدایی این دو نفر بر خلاف میل و اشتیاق آنهاست. معمولا این فرد سوم والد یکی از آن دو نفر است که با پافشاری و مخالفت خود آنها را مجبور به جدایی میکند که از پیامدهای ناکامی در این موارد میتوان به پرخاشگری و حالت خصمانه فرد ناکام، نسبت به کسانی که در این امر دخیل بودند اشاره کرد.
در برخی افراد جدایی و ناکامی عاشق به علت خیانت معشوق بوده و در برخی دیگرعلت عشق یکطرفه است که احتمالا پیامدهایی چون حس انتقامجویی، بیاعتمادی، حسادت، از دست دادن عزت نفس و... را به همراه خواهد داشت.

واکنشهای افراد نسبت به ناکامی در عشق چگونه است؟
واکنشهای افراد در این رویداد متفاوت است و به شکلهای مختلف بروز میکند. معمولا پس از تجربه شکست در عشق، افراد دوست دارند برای خودشان یک مأمن داشته باشند، که میتواند جنبههای مختلفی داشته باشد:
جنبه فیزیکی، محیطی و معنوی. درواقع جنبه فیزیکی، میتواند همان نیاز درونی به عشق و دوست داشتن و ارتباط برقرار کردن با یک فرد برای ازدواج و زندگی مشترک باشد، جنبه محیطی، زمانی است که ما به یک مکان که به آن انس داریم مثلا به اتاقمان یا یک جای دنج برای خلوت کردن با خود و کسب آرامش نیاز داریم و جنبه معنوی، هنگامی است که ما در هر شرایطی قرار بگیریم و بهنوعی تمایل درونی به برقراری یک ارتباط معنوی داریم. به همین خاطر است که هر فرد در درون خود یک قسمت پنهانی دارد و درواقع هر کس این پنهان را بهنوعی آشکار میکند.
واکنش به صورتهای مختلف در افراد بروز میکند:
در برخی افراد، واکنش به صورت معنویسازی بروز میکند. این نوع واکنش بیشتر در خانمها دیده میشود. یعنی فرد بعد از ناکامی در عشق فرد دلخواهش، برای التیام بهنوعی به خدا نزدیک میشود و از دنیای مادی رو بر میگرداند. انواع زیادی واکنش وجود دارد؛ ازجمله واکنش به صورت عدم پذیرش واقعیت و مرور خاطرات گذشته و یا در نوع دیگر واکنش، تداوم دوست داشتن طرف مقابل به رغم ازدواج بوده و این در حالی است که فرد نتوانسته عشق قبلی را فراموش کند، در برخی دیگر متعهد بودن به عشق از دست رفته دیده میشود، در این حالت فرد بین عقل و عواطف دچار تعارض میشود.
در نوع دیگر واکنش که برخورد منطقی است، فرد ناکامی را تجربهای برای روابط بعدی میداند و رفتارهای افراطی ندارد، واکنش دیگر پناه بردن به موضوعاتی غیر ازعشق اولیه است. یعنی فرد ناکام بهعنوان واکنش جبرانی، به درس و ورزش و کار پناه میبرد که این واکنش سازنده است و یا به مشروبات الکلی، مواد مخدر، روابط نامتعارف پناه ميبرد که این واکنش تخریبی است.
در عدهای نیز جایگزینی فرد دیگر اتفاق میافتد. در این موارد ممکن است فرد به صورت عکسالعملی اقدام کند و برای آرام کردن خودش و پرکردن خلأ معشوق به سرعت فرد دیگری را جایگزین کند تا خود را التیام دهد و غم و اندوهش را بکاهد. گاهی نیز این کار را برای تنبیه طرف مقابل و انتقام گرفتن از او انجام میدهد و یا به دلیل اینکه فکر میکند عادت کرده است همیشه کسی را کنار خود داشته باشد و نمیتواند تنها بماند.

فاصله عشق تا تنفر چقدر است و چگونه یک عاشق دلداده یکباره میتواند با تنفری عمیق دست به انتقامجویی بزند؟
نوع دیگری از واکنش افراد، در پیش گرفتن راه انتقامجویی است. آنان وقتی در رابطه با ناکامی و طرد شدن روبهرو میشوند، به انتقامجویی روی میآورند.
احساس تنفر زمانی ایجاد میشود که فرد به خواستهاش نرسیده، در حالت اول معمولا علت جدایی و دوری، واپسروی و طرد شدن از طرف مقابل بوده است و معمولا خود فرد خاتمهدهنده ارتباط نبوده است و ممکن است به علل مختلف ازجمله عشق یکطرفه وی به آن فرد، گرایش طرف مقابل به فرد دیگر و یا عدم علاقه آن فرد به ادامه ارتباط و ... باشد.
در حالت دوم در این وضعیت فرد ناکام دچار صدمات روحی و واکنشهای احساسی ازجمله حسادت، خود کمبینی، مورد توهین و نادیده گرفته شدن قرار ميگيرد و چون از فرد مورد علاقهاش جدا شده و نمیتواند ابراز علاقه کند و یا با وی حرف بزند و غرورش اجازه نمیدهد دوباره با او ارتباط برقرار کند، در حالت سوم راه انتقامجویی را در پیش میگیرد و در روابط بعدی با جنس مخالف به فکر تلافی کردن است. در این مواقع از نظر روانشناسی گفته میشود فرد مکانیزمهای دفاعی از خود بروز میدهد، اینکه من هم میتوانم همانطور که کنارم گذاشتند، دیگری را کنار بگذارم. درواقع فرد میخواهد نشان دهد که این توانایی فقط درخور طرف مقابل نیست بلکه من نیز این توانایی را دارم و از عمل خود احساس آرامش و لذت دارد.
مهارت «نه گفتن» و «نه شنیدن» در شکست عشقی تا چه میزان میتواند از بروز فاجعه جلوگیری کند؟
«نه شنیدن از معشوق یکی از دردآورترین اتفاقهایی است که ممکن است برای هر کسی رخ دهد، اما مسلما آخر دنیا نیست.»
گاهی اوقات ما تعارض و تضادهای خود، با فرد مورد علاقهمان را تشخیص میدهیم و میدانیم نادیده گرفتن بعضی موارد در آینده چه بازتابی به دنبال خواهد داشت، لذا درانتخاب همسر و برقراری ارتباط عاشقانه با هدف ازدواج، خودآگاهی و شناخت کافی از ویژگیهای شخصیتی خود و خانوادهمان و در نظر گرفتن جایگاه خانوادگی، فرهنگ، آداب و رسوم، اعتقادات، سلایق، انتظارات و... طرفین، از اهمیت بسزايي برخوردار است.
فردی که مهارتهای لازم ازجمله خودآگاهی و مهارت حل مساله را دارد با تفکر و منطق با «نه گفتن» به خواستههای احساسی خود کمتر آسیب میبیند و فردی که دارای ثبات هیجانی بوده با « نه شنیدن» معمولا واکنش منطقی داشته و رفتارهای افراطی از خود بروز نمیدهد. دارا بودن مهارت خودمدیریتی و کنترل هیجانی از هوش هیجانی فرد نشأت میگیرد.
در پیشگیری از روابط نامتعارف و تجربه ناکامیدر عشق، خانوادهها چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
به نظر میرسد امروزه رابطه دختر و پسر پیش از ازدواج به نسبت گذشته بیشتر شده است. درواقع نوع دوستیهایی که ایجاد میشود به نوع خانواده فرد بستگی دارد. درواقع خانواده نقش مهمی را در جلوگیری از بروزاین رویداد دارد. اولیا باید با فرزندان خود روابط صمیمی برقرار کنند. دلبستگی و روابط عاطفی با خانواده، سبب میشود، فرزندتان دلبستگی به دوستیهای خارج از خانواده پیدا نکند.
بهجای تلاش برای کنترل وی، با او رابطهای متناسب برقرار کنید. اوقاتی را با هم بگذرانید و راجع به مشکلات او حرف بزنید و شیوه حمایتی را بهکار ببرید، خصوصا هر فرزند به توجه و حمایت بیشتری از سوی والد جنس مخالف خود دارد، ارتباط دوستانه اولیا با فرزندان، خصوصا پدر با دختر و مادر با پسر، کمک میکند تا فرزندتان خلأ عاطفی جنس مخالف را نداشته باشد، البته میل به ارتباط با جنس مخالف بهصورت غریزی در همه انسانها وجود دارد و عشق همیشه آسیبزا نیست بلکه نیاز فطری بشر است اما با حمایتهای عاطفی خانواده و تربیت صحیح و برخورداری از اصول مهارتهای زندگی و آگاهی از مهارتهای فرزندپروری، شخصیت فرد در خانواده تکامل مییابد.

راههای واکنش صحیح دیگران و خانواده در رویایی با فرد ناکام چیست؟
1.ایجاد ارتباط صمیمی و گفتوگو و برخورد حمایتی از فرد ناکام. اینکه پدر یا مادر بگوید که من نیز دوران جوانی را طی کرده و احساسات اکنون تو را بهخوبی میفهمم.
2. پذیرش شرایط فعلی او و تلاش برای درک مساله. مثلا «اینکه پدر و مادر بگویند که ما دوستت داریم و این را بدان، بهدست آوردن هر تجربه مستلزم از دست دادن چیزهای دیگر است و چون این تجربه گران به دست آمده، ما نمیخواهیم دوباره آن تجربه برایت تکرار و تجربه شود.
3. او را سرزنش نکنید. فشارهای روانی از سوی دیگران، فشار روحی او را مضاعف میکند و ممکن است موجب مقاومت فرد شود. با حمایت عاطفی خود به او کمک کنید تا خود واقعیاش را پیدا کند و شرایط مساعدی را برای او فراهم آورید.
4. بهکارگیری راهبردهای صحیح که هم جنبه کمیتی و هم کیفیتی دارد. اجازه دهید در این شرایط هیجانمدار عمل کند. هیجانات خود از قبیل (گریه، خشم و بلند صحبت کردن...) را از خود بروز دهد، تنها بعد از تخلیه هیجانات، فرد میتواند مسالهمدار و منطقی عمل کند.
5. با بیان دوستانه اصطلاحاتی که معمولا عوام بهکار میبرند، مانند: «آسمون که به زمین نرسیده» و جملات اینچنینی به او بفهمانید که هنوز راههای مختلفی پیش رو دارد و احساس یأس و ناامیدی را از او دور کنید.
6. سعی کنید اهداف جدیدی را برایش مشخص کنید و با برنامهریزی و اشتغال به فعالیتهای دیگر و مورد علاقهاش مانند کار، ورزش، هنر، تحصیل و... خلأ عاطفی وی را پوشش دهیم.
7. از او بخواهیم در بحران فعلی انتخاب دیگری نداشته باشد، چون انتخاب دوم بلافاصله جایگزین انتخاب اول است و لاجرم چون این جایگزینی وجود دارد، معمولا منطقی نبوده و هیجانی بوده است و صدمات دیگری را برای فرد به همراه خواهد داشت.
چنانچه توصیه و راهکارهایی برای مقابله فرد با آسیبهای بعد از جدایی (قطع رابطه) دارید، بفرمايید.
1.بهتر است نوع بینش و هدفگذاری فرد، تغییر کند و بعد از طی بحران فقدان، فرد میتواند انتخابهای دیگری داشته باشد.
2. یادداشت افکار، کمک زیادی به فرد در حل مساله میکند. اینکه فرد نکات مثبت و منفی خود و طرف مقابل را در برگهای یادداشت كند و در واقع در کفه ترازوی عقل خویش قرار دهد. معمولا افکار غیرمنطقی بهصورت افکار مزاحم درمیآیند، نوشتن این موارد فرد را در استدلال و رسیدن به بینش منطقی یاری میدهد.
3.برای جلوگیری از مشکلات و صدمات روحی و واکنشهای هیجانی چون خودکشی، خودزنی، ترک خانوادهو... بهتر است دوره هیجانمدار را طی کرده و تخلیه هیجانی از طریق گفتوگو با یک دوست امین و یا یکی از اعضاي خانواده صورت پذیرد. بعد از طی این مراحل میتوانید کنترل هیجانی داشته و منطقی عمل کنید.
4. برای کاهش میزان خطای خود و انتخاب صحیح بیشتر ، روی هوش هیجانی خود تمرکز کنید و بر چهار مهارت اساسی و مهم ازجمله خودآگاهی، خودمدیریتی، مدیریت رابطه و آگاهی اجتماعی تاکید داشته باشید.
5. برای موفقیت بیشتر در حل بحران پیش آمده، بهتر است حتما ازیک روانشناس و یا مشاور کمک بگیرید.
6. همانطور که شاعر گرانقدر حافظ شیرازی فرموده است :
الا یا ایهاالساقی، ادر کاساًو ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها...
تجربه عشق، تجربه شیرینی است که در وهله اول عاشق شدن کار سادهای است ولی مشکلات بعدی را به همراه خواهد داشت، کسی که میخواهد تجربه و شیرینی عشق را بچشد باید مشکلات عاشقی را با همه سختیهایش پذیرا باشد...
شهره میرزایی
دکتر پروانه صفایی مقدم - متخصص روانشناسی بالینی
تأثیر شبکههای اجتماعی بر کاهش توجه و تمرکز
تحلیل روانشناختی فیلم به سوی طبیعت وحشی ( Into the Wild )
باج دادن والدین به کودکان