menu button
سبد خرید شما
مورد کاوی تغییر در سبک زندگی
ثریا سادات حسینی  |  1404/06/03  | 
بی‌قرار شو تا که قرار آیدت

مورد کاوی تغییر در سبک زندگی


در هر موردی تغییر می‌تواند نقش مهمی را در زندگی داشته باشد. تغییری سازنده است که با آگاهی و در جهت نتیجه موثر باشد؛ مانند تغییر عادات رفتاری بد یا تغییر در باور یا حتی تغییر در ظاهر. هر تغییری تاثیر‌گذار است، به اندازه‌ای که هم خودمان و هم دنیایمان را عوض می‌کنند و نتیجه آن تجربه خوشبختی است؛ چون دنیای ما همواره در تغییر و تبدیل است. «بی‌قراری‌ات از طلب قرار توست / بی‌قرار شو تا که قرار آیدت» کلامی از مولانا و منظور آن این است که علت بی‌قراری‌های ما ثبات‌جویی‌های ما است و زمانی‌که دریابیم هر چیزی در معرض تغییر و تحول است، آنجا به آرامش دست خواهیم یافت.


نرگس، نابغه مخفی! 

37 ساله / اصفهان

برای چندمین بار بود که به نرگس دلداری می‌دادیم، اما انگار این شکست عشقی و رها‌شدگی‌هایش تمام‌شدنی نبود. صدای هق‌هق و چشم‌های قرمز پف‌کرده و اشک‌آلودش مدام در ذهنم بود. هر بار من با دوستان مشترکمان مشورت می‌کردم تا کاری برای نرگس بکنیم؛ چون برای همه ما به‌جز خودش، واضح بود که لازم است رفتار و ظاهرش را تغییر دهد. عادت کرده بودیم نرگس را با ظاهر ژولیده، موهای بدون آرایش و لباس‌های کهنه و گشاد و رنگ‌های تیره ببینیم. هر وقت در مهمانی‌های دورهمی بچه‌های دانشگاه می‌دیدمش، همه سعی در قانع‌کردن و اصلاحش داشتیم که در نهایت بی‌فایده بود و تغییری در نرگس صورت نمی‌گرفت.

بالاخره نرگس را با انتقادهای شفاف و رک درباره مشکلاتش روبه‌رو کردیم؛ اما در همان حال زار و نزارش باز هم بازی «آخه نمی‌شه» و «آخه این‌طوریه» را می‌کرد. نرگس خواهر یا دختر فامیل نزدیکی نداشت تا به او فیدبک بدهد و بگوید چطور رفتار کند. خودش هم که همیشه می‌گفت «همین‌طوری راحتم». تنها برادر نرگس و پدرش که به‌شدت وابسته آن‌ها بود، درکودکی او و در حادثه تصادف فوت کرده بودند و او همیشه ترس از‌دست‌دادن مادر و کسانی را داشت که دوستشان دارد. بعد از آن جلسه ای سخت با دوستان، نرگس قانع شده بود، اما می‌گفت چرا با هر کسی که قصد ازدواج دارد، کارش به جدایی می‌کشد؟ نرگس با وجود تحصیلات ارشد ژنتیک و معدل بالا، سر کار نمی‌رفت و می‌گفت که «از من بهتر زیاد  است و جایی مرا قبول نمی‌کنند!»

همه ما مخالف ازدواج او با پسرهایی بودیم که انتخاب می‌کرد؛ چون سطحشان از هر لحاظی از نرگس پایین‌تر بود و در نهایت هم همیشه نتیجه رهاشدن بود. چون او همیشه طوری رفتار می‌کرد که یا به یکی وابسته می‌شد یا آن‌قدر به او می‌گفت که من لیاقت تو را ندارم یا تو مرا رها می‌کنی که بالاخره همان می‌شد. نرگس دیگر 30 ساله بود و تنها دختری بود که در جمع ما ازدواج نکرده بود.

در نهایت آن‌قدر با برنامه به او اعتماد‌به‌نفس دادیم که خودش را باور کرده و مشکلاتش را دید و پذیرفت و از همان موقع شهامت ابراز‌ وجود پیدا کرد. تغییر نرگس از سر‌کار‌رفتنش شروع شد. 

حالا انگار او افتاده بود روی خط تغییر و دیگر آن نرگس خجالتی و بی‌عرضه نبود. او که قبلا حتی به اجبار چند کلمه حرف می‌زد، حالا در سمینارها سخنرانی هم می‌کند. نرگس همان سال در یک پژوهشکده استخدام شد. سال بعد ازدواج کرد و حالا او مادر هم شده است. موفقیت‌های نرگس حالا آن‌قدر زیاد است که حتی نمی‌توانیم آن‌ها را فهرست‌وار بگوییم. او بینی قوز‌دار و بزرگش را هم عمل کرد و انگار سلیقه و دیدگاه‌هایش هم تغییر کرده است. حالا طرز رفتارش طوری است که ما هم گاهی با او رسمی حرف می‌زنیم! اصلا جوری رفتار می‌کند که هر کسی با او برخورد دارد، ناخودآگاه به او احترام می‌‌گذارد؛ دقیقا برعکس گذشته که به‌جز خانواده و دوستانش، برخورد دیگران با او خوب نبود.

ما هنوز هم که جمع می‌شویم، خاطراتمان را در مورد شخصیت گذشته نرگس تعریف می‌کنیم و می‌خندیم. ما اسم او را «نابغه مخفی» گذاشته‌ایم. او همیشه اعتراف می‌کند که عشق و خوشبختی‌اش را مدیون دوستانش و اصرار آن‌ها به تغییر او است.

 

تحلیل روان‌شناختی

هر عملی که از فردی سر می‌زند، نتیجه‌ای در زندگی‌اش می‌گذارد؛ پس تا حد زیادی فکر و احساس و عمل ما تعیین‌کننده مسیر زندگی‌مان است. وقتی ما نتیجه‌های مطلوب نمی‌گیریم، باید به‌دنبال اشتباهاتمان برویم یا کم‌کاری‌هایی را که داشته‌ایم، بررسی کنیم.

اولین مشکل نرگس بی‌تفاوتی او نسبت به توانایی‌هایش بود. او با وجود استعداد و تحصیلات خوب، راه زندگی را مثل یک دختر معمولی تحصیل‌نکرده پیش گرفته بود و هدفش فقط ازدواج بود. دومین و مهم‌ترین مشکل او هم اعتماد‌به‌نفس پایین بود که مهم‌ترین عامل در موفقیت و سلامت روان است. سومین مشکل نرگس در‌نظر‌نگرفتن اهمیت ظاهر و مهم‌بودن آن یا سبک زندگی با اهمال‌کاری در این مورد بود. ظاهر نا‌آراسته، شخصیت بدون ‌اعتماد‌به‌نفس و گوشه‌گیری مورد تایید و انتخاب کسی نیست؛ به‌همین دلیل هم او در رسیدن به هدف ازدواج ناموفق بود!

مشکل دیگر نرگس گیر‌افتادن در تله رهاشدگی بود. این مشکل باعث می‌شد که خود او مسئله اصلی در ازبین‌رفتن ارتباط‌هایش باشد؛ زیرا این باور نرگس مشابه الگوی باور در طرحواره رهاشدگی است که در آن، فرد باور دارد «من خوب نیستم؛ پس هر کسی که من دوستش دارم، دیر یا زود مرا رها می‌کند؛ مثل پدرم و برادرم که در کودکی فوت کردند». او با ذهینت کودکانه‌اش فکر کرده بود که «شاید من خوب نبودم که رها شدم»؛ به همین دلیل، حالا، هر وقت دل‌بسته کسی می‌شد، یا کاری می‌کرد که او زودتر رهایش کند یا به‌قدری وابسته می‌شد که فرد دل‌زده شده و رهایش می‌کرد. بدون شک انتخاب‌های او هم به‌خاطر سبک زندگی و عامل مهم اعتماد‌به‌نفس پایین اشتباه بود.

اما او با پذیرفتن توانایی‌هایش و افزایش اعتماد‌به‌نفس توانست فیدبک‌های مثبت بگیرد و انرژی و انگیزه لازم را برای تغییر کسب کند. از طرفی با شناسایی مشکلاتش که متعاقب آن‌ها تجربه‌های منفی برایش پیش می‌آمد، آن دردسرها هم به‌کلی حذف شدند. کمک دوستانش برای تعیین هدف با توجه به توانایی‌ها و امتیازاتش بسیار کمک‌کننده بود و باعث رشد در نرگس شد. نتایج تحقیقی نشان داده است که هر چه ما اقدامات مشخص‌تری را در مسیر هدفمان انجام دهیم، احتمال اینکه به هدفمان دست پیدا کنیم، بیشتر می‌شود. بنابراین مشخص است که نرگس با عمل‌گرایی و کنار گذاشتن اهمال‌کاری، موفقیت‌های بیشتری را کسب کرد.

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background