
بپذير تغييرناپذير را تا بتواني تغييرش دهي!
پذيرفتن چيزي که فعلا قادر به تغييرش نيستيم، اولين و مهمترين گام براي تغيير آن و عبور از آن است. وگرنه مجبوريم سالها گرد اين تغييرناپذيرِ آزاردهنده بچرخيم و با آن بهشکلي بيفايده، دستوپنجه نرم کنيم، عمر و آرامش خود را فداي چالش با آن سازيم و براي نديدن آن به انواع مخدر و مُسکن پناه ببريم. در حالي که اگر از همان ابتدا وضعيت ناخواسته و ناخوشايندی را که فعلا قادر به تغييرش نيستيم، بپذيريم و سپس با صبر و حوصله از آن عبور کنيم، ميتوانيم به آرامشي پايدار دست يابيم. بنابراین وقتي نميتواني چيزي را تغيير دهي، آن را همانطوري که هست ببين و بپذير.
ممکن است بپرسيد چرا بايد چنين کنيم؟ آيا پذيرفتن بيقيد و شرط يک پديدهی تغييرناپذير بهمعناي تسليم در مقابل آن نيست؟ جواب اين است که تو تغييرناپذير را ميپذيري براي اينکه بتواني از آسيب آن در امان بماني، انرژي و وقت خود را بيجهت هدر ندهي و به کارهاي مهمتري بپردازي که در درازمدت، توانايي عبور از جايي که هستي به بُعدي متفاوت و جديد را برايت فراهم سازد.
در فيلمهاي رزمي چيني، غالبا داستان زندگي رزميکاري را ميبينيم که در ابتدا ضعيف و ناوارد است و به نبردي نابرابر با حريفي گردنکش کشانده ميشود. او پس از شکستی افتضاحآميز در مقابل حريف قلدر، مجبور ميشود بهشکلي تحقیرآمیز در مقابل او زانو بزند یا چهاردستوپا روي زمين بخزد. بعد از اینکه قدرتمندي حريف را پذيرفت و از مرگ خلاصي يافت، به گوشهاي پناه ميبرد و در خلوت، مهارتهاي رزمي خود را آنقدر تقويت ميکند که در مبارزات پايان داستان، حريف گردنکش با خواري و حقارتي بسيار بيشتر از مقابل او ميگريزد. در حقيقت، رزميکار از لحظهاي توانست قهرماني خود را ثابت کند که در زمان درست، واقعيتهاي تغييرناپذير اطراف خود را پذيرفت و با آن کنار آمد. چيزي که اول داستان، تسليم و شکست تفسير ميشود، در قسمتهاي پاياني داستان، بهعنوان تدبيري حکيمانه و روشي درست، معنا مييابد و اين همان نکتهی کليدي است.
پذيرفتن يک پديدهی تغييرنايافتني اصلا بهمعناي تسليم و پذيرش شکست نيست. شما تغييرنايافتني بودن آن پديده را همين حالا و همينجا ميپذيريد نه براي اينکه خود را بنده و اسير آن قرار دهيد، بلکه براي اينکه در انرژي خود صرفهجويي کنيد و بهترين چيزي که بهنفع شماست و بهدستآوردني است را نصيب خود سازيد. شما تغييرنايافتني را ميپذيريد براي اینکه بتوانيد در آينده آن را طبق دلخواه خود تغيير دهيد.
ترس از شکستخورده ناميده شدن و وحشت از تسليم و عواقب آن، معمولا يکي از موانعي است که باعث ميشود بسياري از کساني که ميتوانند جايگاههاي اجتماعي بسيار ممتازي پيدا کنند، چشم خود را روي واقعيت ببندند و خود را از گردونهی زندگي خارج سازند.
از سوي ديگر، بسياري از کساني که در جستوجوي سوءاستفاده از ديگران هستند هم سعي ميکنند، اوضاع و شرايط را بهگونهاي جلوه دهند که انگار هيچچيزي قابل تغيير نيست و بايد بدون هيچ چون و چرايي شرايطي را که آنها فراهم ساختهاند، پذيرفت.
اين همان چيزي است که باعث لجاجت و سردرگمي افراد کمتحمل و خام ميشود. در حالي که اگر با کمي صبر و شکيبايي به موضوع نگاه کرده و بهجاي فرار و خودزني و توسل به مُسکن و مخدرهاي موقتي، با شجاعت با شرايط سخت کنار آمده و از نزديکترين فاصلهی ممکن به يافتن راهي براي تغيير دادنِ تغييرناپذير اقدام کنید، ضمن اینکه کمترين لطمه و آسيب نصيب شما ميشود، در حداقل زمان ممکن ميتوانید راهي براي تغيير شرايط پيدا کنید.
درک و هضم این عمل بهظاهر سخت و دشوار است و خيليها وقتي آن را ميشنوند، احساس خوبي پيدا نميکنند. اما حقيقت اين است که در زندگي واقعي، اين احساسات و افکار ما نيستند که حرف آخر را ميزنند، حرف آخر را عمل و اقدام ما ميزند و بهترين عمل و عاقلانهترين واکنش در مقابل پديدهاي که نميتواني تغييرش دهي، پذيرفتن آن است. تو تغييرنايافتني را همين الان و همينجا ميپذيري، نه براي اینکه از اين به بعد، برده و غلام آن باشي بلکه به اين خاطر که دير يا زود در اولين فرصت تغييرش دهي. آن را ميپذيري تا بدون پرداخت هزينهی اضافي و ضمن بهرهگيري از بيشترين امکانات قابل حصول، آن را تغيير دهي يا از آن عبور کني.


تصمیم ناآگاهانه نداریم!

هرچیزی را تماشا نکنید!

14 قانون برای ارائه خدمات بینظیر به مشتریان
