
راز موفقیت پایدار
موفقیت پایدار به معنای دستاوردهایی است که نهتنها در کوتاهمدت محقق میشوند، بلکه با تداوم و ثبات در زمان حفظ میشوند. این نوع موفقیت نتیجه ترکیبی از اهداف روشن، یادگیری مداوم، سازگاری با تغییرات محیطی و تعهد به ارزشها و اصول اخلاقی است.
افراد بسیاری را دیدهایم که برای کاهش وزن برنامهریزی داشتهاند و در یک حرکت عجیب و فوقالعاده و مثلا در مدت ششماه، توانستهاند حدود سی کیلو و حتی بیشتر وزن کم کنند و با افتخار هم میگویند: «توانستم این کار را انجام دهم.»
همین فرد را بعد از دو سال ملاقات میکنید و میبینید که دوباره به همان وزن برگشته یا در حال پیشروی به سمت افزایش وزن است.
همه ما دوستانی را میشناسیم که بعد از سالها عطش یادگیری زبان انگلیسی، بالاخره یک روز تصمیم گرفتهاند در کلاسهای آموزشی فشرده پنجروزه و هر روز شش ساعت، ثبتنام کنند و با افتخار به شما میگویند که در چنین کلاسهای فشردهای ثبتنام کردهاند و قصد دارند بالاخره بر این نقطهضعف خود غلبه کنند و حتما هم میشناسید کسی را که سالها پیش، یک روز و در یک جمع بهطور ناگهانی پاکت سیگارش را مچاله کرد و به سطل زباله انداخت و گفت: «از امروز دیگر سیگار نمیکشم.»
میدانید آن شخصی که برای کلاس زبان ثبتنام کرده بود، چه شد؟ بله؛ بعد از دو ماه که او را دیدیم و پرسیدیم کلاسش به کجا رسیده، نگاهی کرد و گفت: « آموزشگاهی که میرفتم، اصلا به درد نمیخورد و استادش اندازه من هم نمیدانست! در کلاس تعدادی آدم نشسته بودند که فقط برای وقتگذرانی و تفریح آمده بودند نه یادگرفتن زبان! آن چیزهایی که استاد میگفت، خودم هم میتوانم بخوانم» و شما با کمال تعجب از او میپرسید: «یعنی چه؟ مگر کلاس نمیروی؟» و او پاسخ میدهد: «سه روز رفتم و دیگر نرفتم، چون داشتم وقت و پولم را هدر میدادم.» بعد از او میپرسی: «خوب پس یادگیری زبان چه شد؟»، میگوید: «یک برنامه دیگری برایش دارم!»
میدانید عاقبت آن شخصی که سیگار را بهطور ناگهانی ترک کرده بود، چه شد؟ او دوباره شروع به سیگارکشیدن کرده و توجیهش این است که: «فلانی نود سالش است و هفتاد سال سیگار کشیده و سُر و مُر و گنده و چقدر هم سرحال است! این پزشکها برای خودشان حرف میزنند؛ یک روز میگویند سیگار سرطانزاست، یک روز از گوجهفرنگی بد میگویند، یک روز میگویند چای با هندوانه خوب است و یک روز میگویند ضرر دارد! کسی از سیگار نمیمیرد» و آنقدر دلیل میآورد که شما را هم قانع میکند!
ولی در نقطه مقابل اینها، فردی را میشناسیم که از ده سال پیش شروع به نوشتن یک ستون کوچک در یک روزنامه یا مجله بهصورت هفتهای کرده است و امروز، مجموعه نوشتههایش کتاب ارزشمندی شده که به چاپ چندم رسیده است یا کسی که از پنج سال پیش رفتن به کلاس زبان را شروع کرده و با شرکت در کلاسی آموزشی و با هفتهای دو جلسه نود دقیقهای، امروز زبان انگلیسی را همچون زبان مادری خود صحبت میکند.
هنرپیشهای که از پانزدهسالگی کلاس بازیگری رفته و دورههای متفاوت را گذرانده و دو سال پیش در یک فیلم فقط دو دقیقه بازی کرده و امروز، یکی از پنج بازیگر معروف شده است؛ او که سیزده سال هیچ نقشی را نتوانست بازی کند، ولی چون آمادگی کامل داشت، با دو دقیقه ایفای نقش، دیده شد.
بیاییم راز واقعی موفقیت، به ویژه موفقیت پایدار را درک کرده و آن را سرلوحه زندگیمان قرار دهیم. اجازه بدهید حکایتی کوتاه را با هم بخوانیم و بعد آن را تحلیل کنیم:
برنامه تمرینی دونده معروف،«ترشی هیکو سِکو»، بسیار ساده است؛ آنقدر ساده که آن را در یک جمله بیان میکند! او با همین برنامه ساده، طی سالهای 1978 تا 1987، دهبار برنده مسابقه دوی ماراتن شد: 6 بار در ژاپن، 3 بار درآمریکا و 1 بار هم در انگلیس. او با این برنامه تمرینی توانست بزرگترین، سریعترین و بااستعدادترین دونده جهان شود. به نظر شما برنامه او چه بود؟
سکو میگوید: «من صبحها، 10کیلومتر و شبها، 20 کیلومتر میدوم.»
وقتی به او گفتند که برنامه تمرینیاش نسبتبه سایر دوندگان ماراتن خیلی ساده است، او پاسخ داد: «برنامه تمرینات من ساده است، ولی من 365 روز در سال این کار را انجام میدهم.»
با خواندن این حکایت اجازه دهید با هم به چند راهکار عملی برسیم:
- سادگی: برنامههایی میتوانند عملی شوند که به ما فشار وارد نکنند و این فشار موجب استرس، اضطراب، نگرانی و درنتیجه فرار ما نشود. برنامههای ساده به ما کمک میکنند که بهتدریج به آنها عادت کرده و حتی ترکشان باعث شود که ما احساس آرامش نکرده و دوباره به سمت انجام آن برنامه کشیده شویم. شاید این مثال جالب نباشد، اما افرادی که قصد دارند مواد مخدر بفروشند، یکی از ترفندهایشان این است که کمکم و بهتدریج افراد را عادت میدهند و روند عادتدادن آنها آنقدر نرم و آهسته است که آن شخص متوجه نمیشود و روزی به خود میآید که دیگر معتاد شده است! اگر ما همین ترفند را در مسیر درست به کار بگیریم، میتوانیم به آن چیزی که میخواهیم، دست پیدا کنیم؛ به شرط آنکه از نقطه صفر شروع کنیم و به یک برسیم و بعد به دو، به سه و بعد بهتدریج حرکت کنیم تا به صد برسیم
- تمرین: تمرین باید «ذهنی» و «جسمی» باشد. تمرین ذهنی یعنی اینکه ما به این باور برسیم و در ذهن خود بتوانیم تصور کنیم که میتوانیم و تمرین جسمی یعنی اینکه ما دست به اقدام بزنیم؛ اقدامی عملی که نتیجه آن ملموس باشد. امروزه در فرایند یادگیری میگویند باید 20درصد مطلب ارائه شود و 70درصد تمرین شود و 10درصد هم بازخورد و مرور انجام شود. اگر این فرمول را در مورد یادگیریهای خود پیاده کنیم، تردید نداشته باشید که میتوانیم در حوزه تخصصی خود فردی برجسته و بارز شویم.
- الگو: قهرمانان مربی دارند. همین حکایت به من و شما یک الگو میدهد که چگونه قهرمان حکایت ما توانست حدود یک دهه در عرصههای جهانی تاختوتاز کند. خواندن چنین الگوهایی باور ما را شکل میدهد و ما با سرمشققراردادن اینگونه افراد، از عجله، شتاب و تحتفشارگذاشتن خود پرهیز کرده و مسیری را آغاز میکنیم که هم لذت داشته باشد، هم تداوم و هم تعالی؛ به همین دلیل توصیه میشود که اگر میخواهید در مسیر موفقیت حرکت کنید، خواندن زندگینامه انسانهای موفق را جدی بگیرید؛ چون این کار میتواند بهعنوان یک نسخه درمانی عملی شما را از انحراف از مسیر اصلی باز داشته و همواره در مسیر موفقیت نگه دارد.
- پاداش: پاداش و تشویق موجب افزایش انگیزه برای ادامه راه میشود. بهترین انگیزه هم آن است که از درون خودمان بجوشد؛ به عبارتی خودانگیزشی میتواند ارزشمندترین و برانگیزانندهترین عامل باشد. پاداشی که ما میتوانیم به خودمان بدهیم این است که همواره اکنون خود را با گذشتهمان مقایسه کرده و پس از اندازهگیری و ثبت میزان پیشرفتمان، خودمان را تشویق کنیم؛ چون زمانی که دستیابی به موفقیت را هر روز لمس کنیم، موتور محرکه وجودیمان از حرکت باز نخواهد ایستاد و به سمت جلو حرکت خواهد کرد؛ بنابراین از پاداشدادن به خود و دست نوازشکشیدن بر سر کودک درونمان غافل نشویم که سوخت موتور محرکه ما به سمت موفقیت، پاداش و تشویق است.
نویسنده : علی شاه حسینی


تصمیم ناآگاهانه نداریم!

توانگران چگونه پول خرج میکنند؟

هرچیزی را تماشا نکنید!
