
مراقب باش؛ پرسه بزنی اهلی میشی!
رستوران ایتالیایی پرسه؛
تو بحث نامگذاری، گاهی وقتا پیش میاد از هر طرف که فکر میکنی، نمیتونی بین اسمی که میخوای بذاری و فاکتورهای دیگه هیچ ربطی پیدا کنی. از اون طرف، گاهی هم پیش میاد که ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه به صف میشن تا در و تخته رو به هم جور کنن – حتی اگه بقیهی عالم نخوان!
وقتی صحبت از غذا میشه، نسلای قدیمیتر که البته بیشتر از نژاد آقایان بودن، یاد کلهپاچه و سیرابشیردون روزای سرد سال میافتادن و کباب کوبیده و شیشلیک و چنجه... بگذریم از اینکه حالا این چیزا تبدیل به خاطرات همون نسل شدن و فقط تو عکسا پیدا میشن! از طرف دیگه، وقتی تو این یکی دو دههی گذشته که تکنولوژی و اینترنت و... سوار بر اسب مراد شدن، با نسلی از نوجوونا روبهرو هستیم که پسراش وقتی میخوان از کنار کلهپزی رد بشن دماغشون رو میگیرن و دختراش کلهی سحر تو کلهپزی محل چش و پاچه پارتی میگیرن!
از طرفی هم، یه عده برای اینکه از این قافلهی سرسامگرفته عقب نمونن، هر روز خودشون رو یجور بزکدوزک میکنن که شاید پسندیده بشن! فستفودیها سرعتشون رو با ریتم «نسل زد» تنظیم میکنن و اسلوفود میشن، بعضیهاشون هم قیمهها رو تو ماستا میریزن که شاید متفاوت به نظر بیان!
خلاصه اینکه دنیای غریبیه؛ بااینحال، هنوز هم خیلیها هستن که کار خودشون رو میکنن و کاری ندارن کی اومد، کی رفت! از هفت پشت قبلش آش شلهقلمکار و آش رشته دست مردم میدادن، الانم به همون منوال. حالا شاید مزهی کشک و رشتهی آش و... دیگه مثل قدیما خوب نباشه، ولی حالوهواش هنوز همونیه که بود.
همهی اینا رو گفتیم که بگیم تو لواسون، همین بغل گوش تهرون هم این شکلیه! مگه میشه رفت لواسون و یاد شکم کرد و یادی از «پرسه» نکرد!
در واقع، رستوران ایتالیایی پرسه هم یکی از اوناییه که از همون روز اول که پا به میدون گذاشت، تا همین حالا که سنوسالی ازش گذشته، همچنان همونیه که همیشه بوده! شاید همین ویژگی پرسه هست که باعث شده از هر قشری، چه اونایی که عاشق کلهپاچه و شیشلیک و چنجه بودن، چه اونایی که وگان یا وجترین شدن، از مادربزرگا و پدربزرگا گرفته تا نوه و نتیجهها، همه یجورایی اهلیِ پرسه بشن!
تو قصهی شازده کوچولو، روباهه رو به شازده کوچولوی مسافر میگه: «اگه میخوای با من دوست بشی، باید اول منو اهلی کنی!» حکایت پرسهی لواسون هم کموبیش همینطوره. بین اهالی پرسه، خیلیها هستن که اصلا فکر نمیکردن به همین سادگی و با یه بار ملاقات هم بشه اهلی شد! اومده بودن لواسون که پرسهای بزنن و مثلا آخر هفتهشون رو بسازن؛ تا به خودشون اومدن، دیدن اهلی پرسه شدن و گریزی هم نیست! حالا دیگه کافیه اسم لواسون رو بشنون یا به آخر هفته فکر کنن، همین کافیه تا پرسه از گوشهی دلشون لبخندزنون سرک بکشه!