
همهی گزینههایت را مثبت کن
اگر از همهی آنهایی که جرمی مرتکب شدهاند، سوال کنید که چرا دست به کار اشتباه و خلاف زدهاند، جوابی که میدهند، یکسان است: «چارهای نداشتیم! تنها انتخابی بود که داشتیم! کاری غیر از این از ما برنمیآمد! هر کسی دیگر جای ما بود، این کار را میکرد! و...»
حقیقت این است که کار نادرست اساسا «گزینه» نیست که فرد مجبور به انتخاب آن شود. گزینههای اشتباه و نادرست زمانی انتخاب میشوند که گزینههای مثبت دیده نشوند یا دیدنشان سخت باشد؛ وگرنه وقتی در زندگی خوب دقیق شویم، میبینیم انجام کار درست در زمان و مکان صحیح، تنها گزینه برای رسیدن به هدف است. در انجام هر کاری، اگر تصمیمگیریها و فعالیتها طبق روال درست و نظم و ترتیب صحیح انجام شوند، نتیجهی نهایی بدون شک بینقص و عالی خواهد بود.
اگر میبینیم بعضی قسمتهای محصول یک کارخانه بیکیفیت و نامرغوب است، خیلی ساده نگوییم که سازنده به خاطر دلایلی از قبیل تحریم و کمبود مواد اولیه مرغوب و ناشیبودن کارگران و... مجبور شده چنین تصمیمی بگیرد و در واقع چارهای جز انتخاب این گزینه معیوب برای آن قسمت نداشته است!
بنابراین «اگر صاحب آن کارخانه گزینهی تولید نامرغوب را از بین گزینههای پیشروی خود برمیداشت، هرگز خود را بین انتخاب بد و خوب یا بد و بدتر قرار نمیداد. او خودبهخود به سمت «خوب و خوبتر» پیش میرفت و این روشی است که همهی کارخانهداران موفق در سراسر دنیا انجام میدهند.»
اشتباه بزرگی که انسانها در فرایند انتخابهای خود انجام میدهند، این است که گزینههای بد را هم جزو انتخابهای خود میگیرند. به عبارتی، بدون اینکه در گزینههای خود غربالگری و نظارت کنند، همهی خوبها و بدها را روی میز میچینند و بسته به شرایط و موقعیتهایی که دچار هستند، از بین این گزینههای بد و خوب یکی را انتخاب میکنند.
بسیاری از افرادی که در روابط خود خیانت کرده یا در کاری که به آنها سپرده شده، کمکاری و خطاکاری و خلافکاری میکنند، بهانه و دلیل و توجیهشان برای این کارهای نادرست این است که مجبور به چنین انتخابی بودهاند و در آن شرایط چارهای جز چنین انتخابی نداشتهاند.
اما حقیقت این است که در بدترین شرایط هم هستند کسانی که سمت گزینههای نادرست و نامناسب نمیروند؛ نه به این خاطر که مجبور نیستند یا شرایطشان سخت نیست، بلکه به این دلیل که اساسا صحبتکردن در مورد این گزینههای خطا و خلاف را در شأن خود نمیبینند. این افراد گزینههای بد را حتی وقتی در بدترین شرایط هستند، انتخاب نمیکنند، زیرا اصلا چنین گزینههایی را قبول ندارند و مطرحکردن این گزینهها را توهین به خود میدانند.
همین رفتار و دیدگاه در افراد موفقی که به کسبوکار مشغولند و محصول یا خدمتی را به دیگران عرضه میکنند، وجود دارد. این افراد اساسا تحویل کار ناقص و نامرغوب را جزو گزینههای پیشرویشان نمیبینند. بههمیندلیل، حتی در بدترین شرایط بازار، سعی میکنند بهترین و عالیترین قطعات و خدمات را در محصول خود، حتی به قیمت گران تمامشدن محصول و سرویس خود ارائه دهند. به همین دلیل است که شما میبینید حتی در شرایط بحران اقتصادی، چلوکبابیها و رستورانهای خاص و خوشنام، با وجودی که قیمت محصولاتشان بسیار گران است، مملو از مشتری هستند.
مهم نیست شغل این افراد موفق چه باشد؛ میتوانند یک کارگر ساده باشند یا یک حسابدار یا نقاش یا یک کارمند اجرایی و حتی یک انباردار و پیک موتوری. فرقی نمیکند؛ هر کسی که کمکاری و بدکاری و کجکاری جزو گزینههایش نباشد، میتواند بهراحتی در هر حوزهای که مشغول است، به شهرت و اعتبار بینظیر دست یابد. زیرا «خالیکردن بانک گزینهها از گزینههای ناخوشایند و نامناسب ترفندی است که هر انسانی آن را به کار ببرد، صرفنظر از محیطی که در آن قرار دارد، میتواند به شکلی عالی و بیدغدغه و بیدردسر بدرخشد. افرادی را که کاری ناب انجام میدهند، همه دوست دارند.»