
الگو بشوند، الگوگرفتن بلدیم؟
الگو گرفتن از شخصیت های موفق راهی برای پیشرفت و رسیدن به اهداف
صادقانه بگویید که وقتی آدم موفقی را میبینید، چه میکنید؟ تحسینش میکنید؟ آه حسرت میکشید؟ خود را سرزنش و تحقیر میکنید؟ خود را به ندیدن میزنید؟ و ...
«هر واکنشی که نشان دهید، اگر باعث نشود شما از جایی که هستید، به جای بهتری جابهجا شوید، بیفایده و بیمعناست. در واقع واکنش ما هنگام مشاهدهی افراد موفق باید حرکتکردن برای بهبود وضعیتمان در جهت وضعیتی باشد که آن فرد موفق دارد.»
اگر یاد بگیریم و از همه مهمتر، بپذیریم که هر کدام از آدمهای موفق و خوشبختی که در جامعه میبینیم، بالقوه یک الگو و مدل ایدهآل برای تقلید و نمونهبرداری هستند، در این صورت میتوانیم بدون نیاز به صرف عمر و انرژی و هزینههای اضافی، به صورت جهشی و در کمترین زمان ممکن، به نتایجی عالی برسیم؛ نتایجی که آن مدل برای رسیدن به آنها مسیری بسیار طولانی را طی کرده است. در واقع آدمهای موفق شبیه کسانی هستند که قبل از ما از میدان مین عبور کردهاند و مسیر عبور امن را با گذاشتن علامتهایی مشخص کردهاند.آدمهای موفق شبیه نمونههای حلشدهی مسائلی هستند که همیشه در حل مسائل مشکل درسی به ما کمک میکردند. در واقع نمونهی سوالاتی که قبلا حل شده بودند، همیشه ذهن ما را با شیوهی نگاه و تفکر کسانی که قبلا برای حل این مسائل به شکلی طاقتفرسا تلاش کرده بودند، آشنا میکرد.
بخش اعظم یادگیری ما بر اساس یادگیری مشاهدهای بوده و در این شکل یادگیری، محوریت با تقلید و الگوبرداری است. اینکه وقتی فرد موفقی را میبینیم، لب کج کنیم و قیافه آدمهای حسود و چشمتنگ را به خود بگیریم و از سوز دلمان هزاران برچسب و تهمت به فرد موفق و خانوادهاش بزنیم، حتی یک ذره از موفقیت و خوشبختی آن فرد را به سمت ما نمیآورد. اما اگر تلاش کنیم که با دقت روی اجزا و عناصری که موفقیت این فرد بر اساس آنها بنا شده است و با تمرکز روی باورها و ارزشهایی که فرد موفق به آنها اعتقاد دارد و بر مبنای آن باورها برای خود هویتی موفق ایجاد کرده است، الگوی قابلتقلیدی از حرکات، رفتارها، مهارتها، دیدگاهها و ارزشهای آن فرد بهدست آوریم، بدونتردید تقلید از این الگوها، ما را نیز مانند همان شخص به سمت موفقیت راهنمایی خواهد کرد.
این شیوهی یادگیری چیز جدیدی نیست. تقریبا بخش اعظم یادگیریهای ما در مدرسه بر مبنای مطالعهی الگوی فکری و رفتاری کسانی بوده که قبل از ما این شیوههای تفکر و رفتار را یا تقلید کردهاند یا اینکه خودشان به تنهایی به این نتایج رسیدهاند.
خوب که فکر کنیم، میبینیم ما در حال نمایش و تقلید رفتارهای شرطی هستیم که قبل از این به عنوان الگوی موثر و اثربخش باور کردهایم. به همین خاطر، به جای مقاومت یا ابراز رفتارهای منفی و حسادتآمیز در قبال رفتارهای اثربخش دیگران، بهتر است بدون هیچگونه قضاوت و پیشداوری، به کنکاش دلایل اثربخشی و موفقیت این افراد بپردازیم و سعی کنیم با کسب بیشترین اطلاعات از افراد مختلف در حوزهها و جنبهها و ابعاد مختلف زندگیشان، به مدلی مناسب از زندگی آنها دست یابیم. البته تصور اینکه ما با تقلید عینا شبیه الگوی خود میشویم تفکری نادرست است. ما الگوهایی را که میبینیم و میپذیریم، با نظام فکری و هیجانی و احساسی خود مخلوط و ترکیب میکنیم و در نتیجه چیزی که نهایتا پس از الگوبرداری در ما ظاهر میشود، فرمی تغییریافته و بومیشده از آن الگو و مطابق نظام باورهای خود ماست. این اتفاق شبیه بهروزشدن الگوهای موفق است. اما کسی که به موفقیت دیگران حسادت میکند، در واقع به نوعی خود را از بهروزشدن و تازهسازی محروم میکند و با تکیه بر دانستههای قبلی خود، همیشه به شکلهای مختلف تلاش میکند بر هر تغییر جدیدی برچسبهای مورد علاقهی خود را بزند و یک زندگی ناکارآمد و یکنواخت را بارها و بارها تکرار کند.


داستان کسانی که در بدترین شرایط، بهترینِ خودشان شدند

الگو بشوند، الگوگرفتن بلدیم؟

فرار از صف نانوایی
