آشنایی با رفتاردرمانی- شناختی
آرون تیبک چهرهی روانپزشکی را در آمریکا تغییر داد
«آرون تیبک»، روانپزشک آمریکایی، پدر رفتاردرمانی شناختی (CBT) و پیشگام این روش درمانی است که امروزه به صورت گستردهای در جهان برای درمان افسردگی و بسیاری از اختلالات روانی دیگر به کار میرود. او چهرهی روانپزشکی را در آمریکا تغییر داد و به عنوان یکی از رواندرمانگران تأثیرگذار دنیای روانشناسی شناخته میشود.
برخلاف روانتحلیلی فرویدی که بر دورهی کودکی و تعارضهای درونی فرد تأکید میکند، بک در کار درمانی با بیمارانش دریافت که افسردگی و اضطراب آنها ناشی از گفتوگوی درونی و خودکمارزشپنداری است.
بک در کار عملی و تجربی با بیمارانش به این نتیجه رسید که افرادی که از افسردگی و اضطراب در رنج هستند. همواره با افکار منفی مواجهند که بهصورت «خودآیند» بروز میکنند و محتوایی منفی دربارهی خود، جهان پیرامون و آینده دارند. او این باورها را «افکار اتوماتیک» نامید؛ افکاریمانند «من همیشه شکست میخورم»، «هیچکس من رو دوست نداره»، «هیچوقت اوضاع بهتر نمیشه» و ... بک میگوید که بیماران با این «شناختها» ارتباط درونی برقرار میکنند و این «افکار منفی» را بهتدریج در طول زندگی باور میکنند.
روش کار رفتاردرمانی شناختی
روش کار رفتاردرمانی شناختی در اتاق درمان بک بر این پایه بود که به بیماران کمک میکرد تا این افکار را تشخیص داده، تعیین و ارزیابی کنند و سپس بهصورت واقعبینانهتری فکر کرده و از نظر هیجانی، احساس بهتری یافته و درستتر رفتار کنند.
بهنظر بک، اختلالهای روانی مختلف، صرفنظر از هر اختلالی، با «افکار تحریفشده» مرتبط است و بر رفتار فرد تأثیر منفی میگذارد. او معتقد بود که مداخلههای صحیح میتواند به فرد کمک کند که این «افکار تحریفشده» را تشخیص داده، نسبتبه آنها آگاه شود و چگونگی چالش با آنها و تأثیراتشان را یاد بگیرد.
رفتاردرمانی شناختی بهعنوان درمان کوتاهمدت بهکار میرود و در درمان اختلالاتی چون افسردگی، اضطراب، اعتیاد، اختلال دوقطبی، اختلالات خوردن و حملات پانیک بهصورت گسترده بهکار میرود. همچنین این درمان میتواند به افرادی که دچار دردهای مزمن، مشکلات ناشی از طلاق، سوگ، بیخوابی، عزتنفس پایین، مشکلات ارتباطی و استرس هستند.کمک کرده تا با این مشکلات سازگار شوند.
اساس و پایه CBT
اساس و پایهی CBT بر این اصل استوار است که افکار و احساسات نقش اساسی در رفتار آدمی دارند؛ مثلا فردی که زمان زیادی راجع به سوانح هوایی یا سقوط هواپیما فکر میکند و میترسد، ممکن است از سوارشدن به هواپیما یا حتی نزدیکشدن به فرودگاه اجتناب کند. هدف رفتاردرمانی شناختی این است که به ما یاد بدهد «ما نمیتوانیم هر جنبهای از جهان اطرافمان را کنترل کنیم، اما قادر هستیم چگونگی تعبیر و تفسیرمان از محیط اطراف خود را تحتکنترل خودمان دربیاوریم.»
بک در راستای تحقیقات خود در زمینهی افسردگی پرسشنامهی افسردگی بک (BDI-Beck depression inventory) را ساخت.
این پرسشنامه امروزه یکی از رایجترین ابزارها برای سنجش افسردگی است که توسط متخصصان بهکار میرود. پرسشنامهی افسردگی بک تغییر چشمگیری را در دنیای تخصصی روانشناسی و سنجش افسردگی بهصورت تجربی ایجاد کرد و تابهحال سه بار مورد تجدیدنظر قرار گرفته است.
روشهای رفتاردرمانی شناختی
CBT یک رویکرد درمانی فراتر از یافتن و تعیین «افکار خودآیند منفی» است. در این رویکرد درمانی روشهایی بهکار میرود که افراد به کمک آنها میتوانند الگوهای تحریفشدهی افکار خود را شناسایی کرده و بهتدریج، به کمک تمرینهایی که درمانگر در طول درمان بهعنوان تکلیف خانگی به آنها ارائه میدهد، بر این الگوهای تفکر غلبه کند.
برخی از روشهای CBT بهصورت خلاصه به این قرارند:
• تعیین افکار منفی در CBT
در CBT یادگیری اینکه افکار، احساسات و موقعیتها چگونه با رفتارهای ناسازگارانه همراه میشوند، بسیار مهم است. به هرحال این فرایند برای کسانی که با احساسات و افکار خود مسئله دارند، دشوارتر است. اما صرف زمانبرای تعیین و تشخیص این افکار، منجربه خوداکتشافی و بینش نسبتبه این احساسات و افکار شده و برای فرایند درمان ضروری و لازم است.
• تمرین مهارتهای جدید در CBT
در CBT، افراد اغلب مهارتهای جدیدی را یاد میگیرند که در موقعیتهای دنیای واقعی قابل بهکارگیری است. مثلا کسی که دچار سوءمصرف مواد است، باید مهارتهای جدید سازگاری را تمرین کند و روشهای اجتنابکردن از مواردی را بیاموزد که در موقعیتهای خاص موجب تحریک او میشود.
• تعیین اهداف در CBT
در CBT، تعیین اهداف گام مهمی در روند بهبودی از اختلال است که به فرد کمک میکند تا در زندگیاش تغییری ایجاد کند و بهسوی التیام گام بردارد. درمانگر CBT با آموزش تعیین اهداف (اهداف کوتاهمدت، بلندمدت، قابلسنجش، قابلدستیابی، آشکار و زمانبندیشده) که در قالب تکالیف خانگی ارائه میشود در این راستا به فرد کمک میکند.
• حل مسئله در CBT
آموزش و یادگیری مهارتهای حل مسئله در طول درمان CBT میتواند به فرد کمک کند که مشکلات خود را تشخیص داده و آنها را حل کند تا از استرسهایی که در زندگیاش ایجاد شده دور شود. مهارتهای حل مسئله همچنین کمک میکند تا تأثیر منفی بیماریهای جسمی و روانی هم در فرد کاهش یابد.
• خودسنجی در CBT
در CBT خودسنجی مرحلهی مهمی است که شامل سنجش رفتارها، نشانهها یا تجربیات فردی در طول زمان توسط خود فرد و مشارکت با درمانگر است. این گزارشها اطلاعاتی را در اختیار درمانگر قرار میدهد که بهوسیلهی آن میتواند بهترین و مناسبترین مداخلهی درمانی را به بیمار ارائه دهد.
ملاحظات
* CBT یکی از شناختهشدهترین انواع درمانهای حوزهی روانشناسی است. امروز ثابت شده که رفتاردرمانی شناختی در درمان طیف گستردهای از اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس، اختلال استرس پس از سانحه و ... موثر است. CBT یکی از انواع درمانهایی است که بیشترین تحقیقات را در زمینهی روانشناسی به خود اختصاصداده، زیرا از لحاظ درمانی بر روی اهداف خاص تمرکز میکند و نتایج آن قابلاندازهگیری و سنجش است.
* رفتاردرمانی شناختی برای تغییر، برخلاف رویکرد روانتحلیلی، بر لایههای ناخودآگاه فرد تمرکز نمیکند، بلکه روشی ساختارمند و منظم بوده که متمرکز بر ارزیابی و تعیین افکار ناکارآمد است. این روش مستلزم همراهی بیمار و درمانگر، خودسنجی، گزارشهای روزانه و انجام تکالیف خانگی است. بنابراین برای افرادی که توانایی تطابق با ساختار، نظم و برنامهریزی را ندارند درمان مناسبی نیست.
* در درمان CBT، فرد باید اراده و انگیزهی تغییر داشته باشد و برای این فرایند انرژی و زمان صرف کند تا دادههای خودسنجی را به کمک درمانگرش تجزیه و تحلیل کرده و بتوانند با همکاری یکدیگر، روند حل مسئله را تسهیل کنند.
* در اکثر موارد، روند بهبودی و حرکت بهسمت تغییر رفتار تدریجی و گامبهگام است. بهعنوان مثال، فردی که اختلال اضطراب اجتماعی دارد، برای مواجهه با این مشکل، ابتدا با تصور کردن موقعیت اضطرابی شروع میکند. گام بعدی تمرین صحبتکردن در جمع دوستان و خانواده و گام بعدتر بزرگترشدن هدف است. درواقع با بزرگترشدن هدف، فرایند بهبود آسانتر و دستیافتنیتر میشود.
سخن آخر
شکلگیری تفکر در آدمی برخواسته از یادگیریهاست، نه غریزه. ما یاد میگیریم؛ از کسانی که با آنها رشد میکنیم، مادر، پدر، گروه همتایان، اعضای خانواده، معلمان، دوستان و ... الگوهای تفکری که برخی از آنها خوب، برخی دیگر بد یا خنثی هستند. اگر این الگوهای تفکر، منفی، ناکارآمد یا تحریفشده باشند، ما میتوانیم و قادر هستیم که روشهای جدید تفکر را بهخودمان یاد دهیم. بازسازی شناختی- رفتاری نیازمند ثبات، شکیبایی و تمرین است. اغلب هم این بازسازی با اجتنابها و انکارها همراه خواهد بود. البته در بسیاری از اوقات، طی مسیر التیام بهتنهایی امکانپذیر نیست؛ پس به مشاوره و رواندرمانی اعتماد کنید.