
مهاجرت؛ فرار از واقعیت یا تحقق رویا...
انسانها از دیرباز به دلایل مختلفی همچون جستوجوی زندگی بهتر، فرار از جنگ و خشونت یا دستیابی به فرصتهای جدید، به نقاط مختلف جهان مهاجرت کردهاند. در حال حاضر نیز مهاجرت بهعنوان یکی از مهمترین چالشهای جهانیِ به طور خاص کشورهای درحالتوسعه همچون ایران شناخته میشود که ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی گستردهای دارد. جامعهشناسی بهعنوان علمی که به مطالعهی گروهها، ساختارها و فرایندهای اجتماعی گوناگون میپردازد نیز به بررسی ابعاد مختلف پدیدهی مهاجرت پرداخته و تلاش کرده تا لایههای پنهان آن را آشکار سازد. با ذکر این مقدمهی و در این جستار کوتاه قصد دارم با نگاهی جامعهشناختی به پدیدهی مهاجرت بپردازم و با تحلیل نظریات دراینخصوص، درکی ژرفتر را از این مسئلهی پیچیده ارائه دهم.
قبل از هر چیز باید این نکته را یادآور شد که مهاجرت صرفاً یک جابهجایی مکانی نیست، بلکه یک فرایند اجتماعی پیچیده است که ساحتهای مختلف اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد. مهاجرت به دلایل گوناگون به وقوع میپیوندد؛ از عوامل فردی همچون جستوجوی فرصتهای بهتر شغلی و زندگی تا عوامل ساختاری مانند جنگ، فقر، نابرابری و تغییرات اقلیمی.
دلایل مهاجرت را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم کرد:
عوامل کششی: عوامل جذبکننده یا کششی افراد را بهسوی کشور مقصد رهسپار میکنند. از جملهی این عوامل، فرصتهای شغلی بهتر، کیفیت زندگی بالاتر، آزادیهای بیشتر، دسترسی به خدمات بهداشتی بهتر و مواردی نظیر آن هستند.
عوامل دافعه: عوامل دفعکننده یا دافعه افراد را از کشور مبدأ دور میکنند. از جملهی این عوامل میتوان به جنگ، خشکسالی، فقر، بیکاری، تبعیض، نقض حقوق بشر و عدم امنیت اشاره کرد.
ناگفته نماند که هماکنون جهانیشدن و گسترش تکنولوژیهای ارتباطی باعث افزایش تعاملات و جریانهای اطلاعاتی شدهاند که از یکسو، آگاهی افراد را نسبت به فرصتهای موجود در کشورهای دیگر افزایش داده و از سوی دیگر، خطرات مرتبط با مهاجرت را نیز برجسته کردهاند. تبلیغات مرتبط با مهاجرت در شبکههای اجتماعی مجازی و بازنمایی فرصتها و خطرات مهاجرت از مصادیق بارز این فرایند است.
چشماندازهای نظری دربارهی مهاجرت
یکی از مهمترین نظریات جامعهشناختی در خصوص مسئلهی مهاجرت، نظریهی «دافعه و جاذبه» است. بر اساس این نظریه، مهاجرت نتیجهی تعامل بین عوامل دافعه در مبدأ (مانند فقر، جنگ، بیکاری) و عوامل جاذبه در مقصد (مانند فرصتهای شغلی، امنیت، رفاه) است. این نظریه، اگرچه ساده به نظر میرسد، اما بسیاری از جنبههای مهاجرت را به خوبی توضیح میدهد.
نظریهی دیگری که در تحلیل مهاجرت مورداستفاده قرار میگیرد، نظریهی «شبکههای اجتماعی» است. این نظریه مدعی است که مهاجران اغلب از طریق شبکههای اجتماعی (تعاملات دوستانه و از پیش موجود) به کشور مقصد مهاجرت میکنند. این شبکهها شامل خانواده، دوستان، هموطنان و یا حتی همکاران سابق هستند. شبکههای اجتماعی، با فراهمکردن اطلاعات و حمایتهای لازم، فرایند مهاجرت را تسهیل میکنند. «مارک گرانووتر»، جامعهشناس آمریکایی، با مفهوم «پیوندهای ضعیف» به اهمیت شبکههای اجتماعی در فرآیند مهاجرت اشاره کرده است. به عقیدهی او، گاهی پیوندهای ضعیف فرصتهای مهاجرتی را برای افراد فراهم میکنند.
«استارک» و «ونگ» مهاجرت را در چارچوب تئوری «محرومیت نسبی» مورد بررسی قرار دادهاند. به باور آنها، مهاجرت پاسخی نهایی به محرومیتهای نسبی است. درواقع، زمانی که فرد یا جمع نتواند به هدفهای باارزش در جامعه خود دست یابد و احساس کند که منابع لازم برای رفع محرومیتهایش در خارج از جامعهای است که در آن زندگی میکند، در این وضعیت است که رخت برمیبندد و مهاجرت میکند.به دیگر سخن، در جامعهی مخاطرهآمیز امروز، افراد بهطور فزایندهای با ابهام و عدم قطعیت روبهرو هستند و مهاجرت بهعنوان یکی از راههای مقابله با این خطرات تلقی میشود.
در این وضعیت فرد با دو ساحت کاملاً متناقض از جامعهی مبدأ و مقصد مواجه است: یکی جامعهای که در آن پرورش یافته، اما احساس میکند که در آن از فرصتهای لازم برای رسیدن به هدفهای باارزش خویش محروم است و دیگری جامعهای که اندک شناختی از آن دارد، اما بر این باور است که در آنجا به منابع لازم برای رفع محرومیتهای خود دسترسی مییابد. در این حالت، مهاجرت در عین اینکه نتیجهی برخی نارساییهای ناشی از کژکارکردهای یک جامعه است، بلکه مجموعهای از تغییرات را در جوامع مبدأ و مقصد ایجاد میکند.
مهاجرت معکوس؛ بازگشت به ریشهها
در اثنای بحث مهاجرت میتوان به مسئلهی مهاجرت معکوس نیز اشاره کرد که در سالهای اخیر در برخی از کشورها، نمود بیشتری یافته و چند وقتی است در ایران نیز به کلیدواژهی مطلوب و رویایی برخی سیاستمداران تبدیل شده است. این پدیده، به معنای بازگشت مهاجران به کشور مبدأ خود، میتواند دلایل مختلفی داشته باشد و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی متنوعی را هم به همراه آورد. ازجمله چالشهای مهم که مهاجران بازگشته به وطن با آنها دستوپنجه نرم میکنند، میتوان به این موارد اشاره کرد:
تفاوت نگرش و ارزشها: مهاجران در طول مدت اقامت در کشور مقصد، ارزشها، باورها و نگرشهای جدیدی را کسب میکنند. این تفاوتها ممکن است با ارزشهای حاکم بر جامعه مبدأ در تضاد باشد و منجر به ایجاد فاصله بین مهاجر و جامعه شود.
تفاوت سبک زندگی: سبک زندگی در کشورهای مختلف متفاوت است. مهاجران به سبک زندگی جدید عادت میکنند و ممکن است در بازگشت به کشور مبدأ برای تطبیق با سبک زندگی قبلی خود با مشکل مواجه شوند.
تبعیض و قضاوت: در برخی جوامع، مهاجران بازگشته با تبعیض و قضاوت روبهرو میشوند. آنها ممکن است بهعنوان افرادی که فرهنگ خود را فراموش کردهاند یا افراد خارجی درنظر گرفته شوند.
تعارضات هویتی: مهاجران بازگشته اغلب با بحران هویت مواجه میشوند. آنها نمیدانند که به کدام فرهنگ تعلق دارند و گاه احساس سردرگمی و بیهویتی میکنند.
پیامدهای مهاجرت
پس از مهاجرت، تأثیرات اجتماعی و اقتصادی این مسئله نیز بهتدریج رخ مینمایانند. مهاجرت، علاوه بر تأثیرات اقتصادی و اجتماعی، بر هویت فردی و جمعی مهاجران نیز تأثیر میگذارد. مهاجران اغلب با چالشهایی مانند حفظ هویت فرهنگی خود در جامعهی جدید، تبعیض و نژادپرستی و احساس بیگانگی مواجه میشوند. این چالشها، بر سلامت روان و کیفیت زندگی مهاجران تأثیرگذار است و مهاجران اغلب بین دو فرهنگ، یعنی فرهنگ مبدأ و فرهنگ مقصد، در رفتوآمد هستند و تلاش میکنند تا هویت جدیدی را برای خود شکل دهند.
در سطح کلانتر، مهاجرت مسئلهای است که جامعهی مبدأ و مقصد را تحتتأثیر قرار میدهد. ازجمله پیامدهای مهاجرت برای کشور مبدأ میتوان به کاهش نیروی کار، پیری جمعیت، تغییرات در ساختار اجتماعی و برای کشور مقصد به افزایش نیروی کار، تنوع فرهنگی، بروز مشکلات اجتماعی و تغییرات در بازار کار اشاره کرد. علاوه بر این، مهاجران با ورود به جوامع جدید، نهتنها بر ساختارهای اجتماعی آن جامعه تأثیر میگذارند، بلکه خود نیز تحت تأثیر فرهنگ و هنجارهای جامعهی میزبان قرار میگیرند.
سخن آخر
برای مدیریت اصولی مسئلهی مهاجرت، نیازمند درک عمیق از دلایل، انواع و پیامدهای آن هستیم. به طور مثال، دولت و جامعه هر دو نقش مهمی را در مدیریت مهاجرت معکوس ایفا میکنند. دولت باید با ایجاد سیاستهای حمایتی از مهاجران بازگشته، فراهمکردن فرصتهای شغلی و آموزشی و تسهیل روند بازگشت، این مسئله را مدیریت کند و جامعه نیز باید با پذیرش و حمایت از مهاجران بازگشته، یک محیط اجتماعی همدلانه را برای آنها فراهم نماید.
درنهایت، باید گفت که مهاجرت موضوعی چندساحتی و سیال است که تحتتأثیر عوامل متعدد اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی قرار دارد. دراینخصوص، جامعهشناسی، با ارائهی نظریات و ابزارهای تحلیلی متنوع به ما کمک میکند تا این مسئلهی پیچیده را بهتر درک کنیم و برای چالشهای ناشی از آن، راهکارهای مناسب ارائه دهیم.
نویسنده: سمانه کوهستانی/ دکتری جامعهشناسی فرهنگی


مهاجرت؛ فرار از واقعیت یا تحقق رویا...

جهان این شکلیه عزیزم!

کنترل نگرانی و استرس در شرایط سخت و استرسزا
