
این چهار پرسش کلیدی زندگی شما را تغییر میدهند!
در جریان زندگی، هیچ چیز پایداری وجود ندارد؛ معمولا همهچیز یا بهتر میشود یا بدتر و افراد یا پیشرفت میکنند یا پسرفت. این یک اصل جهانی است که ابتدای آن نیز از خود جهان آغاز میشود: در جهان هستی هیچ چیزی عمر جاویدان ندارد و این یک قانون است. اما آیا تا به حال برای شما پیش آمده است که هر چه بیشتر تلاش کنید، کمتر نتیجه بگیرید؟ چگونه میتوانید یک زندگی را برای خودتان خلق کنید که در آن همواره انسانی بهرهور و کامیاب باشید؟ شما برای سرمایهگذاری بر روی خودتان چه کارهایی انجام میدهید؟ درادامه چهار پرسش کلیدی به همراه توضیحاتی مطرح شدهاند که تامل در آنها و بررسی و عمل به آنها میتواند زندگیتان را تغییر دهد و شما را به سوی یک زندگی مطلوب و هدفمند هدایت کند.
شما چه کسی هستید و از زندگی چه میخواهید؟
«کشتی در بندر امن است، اما این هدفی نیست که کشتیها برای آن ساخته میشوند» ویلیام شدوی
همه ما در زندگیمان برای آرزوها و خواستههایمان خیالپردازی میکنیم؛ اما خیالپردازی صرف و عدم عملکرد مطلوب برای آرزوها و خواستهها و اهدافمان ما را از رسیدن به آنها دور میکند. از طرفی هم برای بسیاری از افراد خوب است که به گونهای ایمن و بدون رویارویی با چالشها و همینطور با اصولی که بهصورت اکتسابی در طول زندگی بهدست آوردهاند، به زیستن ادامه دهند. اما تفکر درباره این مسئله که چه کسی هستید و از زندگیتان چه میخواهید، به شما کمک میکند که خواستهها و اهدافتان را به وضوح برای خودتان مشخص کنید. از خودتان بپرسید که در زندگیتان میخواهید به کجا برسید؟ نقاط ضعف و قوتتان چه هستند؟ برای رسیدن به اهدافتان به چه کارهایی اشتیاق دارید و آیا این کارها با طرحها و برنامههای شما همسو هستند؟
شما در کجای زندگیتان قرار دارید و چرا؟
زمانیکه برای سفر زندگیتان طرح و برنامه دارید و به عبارت دیگر نقشه راه را در اختیار دارید، میتوانید درک بهتری از این مسئله پیدا کنید که چگونه به مکان کنونیتان رسیدهاید. همچنین میتوانید برای ادامه راه زندگیتان، موقعیتها و انتخابهای خوبی داشته باشید. به این ترتیب به وضوح متوجه میشوید که چرا برخی از افراد در زندگیشان اصلا انسانهای مولدی نیستند، هیچ هدفی ندارند، به هیچ دستاوردی نمیرسند و همواره یک سیستم فکری و رفتاری غلط را برای خود و زندگیشان تعریف میکنند.
سعی کنید نخست حقایق را کشف کنید و سپس با آنها روبهرو شوید. هرگز نمیتوان بدون دارابودن دانش و آگاهی درباره چیزی، آن را مدیریت کرد. درک شما از تصویر ذهنی و واقعیت کنونی زندگیتان آغازگر هدایت شما به سوی مسیر درست است. زمانی که میدانید کجا هستید، راحتتر میتوانید کشف کنید که میخواهید به کجا بروید.
در زندگیتان میخواهید چه کارهایی انجام دهید و چگونه میخواهید به انجام آنها بپردازید؟
برای خلق بهترین زندگی ممکن، دارابودن هدف و اشتیاق ضروری است. اما وجود هدف و اشتیاق بدون داشتن طرح و برنامه هیچ معنایی ندارد. در تقابل رویاهای ما با واقعیت، اغلب واقعیت پیروز میشود. وقتی اهداف تعیین شده و سپس به عادت تبدیل میشوند، رسیدن به یک رویا را به چیزی بیش از یک خیال تبدیل میکنند. بین آگاهی از اینکه در کجا قرار دارید و میخواهید به کجا برسید، تفاوت و فاصله وجود دارد. طرح و برنامه شما پلی است که این دو موضوع را به هم پیوند میدهد. دوست دارید به کجا برسید و چه چیزی مانع شما شده است؟ طیکردن چه گامها و مراحلی به شما کمک میکند به جایگاه مورد نظرتان برسید؟ آیا اقدامات روزانه شما باعث پیشروی به سوی اهدافتان میشوند؟
حامیان و دوستان شما چه کسانی هستند و چگونه میتوانند کمکتان کنند؟
برای انجام یک کار، وجود دو نفر بهتر از وجود یک نفر است، چون اگر یکی از آنها در انجام وظیفه خود ناموفق عمل کند، دیگری میتواند در ادامه کار به او کمک کند. اما وقتی فردی میخواهد به طور انفرادی کاری را انجام دهد، در صورت ناکامشدن کسی نیست که به او کمک کند. به نظر میرسد که سفر زندگی ما یک سفر انفرادی است؛ اما این مورد در بسیاری از زمینهها صادق نیست. ما میتوانیم در قدرت، بینش و آگاهی کسانی که در اطرافمان هستند، نفوذ کنیم. ما در هنگام کشمکش با دیگران یا وقتی که جواب سوالی را نمیدانیم، تمایل داریم که خودمان را سرزنش کنیم، کنار بکشیم و انزوا پیشه کنیم. اما در همین زمان است که بیشترین نیاز را به وجود حامیان خودمان پیدا میکنیم.
مثلا اگر داخل آب افتادهایم و ممکن است غرق شویم، بهتر است به جای سرزنشکردن خودمان به خاطر اینکه شنا بلد نیستیم، از یک غریق نجات به عنوان یک حامی بخواهیم که به ما کمک کند. برای همه ما لازم است که در زندگیمان حامیانی داشته باشیم که برای ما نقش یک آگاهیدهنده مفید و یاریرسان را ایفا کنند. همه ما زمانی به عظمت و بزرگی میرسیم که درک عمیقی از خودمان داشته باشیم که از این مسئله با عنوان خودمثبتپنداری یاد میشود.
ادراک شخصی از خودمان به ما اجازه میدهد نقاط قوت خودمان را مدیریت کنیم و توسط نقاط ضعفمان از مسیر اصلی منحرف نشویم. این چهار پرسش هیچگاه ارزش و اعتبار خود را از دست نمیدهند و روزبهروز ارزش عمیقتری در زندگی پیدا میکنند. آنها به شما کمک میکنند تا راههایی را جهت ساختن بهترین زندگی برای خودتان ادامه دهید. سعی کنید به بهترین شکل ممکن روی خودتان سرمایهگذاری کنید و تلاش کنید تا در آینده و در زندگیتان به بهترین دستاوردها برسید.


قبل از این!

وقتي نوجواني از راه ميرسد...

سفر به یک سرزمین شیرین
