
پنهان نشوید و بدرخشید!
«آنیتا چادوری» از پنج روشی که ممکن است به وسیله آنها شغل خود را نابود کنید و چارهای که برای آنها میتوانید بیندیشید، گفته است. پس برای خیرهکردن چشم جهانیان و بهدستآوردن آنچه که دلیاقتش را دارید، آماده شوید.
دو روز پیش یک جمله انگیزشی در اینستاگرام دیدم: «شغلی را که دوست دارید، انتخاب کنید تا مجبور نباشید حتی یک روز در زندگیتان کار کنید.» این جمله از «کنفوسیوس» بود. اما من برای این فیلسوف قدیمی چین خبر بدی دارم؛ اینکه این جمله شاید در سال 469 قبل از میلاد مسیح و پیش از ابداع سایت «LinkedIn» و خلاقیتهای گروهی سازمانی به چشم میآمده است. هر چقدر هم که شغل خود را دوست داشته باشید، باز هم احتمال اینکه برای برآوردهکردن انتظارات خودتان و محیط کار به تقلا بیفتید، زیاد است. اگر کاملا عاشق کارتان نباشید، اما به امید بهترکردن برخی موارد خاص، خشنودی نسبی داشته باشید، چطور؟ شما فقط میخواهید چیزهای جدید و معدودی را امتحان کنید و دانشی را که گمان میکنید لیاقت آن را دارید، بهدست آورده و البته کمی هم پول درآورید.
این روزها فرهنگ سازمانی بهسرعت در حال تغییر است؛ یعنی صرفنظر از کاری که انجام میدهید، مشکلات شایعی وجود دارند که شما را از دستیابی به استعدادهایتان بازمیدارند. اشتیاق دارید که بهجای فقط زندهماندن، تلاش کنید، اما نمیدانید چگونه!
پس دقیقا چه موانعی سر راهتان قرار گرفته است؟
فخر فروختن شما را خوار و حقیر میکند
این سناریوی آشنایی است. شما همکاری دارید که تاثیر و کارآیی او از شما کمتر است، اما در هر فرصت ممکن، هر جا کارها خوب پیش میروند، جلوی رئیستان زبانبازی میکند تا از او امتیاز بگیرد. البته که شما هم میتوانستید چنین نقشی را بازی کنید، اما نمیخواهید اینطور آدمی باشید.
«سالی هلگسن» در کتاب «چگونه زنان در محل کار ارتقا مییابند» میگوید: «زنان از همان سن کم این پیام را دریافت میکنند که باید متواضع باشند و نقش آنها این است که از دیگران حمایت کنند؛ بنابراین در محیط کار، درحالیکه بهسختی میتوانند از موفقیتهای خود بگویند، احساس میکنند آدم خوبی هستند. خانمها را با این ترس که مبادا افراد فخرفروش و نفرتانگیزی به نظر بیایند، عقب نگه میدارند.»
این باور منفی میتواند جلوی موفقیت را بگیرد و در برابر آن مقاومت ایجاد کند. «آنا فلس»، روانپزشک و نویسنده کتاب «رویاهای ضروری: نقش حیاتی بلندپروازی در تغییر زندگی زنان» میگوید: «زنان اغلب بلندپروازی را با واژگان منفی مانند خودخواهی، خودبینی و قدرتطلبی همراه میکنند. من میشنوم که خانمها درباره مسائل دست به انتخاب «این» یا «آن» میزنند و فکر میکنند اگر قرار است ما را به شکل یک احمق ببینند؛ پس همان بهتر که اصلا دیده نشویم!»
هلگسن میگوید: «اما ما نمیتوانیم از ترس اینکه مبادا کسی، جایی، فکر کند قصد گرفتن ترفیع داریم، عقب بمانیم. حد وسط را پیدا کنید. اگر بخواهید خودتان را عقب نگه دارید، هرگز تغییر نگرش نخواهید داد. واقعیت این است که افراد در زندگی حرفهای خود هنوز به شنیدن خبر کسب موفقیت از سوی خانمها عادت ندارند.»
راهحل: کار نیکوکردن از پرکردن است. هلگسن طرفدار این عقیده است که باید آنقدر بزرگ شویم تا بزرگبودن امری طبیعی به نظر برسد. سعی نکنید بهتنهایی تغییر کنید و برای خودتان یار جمع کنید. به یک دوست یا عضوی از خانواده بگویید که میخواهید تواناییتان در صحبتکردن را افزایش دهید. یک یادداشت بنویسید و مثالهای خاصی از این دست را پیوست کنید: «گروه من به رویایی دست یافته است که شش ماه روی آن کار کردهایم و من بخش مهمی از آن بودهام» یا «من اخیرا برای ... جایزه گرفتهام» و ... از دیگران بخواهید صادقانه به شما بازخورد بدهند. آیا به حل مشکل کمک کردهاید یا از زاویه دیگری سراغ آن رفتهاید؟ هر چه بیشتر تمرین کنید، بیشتر ترستان میریزد و احساس معذببودنتان کمتر میشود. یادتان باشد فخرفروختن یک خصلت شخصیتی نیست؛ مهارتی است که آموخته میشود.
«سورل رابرتز» چنین طرز فکری را دردسرساز میداند و میگوید: «بعضی از خانمهایی که با آنها کار میکنم با نگرشی منفی درباره اعتمادبهنفس و رهبری به سراغ من میآیند. بنابراین لازم است از خودتان بپرسید که موفقیت برای شخص شما چه شکل و شمایلی دارد. نسخه شما برای اعتمادبهنفس چیست؟ چه معنایی برای شما دارد و در عمل چه شکلی است؟ برای هیچ کاری تنها یک راهحل وجود ندارد. یک نفر لازم است سراغ هزاران فرد دیگر برود و یک نفر دیگر تنها کافی است از رئیس خود تقاضای افزایش حقوق کند.»
نمیدانید چگونه خواسته خود را مطرح کنید
ما اغلب زمانی که در محیط کار خواستهای داریم، آن را شخصی میکنیم. متاسفانه این روش همیشه سودمند نیست، چون تمرکز شما از روی مشکل فعلی برداشته میشود. من قبلا چنین کاری را انجام دادهام: «میخواهم شش هفته مرخصی بدون حقوق بگیرم و سفر بروم. اما چنین درخواستی نمیکنم، چون رئیس الان اعصابش روبهراه نیست.»
«کاترین سولمن»، نویسنده کتاب «تعریف دوباره رویا» میگوید: «ما اغلب با شیوه غلطی به رئیس خود نزدیک میشویم. تمرکز روی خودمان، نشاندادن واکنش احساسی و عدمتوجه به اینکه چطور باید خواسته خود را مطرح کنیم، همگی یک داستان مشترک هستند.»
فرض کنید که میخواهید روزهای جمعه دورکاری کنید و کارهایتان را در منزل انجام دهید، اما تصمیم میگیرید در پایان یک جلسه طولانی که هیچ ارتباطی با مسائل کاری نداشته است، به سمت رئیس خود یورش ببرید. بیشتر روسا ترجیح میدهند پرسنل خود را در محیط اداره نگه دارند؛ پس در یک روز شلوغ ممکن است نسبت به چنین درخواست سادهای واکنش مثبتی نشان ندهند. همچنین زمانی که از شما در سطح حرفهای انتظار دارند، یک خواسته ابتدایی را مطرح نکنید. شما لازم است فرق بین این دو را بدانید.
راه حل: یاد بگیرید قاطعانه ارتباط برقرار کنید. زمانی که با رئیستان صحبت میکنید، ممکن است وسوسه شوید از کلمات کوچکی مانند گپزدن یا کارکنان استفاده کنید تا گفتوگو کمتر ترسناک به نظر برسد؛ اما سولمن خلاف آن را توصیه میکند. پیشنهاد او این است که از قبل خوب درباره خواسته خود تحقیق کرده باشید و برای ارائه رسمی آن به رئیستان زمان مناسبی را برنامهریزی کنید: «به اندازه جذب مشتری برای یک کسبوکار جدید، تحقیق کنید و حرفهایگری به خرج دهید. خواسته خود را بهصورت مشخص مطرح کنید و درباره چگونگی اجرای آن صریح و شفاف باشید. مسئولیت سردرآوردن از جزئیات را گردن رئیستان نیندازید.»
سولمن همچنین تاکید میکند که ایده خود را بهعنوان یک طرح برنده – برنده ارائه کنید و نشان دهید که خواسته شما چطور به نفع طرفین خواهد بود: «مثلا میتوانید ساعت کاری خود را در منزل بهگونهای تغییر دهید که با ساعت مشتریان در نقاط دیگر هماهنگ باشد. همچنین ایده خوبی است که نشان دهید متوجه عیب و ایراد نقشه خود هستید. بگویید قرار است چگونه با سایر اعضای گروه مراوده داشته باشید، در جلسات حاضر شوید، با مشتریان ارتباط برقرار کنید و اگر مشکل فوری و غیرمنتظرهای پیش آمد، تا چه اندازه میتوانید از خود انعطاف نشان دهید. پیشنهاد شما مبنی بر اجرای این طرح به صورت آزمایشی نشان میدهد که سازگار بوده و به فکر دیگران نیز هستید و فقط به منافع شخصی خودتان نمیاندیشید.»
بیشتر از وظیفهتان کار میکنید
اگر بهدنبال ارتقا هستید، طبیعی است که فکر کنید باید در نقش فعلی خود بهترین باشید. برای کسب مهارت تقلا میکنید اما به طرز عجیبی تلاشهای شما نادیده گرفته میشوند. هلگسن اینگونه پاسخ میدهد: «ما بیشازحد به تخصص بها دادهایم. من با دهها خانمی گفتوگو کردهام که گمان میکردهاند اگر در حرفه خود به صد برسند، دیده میشوند. متاسفانه عالیبودن در یک نقش، تنها بزرگی شما را برای شغلی که در آن مشغول به کار هستید، ثابت میکند. اگر حضور شما برای رئیستان حیاتی باشد به شما ترفیع نمیدهد.»
همچنین این اندازه تمرکز روی کمالگرایی میتواند شما را از خطرکردن گریزان کند. ممکن است به خودتان بگویید که هنوز برای حرکتکردن پنجدرصد دیگر آمادگی لازم دارید. هلگسن به عنوان مثال از ملاقات خود با یک وکیل میگوید: «او چهارده سال تلاش کرد تا بهترین نامههای قانونی را برای سازمانش بنویسد. به من میگفت: «به هیچ جا نرسیدم، بهجز اینکه از من میخواستند نامههای بیشتری بنویسم. هیچکس به من حتی نگاه هم نکرد و نگفت تو خیلی خوب مینویسی، فکر میکنیم برای شراکت آمادهای! در عوض فکر میکردند برای نوشتن نامههای بیشتر آمادهام.»
فرقی نمیکند در چه سطح یا رتبهای قرار دارید. بسیاری از خانمها همان ابتدای حرفه خود دچار بدبینی میشوند. ما با عباراتی مانند «قدم بزرگی است؛ مطمئن نیستم آمادگی آن را داشته باشی»مواجه میشویم؛ از این رو گمان میکنیم با کاملبودن میتوانیم خودمان را در برابر انتقادها مصون بداریم.
راه حل: بزرگ فکر کرده و بیش از حد تلاش میکنید. هلگسن میگوید: «روسا بهدنبال رهبرانی هستند که انعطاف دارند، پرجنبوجوش هستند و میتوانند همزمان چند کار را با هم انجام دهند. برای تمرین در حوزههایی که در شرح وظایف شما تعریفنشده است، ثبتنام کنید یا به انجمنی بپیوندید که در آن نمایش مهارتهای مختلف شما دیده میشود. اگر صلاح میدانید، زمانی که مردم در تعطیلات به سر میبرند یا پروژه بزرگی در پیش است، به سازمانهای خیریه بپیوندید. وقتی به افراد مافوق خود نگاه میکنید، میبینید که توجه زیادی به جزئیات ندارند و توانایی آنها در انگیزهدادن به دیگران، هماهنگی پروژهها و طرح ایدههای بزرگ درباره کسبوکارهای تازه و محصولات جدید است. افرادی که پیشرفت میکنند تمایل دارند تصویر بزرگ و متفکران استراتژیکی باشند.»
نمیدانید چه میخواهید
ما هرگز در کار و زندگی حق انتخابهای زیادی نداشتهایم؛ اما در فرهنگ عام، شیوه ابراز وجود خانمها در محیط کار تغییر چندانی نکرده است. در نتیجه، بسیاری از ما ممکن است گیج شده و از مسیر موفقیت منحرف شویم.
سولمن میگوید: «تمام روایتها از قدرت و اختیار زنان به اوجگرفتن منتهی میشوند. باید از این ایده که شما زمانی موفق هستید که جایگاه مدیران را داشته باشید، فاصله بگیرید. شما در هر سطحی میتوانید موفق و بلندپرواز بوده و همچنین سفر مخاطرهآمیز خودتان را، در صورتی که برایتان مناسب است، داشته باشید. البته که خانمهای بیشتری باید در مسند قدرت باشند، اما همچنین باید بدانیم که همه زنها در آرزوی چنین مشاغلی نیستند. بعضی خانمها، نه به برنامههای مدیریتی، بلکه به برقراری تعادل بین کار و زندگی نیاز دارند تا بتوانند در عین حال که بخشی از نیروی انسانی هستند و حرفه خود را زنده نگه میدارند، از فرزندان و اعضای سالمند خانواده خود نیز مراقبت کنند، به شرط اینکه این انتخاب خودشان باشد.»
راهحل: بایدها را فراموش کنید. رابرتز پیشنهاد میکند: «به خودتان این اجازه را بدهید که درباره زندگی حرفهایتان در تناسب با تمام ابعاد دیگر زندگیتان تجدیدنظر کنید، حتی اگر غیرممکن به نظر برسد. اگر میخواهید برنامه منعطفی داشته باشید که با مراقبت از فرزندان و ادامه تحصیل سازگار باشد، این را لحاظ کنید. بهجای تنظیم بایدها در اهدافتان، بگویید میخواهید در فلان سن یک کارگردان شده باشید و از خودتان بپرسید واقعا چه میخواهید؟ چه حسی دارد؟ چه منفعتی برایتان همراه میآورد؟ در زندگی به چه چیزهایی بها میدهید و چرا برایتان اهمیت دارد؟ همین که بدانید چه میخواهید، اوضاع را تغییر میدهد.»
بیش از حد وفادار هستید
بله؛ درست متوجه شدید! علیرغم اینکه وفاداری یک خصلت مطلوب است، اما میتواند فاکتور پنهانی برای توقف پیشرفت شما باشد. هلگسن میگوید: «تحقیقات نشان میدهند خانمها بیشازحد به وفاداری بها میدهند و بیشتر از آقایان آن را ویژگی ارزشمندی میدانند. نمیگویم خصلت بدی است اما از خودتان سوال کنید آیا از ترس اینکه رئیس یا سایر اعضای گروه فکر کنند وفادار نیستم، دارم فرصتهایی که به پرورش تواناییهایم کمک میکنند، پس میزنم یا نه؟ یا حتی از نگاهانداختن به این فرصتها احساس خیانت به شما دست میدهد یا نه؟ باید این طرز فکر را در خودتان سرکوب کنید.»
هلگسن یک مشتری داشت که در شرکت فناوری بزرگی کار میکرد. یک روز هنگام ناهار، رئیس او خبر داده بود که اسمش را برای ترفیع به هیئت مدیره داده است. هلگسن میگوید: «رئیس نشان داد که نمیتواند کارها را بدون او پیش ببرد. واکنش اولیه او دلخوشی بود؛ اما بعد متوجه شد که رئیس باید کار دیگری را برای مرحله بعدی باقی گذاشته باشد. در نهایت به رئیسش گفت که ترفیع را میخواهد و آن را گرفت.»
راه حل: روی این موضوع تمرکز کنید که موفقیت شما چگونه به دیگران کمک خواهد کرد. هلگسن میگوید: «هدف شما، خواه گرفتن ترفیع در محیط کارتان باشد و خواه جستوجوی نقش تازهای در جای دیگر، پیشرفت و بالارفتن شما به نفع اعضای گروهتان است؛ حتی بیشتر از زمانی که در کنار آنها بمانید. مثلا شما میتوانید منبع انگیزه و حمایت برای آنها باشید. به این فکر کنید که موفقیتهای شما چگونه میتوانند به گروه فعلیتان کمک کنند. موفقیت شما میتواند دستیابی آنها را به افراد تاثیرگزار و منابع بهتر میسر کند. اگر عضو تازهوارد گروه و خواهان پیشرفت هستید، بهجای اینکه دست رییستان را توی پوست گردو بگذارید، به این فکر کنید که موفقیت شما چه بازتابی برای او خواهد داشت!»
آنیتا چادوری / مترجم: سولماز فروتن


پنهان نشوید و بدرخشید!

دوازده پیام موفقیت - خرداد ۱۴۰۴

تحلیل روانشناختی انیمیشن روح
