menu button
سبد خرید شما
ارتباط به سبک فوق‌حرفه‌ای
موفقیت  |  1404/02/21  | 

ارتباط به سبک فوق‌حرفه‌ای

8 مهارت که به‌کار بستن آن‌ها ارتباطات خارق‌العاده ایجاد می‌کند

یکی از تفریحات ما ایرانی‌ها در موقع مسافرت به شهرهای شمالی، رفتن به کنار دریا است. ترافیک جاده‌های شمال را به جان می‌خریم تا چند لحظه‌ای کنار دریا بایستیم و به دریا نگاه کنیم که انصافا هم آرامش‌دهنده و لذت‌بخش است. در این موقع، حتی اگر هوا همراهی کند، تنی هم به آب می‌زنیم؛ آبی که ای‌کاش تمیزتر از این بود اما برای اینکه به دیگران و به خودمان ثابت کنیم که شجاع هستیم، این‌قدر وارد آب می‌شویم که تقریبا 75درصد بدن ما داخل آب‌شده است. در این لحظه هورمون آدرنالین در خون ما ترشح می‌شود، چون هر آن ممکن است زیر پایمان خالی شود یا موج بخواهد با ما شوخی کند. عقل سلیم می‌گوید که هرچه سریع‌تر برگرد به ساحل، چون شنا بلد نیستی و ممکن است برای خودت مشکل ایجاد کنی. اما چرا در دنیای واقعی این‌طور محتاط و دست‌به‌عصا نیستیم؟ تحقیقات نشان می‌دهند که ما آدم‌ها در طول زمانی که چشمان‌مان باز هستند، به‌طور میانگین 75 درصد مواقع به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم در حال ارتباط گرفتن با بقیه هستیم. اگر شناکردن در دنیای ارتباطات را بلد نباشیم، قطعا و بدون شک یا غرق خواهیم شد یا برای غرق نشدن، چنگ می‌اندازیم و دیگران را غرق می‌کنیم. این داستان زندگی افرادی است که هیچ یا کم، مهارت ارتباطی را بلد هستند و برای خود و اطرافیان‌شان مشکل ایجاد می‌کنند.


ما انسان‌ها که این‌قدر در اصطکاک با ارتباط هستیم و از آن‌ هم سود و هم ضرر می‌بینیم که البته به‌دلیل ناآگاهی به این مهارت، بیشتر ضرر می‌بینیم، چرا نباید یک ماهر ارتباطی باشیم تا دست‌کم 75 درصد اوقات بیداری‌مان را باکیفیت گذرانده و شب، راحت‌تر سر بر بالش بگذاریم.

شوراهای حل اختلاف، دادگستری‌ها، دعوا و نزاع‌های خیابانی، قهرهای خانوادگی، برهم زدن دوستی‌ها، آزار و اذیت حیوانات در کوچه و خیابان، فحش دادن به هم در ترافیک و راه‌بندان‌ها، اشک‌های کودک مظلوم از جدایی یا دعوای پدر و مادر، غیبت‌های رنگارنگ بعد یا قبل از مهمانی‌ها، همه و همه خبر از نبود این مهارت ازقلم‌افتاده را در جامعه‌ی ما می‌دهد.

باور کنید تنها با یادگیری این مهارت است که می‌توانیم رنگ تازه‌ای به دنیای ارتباطی‌مان دهیم و خودمان لذت این نقاشی زیبا را ببریم و در نهایت در پایان عمر، حسرت اینکه چرا این‌قدر تنها هستیم را نخوریم و با چشمانی غم‌آلود از این دنیا خداحافظی نکنیم. 


هشت راهکار برای اینکه یک ماهر ارتباطی باشید


  • شناخت درست از خود

از خودمان بپرسیم: من کیستم، پس تو کیستی؟ وقتی ندانم من چه کسی هستم، نمی‌توانم دیگری را هم بشناسم. شناخت خود، یکی از ستون‌های عزت‌نفس است. تو اول باید خودت را دوست داشته و انرژی کافی در وجودت داشته باشی تا بتوانی دیگری را دوست بداری و آن انرژی را به او هم بدهی. ما باید همواره درک درستی نسبت به حالات و احساسات خوب و بد خود در طول روز داشته باشیم تا بیشتر بتوانیم ناملایمات زندگی را تحمل‌کنیم. پس سعی کنید، روزی سه بار هر موقع که دوست دارید به‌یک‌باره با خودتان احوالپرسی کنید. از خودتان بپرسید: «حالم خوب است؟» و چرا؟ این سوال شما را آگاه می‌کند که آرام‌آرام با خودتان آشنا شوید و این آشنایی، قدم اول برای دوست داشتن خویش است.


  • شناخت درست دیگران

من هستم، پس تو هم هستی. دیگران ‌همان‌هایی هستند که 75 درصد روزمان را با آن‌ها سپری می‌کنیم. اگر دیگران را خوب نشناسیم، به نظرتان حال‌وروز رابطه‌مان خوب خواهد بود؟ دیگران نیازهای متفاوتی نسبت به ما دارند، پس باید آن‌ها را خوب بشناسیم که بتوانیم راحت‌تر ارتباط بگیریم. برای این کار، هر وقت در ارتباط هستید، خودتان را جای دیگران بگذارید و بگویید اگر همین کاری که من با او کردم، او با من می‌کرد، خوشحال می‌شدم؟ اگر جواب مثبت است، پس شما دیگران را خوب شناختید. این سوال بزرگ اما به‌ظاهر ساده، رفته‌رفته شما را نسبت به حالات دیگران آگاه‌تر و تنش‌هایتان با دیگران را کمتر می‌کند.


  • توانایی بروز احساسات

چه بگویم از این مهارت مظلوم که آگاهانه مورد غفلت قرارگرفته است. احتمالا شما هم شبیه این حرف‌ها را زیاد شنیده‌اید که می‌گویند: «پسر مگر این‌قدر گریه می‌کند؟! دختر مگر این‌قدر می‌خندد؟!» تو اگر احساساتت را بروز دهی، برابر با ریخته‌شدن آبرویت است! این ذره کوچکی از آرام‌آرام خفه‌کردن احساسات کودکانمان است. چه پسرهای جوانی که عاشق دختری شدند و هیچ‌گاه جرات نکردند به او ابراز کنند و چه دختران جوانی که از دست اطرافیانشان ناراحت بودند و نتوانستند راحت و بدون ناراحت‌کردن خود و دیگران، موضوع را با آن‌ها در میان بگذارند. وقتی ما نتوانیم احساسات خودمان را بروز دهیم، به‌ تبع از دیگران متوقع می‌شویم و هزاران بار این جمله‌ی خنده‌دار را شنیده‌ایم که باید خودش می‌فهمید! پس اگر می‌خواهید به‌راحتی احساسات خودتان را بروز دهید، همین‌الان به کسی که دوستش دارید، ابراز محبت کنید، به دیدنش بروید یا به او پیام دهید. این باید هر روز ‌یکی از کارهای شما باشد که احساسات خودتان را به عزیزانتان به‌خوبی نشان دهید. اگر از دست کسی ناراحتید، راحت و بدون نگرانی و با آرامش به او بگویید: «من از این کار شما ناراحت شدم» و در وجودتان این ناراحتی را باقی نگذارید تا شما را رفته‌رفته به فردی کینه‌ای تبدیل کند.


  •  در رابطه، خودِ خودتان باشید 

بیشتر مهمانی‌ها و عروسی‌ها متاسفانه به مکانی برای غذاخوردن، غرق‌شدن درگوشی‌های تلفن همراه، پزدادن، خودنمایی، فیلم بازی‌کردن، نقاب به‌صورت زدن و بعد خداحافظی‌کردن و رفتن تبدیل‌شده است و تنها آن چیزی که در این جمع‌ها نیست، حرف‌زدن و ارتباط‌گرفتن است. ما در جمع‌ها کمتر خود واقعی‌مان هستیم و همیشه نقابی بر صورت می‌زنیم. مگر می‌شود، با یک‌دست غذا خورد و گوشی بازی کرد و با یک‌دست دیگر نقاب را نگاه داشت! همین باعث می‌شود از مهمانی‌ها خسته شویم و آخرش بگوییم هیچ‌جا خانه‌ی خود آدم نمی‌شود! خود واقعی یعنی در روابط احساس راحتی کنیم و همین‌طور هنجارهای جمع را رعایت کنیم. برای این کار، همیشه در هر جمعی از خودتان بپرسید الآن احساس راحتی می‌کنم؟ این سوال، شما را آگاه می‌کند که به خودتان بیایید و این نقاب‌های رنگارنگ را از روی چهره‌تان بردارید و از بودن با دیگران بیشتر لذت ببرید.


  • انعطاف‌پذیری در روابط

چقدر با ذوق و پول زیاد، گل‌های زیبا و حساسی خریدیم و بعد از چند روز خشک‌شده‌اند! گل‌های حساس، عمر کوتاهی دارند، درست مثل آدم‌های حساس. کسی که حساس است، عمر کوتاهی در روابط با بقیه دارد و هر کاری هم انجام دهید، به آن‌ها برمی‌خورد؛ درست مثل کسی که کل بدنش سوخته و به‌محض اینکه انگشتی به او می‌خورد، ناله‌اش درمی‌آید. حساسیت حُسن نیست، بلکه یک عیب بزرگ است. آدم حساس یعنی انسانی ضعیف و ناآگاه نسبت به روابط اجتماعی. هر وقت کسی اسباب ناراحتی شما شد، بگذارید بر روی ناآگاهی او و نه ناتوانی و ضعف خودتان. انعطاف‌پذیری در روابط باعث می‌شود، صاحب پوست روانی کلفتی شوید، به‌راحتی بتوانید به لبه‌های زمخت در دنیای واقعی ارتباطات برخورد کنید، کمتر جای زخم بر تن شما باقی بماند و بیشتر تاب و تحمل سختی‌های غیرقابل‌پیش‌بینی زندگی را داشته باشید.


  •  شجاعت در روابط

شجاعت یعنی کمتر عصبانی و خجول باشیم و درعین‌حال بتوانیم راحت حق خود را مطالبه کنیم. آدم شجاع به هنگام مشکلات، از رفتار قاطعانه استفاده می‌کند، رفتاری حد وسط کم‌رویی و پرخاشگری. هر وقت حرف از گرفتن حق شد، اول‌از همه باید با آرامش حرف بزنید و دست به فرارکردن یا پرخاشگری نزنید. دوم، واضح و بدون کم و کاستی حرف خودتان را بزنید. سوم، درعین‌حال، همیشه منصف باشید و خودتان را جای دیگری بگذارید. چهارم همیشه با سوال پرسیدن، سعی کنید، طرف مقابل را خلع سلاح کنید و پنجم تا می‌توانید از قضاوت‌کردن دست‌ بردارید.


  • داشتن انرژی در کلام 

یک ضرب‌المثلی قدیمی می‌گوید: «زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون می‌آورد» قوی‌ترین راه ارتباطی ما با دیگران، صحبت‌کردن است و اگر نوع بیان ما تأثیرگذار باشد، این راه ارتباطی از یک کوچه‌ی باریک خاکی به یک بزرگ‌راه می‌رسد. هر چقدر بیان ما زیباتر و قدرتمندتر باشد، دیگران بیشتر از هم‌صحبتی با ما لذت می‌برند. برای این کار باید تا می‌توانید پرقدرت و با‌انرژی صحبت کنید. هرچقدر توجه و انرژی شما در کلام بیشتر باشد، دقت مخاطب هم بیشتر می‌شود. برای این کار، یکی از مؤثرترین راه‌ها آن است که سعی کنید لب‌هایتان را خوب باز و بسته کنید. با این روش، کمتر بی‌رمق و یکنواخت صحبت خواهید کرد و شما به فردی با قدرت بیان بالا تبدیل می‌شوید.


  •  گوش‌دادن حرفه‌ای 

اما در نهایت می‌رسیم به مهم‌ترین مهارت ارتباطی که به‌جرأت می‌توان گفت نیمی از کیفیت ارتباطات به این مهارت بستگی دارد. به مهارتی که واقعا در ارتباطات گمشده است، چون بیشتر ما آدم‌ها عاشق دیده‌شدن و بالطبع حرف‌زدن هستیم، پس کمتر به کسی گوش می‌دهیم؛ بنابراین اگر شخصی فقط در حین حرف‌زدن دیگران، گوش باشد، بیشتر می‌تواند توجه آن‌ها را به خودش جلب کند و همین رفتار، زمینه‌ساز ایجاد روابط مؤثر خواهد شد. وقتی کسی شروع به حرف‌زدن کرد، فقط به چشمان او نگاه کنید و با جملات کوتاه مثل (بله، درسته، اوهوم و...) به او بفهمانید که در حال گوش‌دادن هستید و در حین حرف‌زدن او فقط به صحبتش گوش دهید و اصلا به جوابی که می‌خواهید بدهید، فکر نکنید. نگران حرف‌زدن خودتان نباشید. به شما این اطمینان را می‌دهم که بعد از چند دقیقه، نوبت حرف‌زدن شما هم می‌رسد. در اینجا روی صحبت من با آدم‌هایی است که بسیار برون‌گرا هستند.

اما در نهایت ذکر این نکته خالی از لطف نیست که همیشه به شخصی ماهر می‌گوییم که در آن حیطه، کاملا به جنبه‌های مختلف کاری‌اش تسلط داشته باشد. پس اگر می‌خواهید ماهر ارتباطی شوید، تنها رعایت چند تا از این سرفصل‌ها نمی‌تواند مشکل ارتباطی شما را حل کند. پیشنهاد می‌کنم هر روز این هشت نکته را به‌صورت خلاصه در طول روز مرور کنید و سعی کنید روزانه کاری برایش انجام دهید تا رفته‌رفته به یک ماهر ارتباطی تبدیل شوید و ببینید چه انسان‌های موفق و فوق‌العاده‌ای به‌مرور، گرد شما جمع خواهند شد و جرقه‌های موفقیت در زندگی شما زده می‌شود.


امیرعباس بابکیان پور/ مدرس مهارت‌های ارتباطی

آزاده اخضری همدانی/ پژوهشگر در حوزه‌ی ارتباطات


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background