مرگی که آن را زندگی میکنیم (تحلیل روانشناختی فیلم نهنگ (The Whale))
تحلیل روانشناختی فیلم نهنگ (The Whale)
فیلم «نهنگ» (The Whale) ، فیلمی آمریکایی و ساختهی سال ۲۰۲۲ در ژانر درام، روانشناختی به کارگردانی «دارن آرونوفسکی» و نویسندگی «ساموئل دی. هانتر» است که بر اساس نمایشنامهای به همین نام ساخته شده است. در این فیلم «برندن فریزر»، «سیدی سینک»، «هانگ چائو»، «تای سیمپکینز» و «سامانتا مورتون» به ایفای نقش پرداختهاند.
هر انسانی در اعماق اقیانوس ذهنش یک نهنگ غولپیکر دارد که تلاش برای نابودی آن، نبردی بیحاصل است که ما را از روشنایی مسیر پرفرازونشیب زندگی بهتدریج بهسوی سیاهچالهی مرگ میکشاند. انگار باید پذیرفت که در اعماق ذهن هر یک از ما واقعیتی سیاه و دردناک وجود دارد که جنگیدن و سرزنش کردن خود بهخاطر وجود آن، ما را از فرصت زیستن باز میدارد، طوری که بالاخره جایی از خودمان میپرسیم: «این همان مرگ نیست که من آن را زندگی میکنم؟»
آنچه خواندید روایتی تلخ از فیلم تاثیرگذار نهنگ است. دارن آرنوفسکی، سازندهی این اثر، قصهی زندگی «چارلی»، یک معلم منزوی 270 کیلویی را از کشور انگلستان به تصویر میکشد که در ظاهر به اختلال پرخوری مبتلاست، اما در لایههای پنهان ماجرا، مسئلهی پرخوری تلاش خودخواستهی چارلی برای پایاندادن به زندگی و انتقامی است که او بهخاطر اشتباهات گذشته میتواند از خود بگیرد.
نگاه طرحوارهای به قصهی فیلم نهنگ
اگر بخواهیم کمی نگاه طرحوارهای به قصهی فیلم نهنگ داشته باشیم، چارلی را مانند همان نهنگ درحال دستوپازدن در تلهی تنبیه خود میبینیم که به ریسمان ایثار و پذیرشجویی چنگ میزند تا بتواند با راضیکردن آدمهای اطرافش، خاصه دخترش که در سن هشت سالگی رهایش کرده بوده، به آرامش برسد.
اما این آرامش سرابی بیش نیست تا وقتیکه چارلی سعی بر تاختن بر نهنگ درون خود دارد و خودش را بارها و بارها با پرخوری مجازات میکند.
در فیلم نهنگ چارلی از پولی که بهدست میآورد ذره ای برای خودش خرج نمیکند. این آرامش هم گرفتار موریانهی افسردگی میشود که آرام و قرار را از او میگیرد. چارلی با ذخیرهکردن پول خود برای دخترش، با وجود اینکه خودش برای درمان بیماریاش به آن نیاز دارد، میخواهد نقش پدر خوب را بعد از سالها برای دخترش ایفا کند؛ اما احساس دختر چارلی به او سراسر خشم و کینه است؛ خشمی که حتی بهصورت مسخرهکردن ظاهر پدرش در صفحات مجازی نمایان میشود.
جالبترین نکتهی فیلم نهنگ
جالبترین نکتهی فیلم نهنگ این است که چارلی تصمیم دارد با نماد و مظهر زندگی که غذاست، خودکشی کند. او که پس از خودکشی «آلن» (عشق ازدسترفتهاش)، خودش را بیجهت در مرگ او مقصر میداند و درگیر یک سوگ حلنشده میشود، آنقدر مشغول نیازهای جسمی میشود که رفتهرفته با چاقشدن دیگر توان حرکتکردن را از دست میدهد و این دقیقا همان اتفاقی است که در مورد آلن، به گونهای دیگر میافتد که با وجود عشق زیادش به چارلی و احساس گناه وافری که از سمت خانوادهاش تجربه میکند، آنقدر به خودش گرسنگی میدهد تا لاغر و لاغرتر میشود و میمیرد! گویی چرخهی تعادل جسم و روان به خطر میافتد وقتی چارلی و آلن ناخدایان بیرحم کشتی زندگیشان میشوند و تمام تلاششان را برای نابودی نهنگ درونشان میکنند، بیآنکه پذیرشی نسبتبهوجودش داشته باشند یا به آن نهنگ به چشم موجودی نگاه کنند که از آنچه انجام داده آگاه نبوده است.
«لیز» (دوست چارلی) نماد عقلانیت این فیلم است
نقش خانم لیز در فیلم نهنگ
خانم لیز، خواهر آلن و دوست چارلی، در تمام جریان فیلم سعی دارد به چارلی کمک کرده و از او مراقبت کند، اما دائما با عقلانیت محض به جنگ با عواطف درونش میرود و مثل تمام شخصیتهای فیلم درگیر نهنگ درون خود میشود، اما تلاش میکند آن را بپذیرد. با وجود آنکه تلاش او در جهت نجات چارلی، تلاشی ایثارگرانه است، اما حداقل او نسبتبه سایر شخصیتهای فیلم آگاه است که برای چه میجنگد.
آب و هوای گرفته و بارانی صحنههای فیلم بیانگر حال درونی چارلی است که رفتهرفته با رسیدن به سکانسهای انتهایی به نور و روشنایی خورشید، رهایی چارلی را از زندان افسردگی نوید میدهد.
بازنمای زندگی مدرن در فیلم نهنگ
زندگی چارلی در فیلم نهنگ بازنمای فضای زندگی مدرن و آمیخته با تکنولوژی است که در آن تنهایی و کمتحرکی و بهدنبال آن، احساس افسردگی و رخوت بیشتر از قبل خودنمایی میکند، تاجاییکه خشم چارلی را از تکنولوژی با پرتاب لپتابش بهسمت یخچال نشان میدهد. البته او هربار هم وقتی گوشی همراهش به زمین میافتد و برایش سخت میشود که آن را بردارد، دچار دلهره و اضطراب قطعشدن ارتباطش با دنیای بیرون میشود. اگر به این دنیای مدرن و ناامن از زاویهی دیگری نگاه کنیم، میبینیم که حتی الی، دختر چارلی از این امکان پیشرفته بهعنوان ابزاری برای آزاردادن آدمهای اطرافش استفاده میکند.
تلاش سادهلوحانهی چارلی در فیلم نهنگ برای خوبدیدن آدمها، مخصوصا دخترش، میتواند بهگونهای جبران افراطی طرحوارهی تنبیهاش باشد، اما در نشاندادن والد خوب اثر مثبتی دارد؛ آنجایی که سعی میکند با وجود رفتارهای آزاردهندهی دخترش به او نشان دهد که میتواند همواره نسخهی بهتری از خود را نشان دهد؛ میتواند مقالهی خوبی بنویسد و میتواند به تواناییهایش باور داشته باشد، حتی اگر اطرافیانش به او به چشم موجودی پلید نگاه میکنند و این یعنی چارلی به انسانهای دیگر امیدوار است و برای همین سعی به ایثارگری و ازخودگذشتگی دارد. اما در مورد الی، چون او یک نوجوان سرکش است، این نگاه مثبت غیرمشروط میتواند به آشتی الی با او کمک کند که زیباییهای درونیاش را بهخاطر احساس طردشدگی پنهان کرده و حالا سعی بر نفرتورزی دارد.
در سکانس انتهایی فیلم نهنگ، وقتی الی در خانهی چارلی را باز میکند، نور و روشنایی حبسشده در پشت در خانهی چارلی بهصورت او میتابد و چارلی از او میخواهد که مقالهاش را با صدای بلند بخواند؛ انگار اینکه روایت زندگیاش را در قالب یک مقاله از زبان عزیزترین انسان زندگیاش بشنود برایش زیباترین اتفاقی است که میتواند در لحظههای آخر زندگیاش بیفتد؛ اتفاقی که میتواند به آشتی الی با پدرش و تمام انسانهای اطرافش بینجامد و یادش بیفتد که روزی اعتقاد داشته که کشتن نهنگ درونش دردی را دوا نمیکند!