
یادگیری زبان انگلیسی در 10 جلسه
رویا یا واقعیت؟
احتمالا شما هم افراد یا سایتهایی را دیدهاید که مدعی هستند ظرف 30 روز به شما زبان انگلیسی را بهطور کامل آموزش میدهند! البته میتوان ظرف ۳۰ روز سرعت صحبتکردن به زبان انگلیسی را در افراد افزایش داد، اما آیا ممکن است به زبان مسلط شد؟ اگر سطح شما مبتدی است، قطعا خیر؛ اما اگر در سطح متوسط رو به بالا هستید، بله! شما میتوانید سطح زبان خود را ظرف 30 روز تقویت کنید. البته هرگز نمیتوانید ظرف این مدت به مرز تسلط به یک زبان برسید.
برای اثبات این ادعا میخواهم به اصول اساسی یادگیری مهارت توسط مغز استناد کنم. قبل از پرداختن به این اصول، ابتدا به اصلی مهم توجه کنید. بسیاری از سازمانها افراد مسلط به زبان را استخدام میکنند و سپس ظرف دو هفته از طریق برنامهی درونسازمانی مهارتهای فنی را به آنها آموزش میدهند. سوال این است که چرا این سازمانها تسلط به زبان انگلیسی را جزو شرایط مهم استخدامی خود قرار دادهاند و بیخیال این موضوع نمیشوند؟ پاسخ ساده است؛ زیرا مهارتهای فنی را میتوان ظرف دو هفته از طریق برنامهی درونسازمانی آموزش داد، اما مهارت زبان انگلیسی را خیر!
به دو دلیل نمیتوان ظرف 30 روز یک زبان را در حد تسلط فرا گرفت:
1- آیا میتوانید روزانه بین 8 تا 10 ساعت انگلیسی بخوانید؟
پیشفرض فردی که مدعی میشود میتوان ظرف 30 روز زبان را در حد تسلط فرا گرفت، این است که فراگیر روزانه بین 8 تا 10 ساعت انگلیسی بخواند! طبیعی است که این پیشفرض تنها یک سنگ بزرگ و نشانهی نزدن است. میپرسید چطور؟ بگذارید توضیح دهم.
الف) انسانها با بخشهای کوچک یاد میگیرند، نه بزرگ!
فکر میکنید اگر بخواهیم کل محتوای یک ترم دانشگاه را فقط ظرف یک ماه یاد بگیریم، چه اتفاقی میافتد؟ قطعا مغزمان هنگ خواهد کرد؛ زیرا مغز ما برای پردازش هر ورودی، به زمان نیاز دارد و تنها زمانی میتوانیم اطلاعات را پردازش کنیم که مطالب را با حجم کم دریافت کنیم، نه بهصورت بهمن اطلاعات!
دکتر «جان مدینا»، مدیر دو موسسهی مطالعهی مغز و نویسندهی کتاب «قوانین ذهن» دراینباره میگوید: «بزرگترین اشتباهات یادگیری چیست؟ اینکه حجم زیادی از اطلاعات را در مدتزمان اندک وارد مغز کنیم و فرصت لازم را برای اتصال بین دادهها ایجاد نکنیم. هرچه میزان دادهها بیشتر باشد، امکان هضم مطالب کمتر خواهد شد. این روش به فراگیرانی که تحت نام «سرعت یادگیری» قربانی میشوند، هیچ کمکی نمیکند. اغلب متخصصان آنقدر درمورد موضوع تدریس خود مسلطند که گاهی فراموش میکنند مطالبی که تدریس میکنند برای یک فرد تازهکار چه مفهومی دارد. تزریق بیشازحد مطالب، بدون درنظرگرفتن زمان برای هضم آنها و اتصال دادهها، صرفا منجر به برداشت نادرست از مطالب و درنتیجه هدردادن زمان یادگیری میشود. شاید بسیاری از دانشجویان شب امتحانی را دیده باشید که شبهای امتحان حجم زیادی از مطالب کتاب را به خاطر میسپارند، ولی بعد از چند روز اغلب مطالب از ذهنشان پاک میشود.»
دکتر مدینا معتقد است در اغلب موارد، متخصصین فراموش میکنند که خودشان را بهجای فراگیران تازهکار بگذارند؛ درنتیجه قادر نیستند مشکل فراگیران را برای جذب مطالب، آنهم با این سرعت زیاد درک کنند.
ب) بهبود یک مهارت ذاتا خستهکننده است؛ بنابراین، نمیتوانید روزانه بیش از یک میزان خاص به خودتان فشار بیاورید.
وقتی درحال یادگیری مطالب جدید هستید، معمولا سعی میکنید از تمام توان خود برای یادگیری (یا پیشرفت) استفاده کنید؛ زیرا با تعداد زیادی مطلب جدید مواجه هستید. این روش، برخلاف زمانی که بدون تلاش تمرین میکنید، دشوار بوده و مغز را آزار میدهد. بنابراین، ادامهی این نوع تمرین در طول روز بسیار دشوار است. «دنییل کویل» در کتاب خود با عنوان «کد استعداد» میگوید: «به نظر میرسد درخصوص این واقعیت که انسان تا چه اندازه میتواند در یک روز تمرین عمیق (تمرین همراه با تمرکز و پیشرفت) انجام دهد، نوعی محدودیت در سطح جهانی وجود دارد. تحقیقات اریکسون نشان میدهد که اکثر کارشناسان در سطح جهانی، ازجمله پیانیستها، شطرنجبازها، رماننویسها و ورزشکاران، روزانه سه تا پنج ساعت تمرین میکنند و اصلا به این امر توجه نمیکنند که چه مهارتی را دنبال میکنند.»
منظور این نیست که شما نیز مثل حرفهایها تمرین کنید، اما باید حداقل یکی از اصول اساسی افراد حرفهای را مدنظر داشته باشید و آن این است که مدام پیشرفت کرده و سطح خود را بالا ببرید. تلاش برای دستیابی به این پیشرفت بسیار سریعتر از زمانی که صرفا کاری تکراری انجام میدهید، شما را در مسیر پیشرفت واقعی قرار میدهد.
تجربهی شما چه میگوید؟ چه موقع از لحاظ ذهنی سریعتر خسته میشوید: زمانی که درحال یادگیری چیزی جدید هستید یا زمانی که کاری تکراری انجام میدهید؟
فراموش نکنید که متخصصین در سطح جهانی یکی از باانگیزهترین افراد برای رسیدن به اهداف خود هستند. حتی تمرین روزانه سه تا پنج ساعت نیز کشنده خواهد بود. بهطور خلاصه، اگر درحال تلاش برای بهبود مهارتی خاص هستید، بسیار بسیار دشوار است که بتوانید روزانه 8 تا 10 ساعت یادگیری موثر داشته باشید؛ زیرا پیشرفت، برخلاف کار تکراری، ذاتا دشوار و خستهکننده است.
۲- ساخت مسیرهای عصبی جدید در مغز، یعنی روشی که ما مهارت جدید را یاد میگیریم، نیازمند زمان است.
الف) هنگامی که مهارتی جدید یاد میگیریم، نورونهای ما برای ساخت مسیرهای عصبی مجددا تنظیم میشوند. مغز انسان شامل حدود 100 میلیارد نورون است که هرکدام به حدود هزار نورون دیگر متصل است و درمجموع حدود یک تریلیون مسیر عصبی را ایجاد میکنند. هنگامی که برای اولین بار فعالیتی را انجام میدهیم، مثلا صحبتکردن، راهرفتن، برنامهنویسی، بازی و... برخی از این نورونها برای ایجاد مجموعهای جدید از مسیرهای عصبی که این فعالیت جدید را مدیریت میکنند، سازماندهی مجدد میشوند.
ب) قدرت این مسیرها میزان مهارت شما را در انجام فعالیت تعیین میکند. در دنیای فیزیکی چگونه اقدام میکنید؟ اگر بخواهید راه بروید، مغز شما سیگنالهای الکتریکی را از طریق مسیرهای عصبی که راهرفتن را کنترل میکنند، ارسال میکند. اگر بخواهید فعالیت پیچیدهتری مانند تنیس را انجام دهید، مغز شما سیگنالهای الکتریکی را از طریق مسیرهای عصبی که وظیفهی آنها کنترل انبوهی از حرکات مورد نیاز برای بازی تنیس است، ارسال میکند. فاصلهی زمانی بین ارسال این سیگنالها و انجام یک حرکت آنقدر کوتاه است که ما متوجه این فرایند نمیشویم. بعضی از این عادات، مانند راهرفتن، طی چندین سال آنقدر در ما بهصورت خودکار درآمدهاند که شاید حتی نتوانیم تصور کنیم که روش کنترل این عادات نیز مانند یادگیری مهارت جدید است؛ یعنی ارسال سیگنالهای الکتریکی از طریق مسیرهای عصبی مرتبط. اگر میخواهید در یادگیری یک مهارت بهتر شوید، ناچارید مسیرهای عصبی مربوط به آن را تقویت کنید تا سیگنالهای الکتریکی که از طریق آنها عبور میکنند قوی شوند.
ج) چگونه میتوان مسیرهای عصبی را قوی کرد؟ با تمرین بیشتر و بیشتر یک مهارت میتوان به این هدف رسید. البته بهشرطی که در کنار این تمرین، پیشرفت را احساس کنید! برای درک بهتر این موضوع به مثالی درمورد تقویت عضلات از طریق وزنهزدن دقت کنید. اگر بهتدریج وزنهها را اضافه کنید (که البته این روش برای ساخت عضلات منطقیتر است)، سایز عضلات شما رشد میکند؛ اما اگر وزنهها را در حد 30 کیلوگرم نگه دارید، عضلات شما نیز از رشد بازمیمانند.
درمورد یادگیری زبان؛ اگر سطح شما در زبان انگلیسی مبتدی است، مسیرهای عصبی شما در ابتدا ضعیف هستند. در همان حال که پیشرفت میکنید، اطراف مسیرهای عصبی شما با مادهای به نام «میلین» پوشیده میشوند. این ماده که بهعنوان عایق در مسیرها عمل میکند، مانع از نشت سیگنالهای الکتریکی میشود (تصور کنید میلین مثل روکش سیمهای برق است که از نشت جریان برق جلوگیری میکند).
هرچقدر میزان نشت کمتر باشد، سیگنالها قویتر هستند و هرچقدر سیگنالها قویتر باشند، شما میتوانید آن مهارت را قویتر اجرا کنید.
هرچه بیشتر در یک مهارت تقویت میشوید، میلین بیشتری در مسیرهای عصبی ذخیره میشود. آیا تابهحال از خودتان پرسیدهاید که چرا بسیاری از افراد، با وجود اینکه سالها روی یک مهارت مثل زبان انگلیسی کار کردهاند، اما همچنان در سطح متوسط باقی ماندهاند و برخی دیگر درست ظرف همین بازه زمانی، در همان مهارت به شکلی چشمگیر پیشرفت کردهاند؟ دلیلش این است که افراد گروه اول دائما یکسری تمرین را انجام میدهند، بدون اینکه پیشرفت کنند. در واقع این افراد مسیرهای عصبی خود را بهاندازهی کافی با میلین عایقبندی نمیکنند. اما دستهی دوم در مقابل، پذیرای رنج شدهاند تا پیشرفت کنند.
د) ساخت مسیرهای عصبی به زمان نیاز دارد. تعدیل نورونها، ساخت مسیرهای جدید و تقویت آنها از طریق عایقبندی با میلین یکشبه اتفاق نمیافتد. این روند بسته به سطح مهارت و سطح تخصصی که شما میخواهید به آن برسید، به ماهها و سالها زمان نیاز دارد. مثلا یادگیری رانندگی به زمان کمتری نسبت به یادگیری تنیس نیاز دارد. همینطور یادگیری اصول رانندگی در بزرگراهها نسبت به یادگیری رانندگی در خیابانها شلوغ شهر نیازمند زمان کمتری است.
صحبتکردن به زبان انگلیسی، با تمام ظرایف و متغیرهای آن، مهارت پیچیدهای برای یادگیری است. مثلا دو کلمه با دو املای مشابه دارای تلفظی متفاوت هستند؛ مثل cut و putو پیچیدگیهای بسیار دیگری که در تلفظ، لغت و... وجود دارد.
بعد از عبور از این سد، مشکلات دیگری مانند فکرکردن به زبان مادری و سپس ترجمه به زبان انگلیسی برای زبانآموزان پیش میآید. تسلط به زبان انگلیسی صرفا یادگرفتن چند قاعده نیست که بتوان با یادگیری این قواعد بهراحتی صحبت کرد. علاوه بر یادگیری قوانین، استثنائات و ظرایف گوناگون، بایستی به اندام صوتی خود مثل زبان، گلو و لبها فرصت کافی بدهید تا به تولید صداها به زبان انگلیسی عادت کنند. به همین دلیل است که برخی افراد، علیرغم اینکه میتوانند بهراحتی به انگلیسی بخوانند، بنویسند و به مطالب گوش کرده و بفهمند، اما قادر نیستند بهراحتی به انگلیسی صحبت کنند.
نتیجهگیری
یادگیری زبان مهارتی بسیار پیچیده است و بیشک مغز شما برای عایقبندی مسیرهای عصبی با میلین به زمانی بسیار بیشتر از 30 روز نیاز دارد تا بتوانید به زبان انگلیسی مسلط شوید. باز هم اگر باور ندارید، میتوانید در دورههایی که مدعی هستند ظرف 10 جلسه زبان انگلیسی را به شما بهطور کامل آموزش میدهند، شرکت کنید و خودتان بعد از پایان دوره نتیجه را ببینید و قضاوت کنید؛ انتخاب با خودتان است!
مسعود اکبری / مدرس زبان انگلیسی


نفعگرایی!

نقش تغذیهی سالم در ارتقای سطح هوشیاری و تقویت قدرت یادگیری

یادگیری زبان انگلیسی در 10 جلسه
