
نبردهای کوچک را واگذار کن!
خیلیها میپرسند:«آدمهای موفق به اندازهی ما زمان دارند؛ یعنی دقیقا 24 ساعت و به اندازهی ما نیاز به خواب و استراحت و تفریح دارند و به اندازهی ما وقت برای کار و فعالیت؛ پس چرا از ما موفقترند؟»
دیدگاههای مرسوم میگوید:
1. موفقها از خواب و استراحت خود میزنند و بیشتر کار میکنند.
2. موفقها سریعتر کار میکنند و به خودشان فشار میآورند تا در زمان کمتر، حجم و اندازه بیشتری کار مفید تحویل دهند.
3. موفقها از ابزارها و فناوریها برای انجام کار بیشتر در واحد زمان استفاده میکنند.
این دیدگاههای سهگانه در نگاه اول منطقی به نظر میرسند و عدهی زیادی بر همین اساس سبک زندگیشان را تغییر میدهند تا موفقیت بیشتری به دست آورند؛ مثلا:
1. به خودشان و خانوادهشان سخت میگیرند تا کار و اضافه کار بیشتری انجام دهند و در واقع با اضافهکردن ساعات فعالیت و کاهش ساعات استراحت و تفریح و قربانیکردن زمانهایی که متعلق به عزیزانشان است، به منابع و امکانات بیشتری دست یابند. حال آنکه موفقیت یک معادلهی چندمتغیره و چندمجهولی است و این شکلی نیست که فقط با حداکثرکردن بعضی پارامترها و متغیرها این معادله را حداکثری کرد و بیشترین مقدار از آن را بهدست آورد.
2. گروه دیگر عجله و شتاب در جنبههای مختلف زندگی را سرلوحه و شعار موفقیت خود میدانند و سعی میکنند با بالابردن ریتم و سرعت فعالیتهای خود، بهظاهر حجم و مقدار بیشتری کار را در واحد زمان انجام دهند. این افراد نمیدانندکه سرعت و شتاب و عجله بیشتر بهمعنای اعمال فشار بیش از حالت طبیعی به ساختار روانی و ذهنی و جسمی است. عجله و شتاب همچنین عمق و دقت کارها و فعالیتهای انجامشده را زیر سوال میبرد و باعث میشود تا تلاشهای انسان در جهت انجام سریع و سرسری امور متمرکز شود و در نتیجه در طول زمان، یادگیری و تجربه کمتری اتفاق بیفتد.
3. برخی از افراد هم با استفاده از فناوری سعی میکنند میزان کاری را که در واحد زمان انجام میدهند، بیشتر از انسانهای عادی کنند. اما باید توجه داشت که فناوری با ورود خود بخش زیادی از لذت کار و یادگیری و خلاقیتهایی را که در حین انجام کار اتفاق میافتاد، حذف میکند و از طرفی فرد مجهز به فناوری معمولا با حجم بالاتر و غیرمرسومتری از کارها و فعالیتهای مختلف روبهرو میشود.
حال این سوال پیش میآید که اگر این سه دیدگاه کلاسیک و مرسوم در جامعه کارآمد و موثر نیستند، پس موفقها از کدام روش برای نگاهکردن درست به کار و زندگی و محیط و روابط خود با دیگران و آشنایان و دوستان و غریبهها استفاده میکنند؟
پاسخ این سوال این است: «اگر میخواهید موفق شوید، کارهای حاشیهای و نامهم و امور جزئی و بیاهمیت را بیخیال شوید و همهی نفع و ضرر این فعالیتهای حاشیهای و فرعی را کنار بگذارید و مستقیما سراغ کارها و فعالیتهای اساسی بروید که شما را به سمت هدفهای اصلیتان میبرند. اکثر ما آدمها وقت زیادی را برای رسیدگی و تعیین تکلیف و تمامکردن کارهایی میگذاریم که اتمام آنها نتیجه و فایده زیادی برای نزدیککردن ما به اهدافمان ندارند.»
آدمهای موفق نبردهای کوچک را به رزمندگان و جنگجویان کوچک میسپارند و از چالشکردن با آدمهای دوروبرشان و رد و تایید نظرات آنها دست برمیدارند. اینکه نظر دیگران در مورد آنها و کارشان چیست، اصلا برایشان مهم نیست و برای اثبات چیزی که درست میدانند به دیگران، هیچ تلاشی انجام نمیدهند.
پس «اگر میخواهی در زندگی موفق باشی، لازم نیست اضافهکاری یا عجله کنی یا به ابزارهای پیچیده و گران و مدرن متوسل شوی؛ کافی است با همین بضاعت و تجهیزاتی که داری، کارهای زاید و حاشیه ای را کنار گذاشته و مستقیما وقت و همت و تلاش خود را روی کارها و فعالیتها و تلاشهایی معطوف کنی که موفقشدن در انجام آنها میتواند اهداف اصلی شما را در زمینههای مختلف برآورده کند.»


آیا فرزند شما رابطهی ناسالمی با فناوری دارد؟

وقتی که دیگر نترسیدم!

هنردرمانی و ویژگیهای آن
