
به چالشها سلام کن!
به نظر شما کسی که راحت در گوشهی اتاق و در رختخواب خوابیده و صبحانهاش را آماده در همان بستر خواب برایش میآورند، حاضر است برای کاشتن سبزی، باغچه را بیل بزند و زمین را آماده کند و بذر بپاشد و هر روز مواظبت کند تا سبزهها بیرون آیند و...؟
معلوم است که نه! اما چرا؟ زیرا دلیلی برای کار سخت و دشوار خارج از محدودهی راحتی و آسایش خود نمیبیند.
حالا فرض کنید جنگ شده و هیچ سبزی تازهای در مغازهها نیست. زمان پایان جنگ هم معلوم نیست. در این حالت، آیا چنین فردی در تاریکی صبح برای بیلزدن باغچهاش از خواب برنمیخیزد و دست به کار نمیشود و با جان و دل از تکتک بذرها و سبزهها مواظبت نمیکند؟
معلوم است که پاسخ شما با حالت قبل تفاوت دارد! اما چرا؟
زیرا وقتی انسان حس کند که آسایش و راحتی او دیگر در نقطهای که قرار دارد، نیست و باید کاری کند تا شرایط را به سمت رفاه و آرامش تغییر دهد، با تمام نیرو و تمرکز به این کار اقدام میکند و اتفاقا همین آدمها هم بیشتر از بقیه موفق میشوند.
ما باید بپذیریم که دلیل اصلی درجازدن و اسیر روزمرگیشدن ما، خودمان هستیم که با لجاجت و تعصب به رفتارهایی چسبیدهایم که گمان میکنیم آرامش و آسایش حداقل و بیدغدغه و بیدردسری را برای ما فراهم میکنند. کسی که خانهاش سست است، شاید هیچوقت برای ترمیم و تقویت ستونها و دیوار و سقف آن اقدام نکند؛ اما اگر زلزلهای خفیف دیوارها را شکاف انداخته و بخشی از سقف را بریزد، بدون شک این شخص برای محکمکاری و استحکام محل زندگیاش اقدام میکند.
کسی که با حقوق ماهی پنج میلیون تومان اموراتش را به شکل بخورونمیر میگذراند، وقتی بفهمد که با صدهزارتومان دیگر مثل سابق نمیتواند یخچال منزل را پر کند، به ناچار به تکاپوی یافتن شغلی جدید و مهارتی تازه میافتد.
وقتی به سختیها و دشواریهای زندگی بهعنوان یک نیروی محرک برای بهراهافتادن و تلاش بیشتر نگاه شود، اصلا چیز بدی نیستند و اتفاقا انسان موفق کسی است که عمدا خودش را بهصورت هدفمند و کنترلشده در چالشی قرار میدهد که مجبور به تلاش و کوشش بیشتری شود.
البته این به آن معنا نیست که ما حتما باید زور پشت سرمان باشد تا کاری را انجام دهیم؛ بلکه معنای بهترش این است که ما باید همیشه اندکی نارضایتی و ناراحتی را به صورت حسابشده و برنامهریزیشده وارد نظام زندگی خود کنیم تا بتوانیم از هیجان و استرس خفیفی که به این شکل به ما تحمیل میشود، برای استفادهی حداکثری از استعدادها و آشکارسازی توانمندیهای ذاتی و پنهان خود کمک بگیریم.
بنابراین «آنچه الان داریم، نتیجه و حاصل تلاشهایی است که تا الان برای فاصلهگرفتن از رنج و نزدیکشدن به لذت و خوشی و رفاه انجام دادهایم. این تلاش بهخودیخود رخ نداده است و پشت سر آن یک نیروی پیشران بوده که ما را به رنج انداخته و برای رهایی از این رنج وادار شدهایم که به نسخهای عالیتر از قبل تبدیل شویم.»
پس ما باید رنجهای مثبت و قابلتحمل تحمیلی از سوی نیروهای پیشران همراستا با رشد و بلوغ و بهترشدن خودمان را ارج نهیم و اجازه دهیم که همیشه دلیل و بهانهای برای رهایی از وضعیت کنونی و نزدیکشدن به شرایط ایدهآل در دل و سر ما وجود داشته باشد و میگوید: «اگر دلیلی برای از جابرخاستن و تلاش بیشتر نداری، همهی کارهایت را زمین بگذار و آن دلیل را پیدا و فعال کن. پس از آن، رشدی که منتظرش هستی، خودبهخود اتفاق خواهد افتاد.»


ببین حالش خوبه!

به چالشها سلام کن!

تحلیلی روانشناختی فیلم بااستعداد (Gifted)
