
دل از دلیل مهمتر است
گفتوگو با ایمان سرورپور مشاور آموزشی و کسبوکار
تحریریه موفقیت: ایمان سرورپور را به عنوان معلمی میشناسیم که بیست سال تمام در کنار دانشآموزان مختلف از جوانان 18 ساله گرفته تا مردان و زنان 80 ساله، تجربیات متفاوتی کسب کرد. کلام شیرین و پر نفوذ او برای بسیاری از مخاطبینش حکم چراغ راه را دارد. اعتماد به نفس از آن دست موضوعاتی است که وی مدت زیادی روی آن مطالعه کرده و مباحث فراوانی را در این خصوص مورد پژوهش قرار داده است. پاسخهای وی در این گفتوگو به پرسشهای ما درباره چگونگی رفع مشکلات اعتماد به نفس، هم جنبه پرکتیکال و تمرینی دارد و هم نگاه عینی در آن لحاظ شده است.
ما چگونه میتوانیم بفهمیم که اعتماد به نفس داریم یا خیر؟
یکی از اشتباهات رایجی که در میان عموم مردم وجود دارد این است تصور میکنند اعتماد به نفس ندارند، درحالی که اعتماد به نفس در درون همه افراد وجود دارد. انسان صد درصد نیاز به کشف نیروهای درون خود دارد و ما اسم این توانایی را "کشف درون" میگذاریم.
نکته اینجاست که انسان هیچگاه نمیتواند با تمرکز روی جهان بیرون، پی به جهان درون خود ببرد. همین موضوع در علم فیزیک هم وجود دارد به شکلی که وقتی انرژی خود را در جایی به کار ببریم انرژی در همان قسمت سازندگی به وجود میآورد. پس اگر توجه من تنها به جهان بیرون باشد انرژی سازنده من هم معطوف به همان قسمت میشود و به نوعی هدر میرود. اما اگر از تمام امکانات و تواناییهایی که باعث رشد و سعادت و تعالی من خواهند شد استفاده کنم، میتوانم با تمرکز بر روی آنها استعدادهایم را شکوفا کنم. بنابرین در مرحله اول ما باید این نکته را بپذیرم که اعتماد به نفس یا هر خصلتی که دوست داریم داشته باشیم را در اختیار داریم ولی مثل هر وزرشکاری که نیاز دارد ماهیچه و عضلهای که بیشتر به کارش میآید را تقویت کند؛ ما هم نیاز داریم این خصلتها را در درون خودمان شکوفا کنیم.
اجازه دهید اعتماد به نفس را از چند جنبه بررسی کنیم. چرا اعتماد به نفس در همه جوانب زندگی به کار می آید؟
چون بسیاری از رفتارهای ما در طول زندگی بستگی به این خصلت دارد. برای مثال من در کاری موفق میشوم که اعتماد به نفس آن را دارم ولی ممکن است در مهارت ارتباط گیری اعتماد به نفس کافی را نداشته باشم. برای همین میگویم این اشتباه است که افراد فکر کنند اعتماد به نفس ندارند زیرا ممکن است در موضوعی خاص این خصلت را داشته باشند و خودشان هم اطلاع نداشته باشند.
به نظرم فرد باید از همان ابتدای سفر زندگی، شروع به کسب مهارت کند تا اعتماد به نفس کم کم مثل یه گل از درونش شکوفا شده و اثرگذار شود؛ اما نکته بعدی حفظ این حس اعتماد به نفس است. برای چنین کاری چند نکته را باید مدنظر قرار داد؛ نخست، عدم مقایسه خود با افراد موفق در حوزهای که فعالیت میکنید.
دوم تمرکز بر روی رشد و کاری است که انجام میدهید، نه نتیجه کار، درواقع باید انتظارات را از خود به حداقل برسانید. برخلاف باورعموم ما موقعیتهای رشد پلکانی زیادی در اختیار نداریم و گاهی درجا زدن، طبیعی و است و حتی نشان دهنده رشد درونی باشد و اینجاست که انتخاب اهرم "صبر" بسیار مهم است. فراموش نکنید که همه آدمها روزی به نتیجه میرسند اما رسیدن به نتیجه در افراد مختلف، متفاوت است.
من به عنوان یک معلم با اطمینان میتوانم بگویم که رقابت و مقایسه میتواند انسان را از درون نابود کند، زیرا فرد برای کسب اعتماد به نفس، به جای رشد آن در درون خودش از بیرون این حس را ارتزاق میکند و در بازی بیپایانی قرار میگیرد، یک بازی که وابسته به نظر دیگران است و فرد در تعالی آن نقشی ندارد؛ پس میتوان گفت اگر فردی بخواهد با رقابت و مقایسه، اعتماد به نفس خود را بازیابی کند اگر چه ممکن است این حس را به صورت مقطعی دریافت کند ولی در نهایت نمیتواند آن را رشد و پرورش دهد.
برای تقویت اعتماد به نفس، آیا باید روی نقاط مثبت خود ارزشگذاری کنیم یا اینکه ابتدا نقاط ضعف خود را بشناسیم و سپس این مهارت را پرورش دهیم؟
سوال مهم و جالبی پرسیدی. البته پاسخهای متفاوتی در این باره وجود دارد. مثلا موسسهای مثل گالوپ (Gallup Inc) معتقد است که باید روی نقاط قوت کار کرد و رفتن به سراغ سراغ نقاط ضعف، وقت تلف کردن است. اما به نظر من واقعا این گونه نیست. مکاشفه درونی و شناخت نقاط ضعف بسیار مهم است. گاهی ما در چیزی استعدادی داریم و حتی وقتی روی همین استعداد کار میکنم زودتر و منطقیتر به نتیجه میرسم، اما گاهی احساس میکنیم دلمان هنوز آرام نیست. به نظرم دل از دلیل مهم تر است. یعنی آدمها گاهی باید جایی برگردند و بگویند دلم خواست این کار را تجربه کنم تا حس بهتری بگیرم بدون فکر کردن به جوانب کار و این که آیا استعداد کافی در این زمینه را در خودم احساس میکنم یا نه. حالا نکته اینجاست که ما برای این مکاشفه به صبر نیاز داریم. یعنی به خودمان زمان بدهیم تا کم کم در کنار لذت بردن از این قضیه موضوع را بیاموزیم. برای مثال بسیاری از اساتید موسیقی میگویند کسانی که که از همان بدو آموزش میپرسند طی چه مدت نواختن فلان ساز را یاد میگیریم، عمدتا بعد از مدتی از کلاس خسته میشوند و آموزش را نصفه و نیمه رها میکنند زیرا فقط به پایان کار فکر میکنند .
من اعتقاد دارم استعداد چیزی نیست جز صبر و البته دلی انجام دادن هر کاری باعث میشود برای هر آموزشی اگر چه دیرتر از بقیه اما بالاخره فرد به هدف خود میرسد با این تفاوت که در مسیر آموزش لذت هم برده است.
این صبری که این همه روی آن تاکید دارید چگونه به دست میآید؟ آیا اکتسابی است یا ذاتی؟
خیر اصلا ذاتی نیست. عدم وجود صبر در افراد به چند دلیل است که باید آنها را بشناسیم؛ از یاد گرفتن از والدین در طول زندگی گرفته تا نوع آموزش کودکان در مدرسه، همه و همه در داشتن یا نداشتن صبر در زندگی یک فرد تاثیر دارند. مثلا وقتی معلمی از چند بار پرسیدن یک سوال دانشآموز سوالی را دو یا سه بار میپرسد به او انتقاد میکند و یا بچهها را با هم مقایسه میکند این حس مکاشفه و صبور بودن را از کودک دریغ میکند و اگر روزی آن دانشآموز به دنبال استعداد خود نرفت مقصر همان معلم است که صبور نبوده و صبوری را به شاگردش آموزش نداده است.
در تجربه افراد موفقی مانند ادیسون یا البرت انیشتین به این نتیجه میرسیم که وقتی در مدرسه برخورد خوبی از معلمان را تجربه نکردند اگر مادرشان هم آن حس اعتماد به نفس را به آنها نداده بود امروز چنین نوابغی وجود نداشتند، در واقع مادران آنها با آن دیدگاهی که داشتند، حس بدی که مدرسه به بچهها داده بود را خنثی کردند. پس آموزش در خانواده و فضای بیرون بسیار تعیین کننده است البته در این میان یک حقیقت دیگر هم وجود دارد و آن فضای مجازی است که علی رغم نکات مثبت زیادی که دارد، اما باعث شده افراد برای آموزش یا حتی دریافت اطلاعات صبور نباشند، مثلا اینستاگرام افراد را تبدیل به انسانهای 15 ثانیهای کرده است، یعنی فرد ترجیح میدهد به جای مطالعه و کسب اطلاعات در همان 15 ثانیه استوری یک سری اطلاعات خاصی را دریافت کند و تمام . پس جامعه در حال حاضر فرد را به کم صبری و عدم تمرکز هول میدهد.
فکر میکنم اگرفردی بخواهد تفکری که جامعه ناخوداگاه بر او تحمیل کرده است را تغییر دهد، باید تمرین و تکرار داشته باشد. مثلا از امروز اگر در ترافیک ماند به جای داد و هوار و فحش، آرامش خود را حفظ کند. پس درست است که خانوادهای که در آن متولد شدهایم یا ژن ما دست خودمانم نیست اما از یک جایی به بعد میتوانیم با تمرین و تکرار عادات و رفتارهایی که حتی در ما نهادینه شدهاند را تغییر دهیم و شکل زندگی خود را به سمت سبگ و سیاق مطلوب پیش ببریم. ما باید مواردی که قالب ما شده را کناربگذاریم و رو به جلو حرکت کنیم؛ اگر معلمی در کودکی به ما گفته است «تو بی استعدادی» یا در خانوادهای متولد شدهایم که وضعیت مالی مناسبی نداشتهاند، به جای تکرار آنها به فکر تغییر باشیم حتی جزئی.
چه تمرینهای دیگری میتواند به رشد اعتماد به نفس در وجود ما کمک کند؟
از مواردی که در تقویت اعتماد به نفس بسیار مهم است میتوان به ساختن اثری با دست اشاره کرد. این کار دستی میتواند برای هر فرد متفاوت باشد مثلا برای یکی نوشتن باشد و برای دیگری نواختن ساز یا شیرینی پزی باشد. در واقع هر فرد باید به دنبال چیزی برود که با آن احساس قلبی بهتری دارد و از همه مهمتر بتواند روی آن به صورت پیوسته وقت بگذارد.
یونایان باستان اصطلاح جالبی دارند به نام " کایروس". کایروس زمانی رخ میدهد که فرد انقدر با علاقه کاری را انجام میدهد که متوجه گذر زمان نمیشود و آن را فراموش میکند حالا اگر کاری را انجام می دهید که از هر دقیقهاش در عذاب هستید آن کار چیزی نیست که شما را به سر مقصد مطلوب برساند.
در این میان از چه چیزهایی باید پرهیز کنیم؟
خیلی از آیینها در دنیا به دنبال پاسخی برای پرسش اینکه ما چرا در این جهانیم هستند، ما درنهایت برای فلسفه تکامل به این دنیا آمدهایم. حضرت علی (ع) هم در این خصوص میگویند «معرفة النفس» یعنی شناخت خودم در این دنیا از هر چیزی مهمتر است، حتی وقتی از بُعد فیزیک هم به این موضوع نگاه میکنیم میبینیم فردی مثل استفان هافکینگ هم در این خصوص گفته است: «فلسفه اصلی آفرینش، تکامل است. ما همه تکهای از پازل هستی هستیم و جهان به دنبال رسیدن به تکامل است».
یکی از مواردی که باعث تکامل ما میشود قدرت «نه گفتن» است. انسانهای موفقی که ما میبینم معمولا از افراد عادی بیشتر "نه" گفتهاند؛ در حالی که انسانهای عادی فکر میکنند برای موفقیت باید به همه چیز "بله" بگویند. همین جاست که هنر دل مهم است نه هنر دیده شدن و مقایسه و رقابت... زمان را فراموش میکند. پس وقتی من به دنبال کاری میروم که دلم میگوید اما از دیگران میشنوم که میگویند در این کار پول نیست، به آن توجه نمیکنم چون من برای تکاملم باید به دنبال دلم هم بروم. در نتیجه فرد باید هنر «نه گفتن» به هر آنچه که او را از حقیقت درونی و قلبیاش دور میکند را یاد بگیرد.
میتوانید چند مثال در این خصوص بیاورید؟
مثلا رژیم گرفتن؛ من وقتی به یک همبرگر نه میگویم میتوانم اعتماد به نفس بگیرم یا مثلا وقتی من ساعت شش صبح از خواب بلند میشوم اعتماد به نفس بیشتری میگیرم چون به یک خواب لذتبخش و وسوسهگر «نه» گفتهام. همیشه ما را به نوشتن اهدافمان دعوت کردهاند، اما این بار من میخواهم خوانندگان مجله موفقیت را دعوت کنم به این که در هر ماه یک کاغذ جلویشان بگذارند و بنویسند در این ماه به چه چیزهایی باید "نه" بگویند و در طول مسیر وقتی آن موقعیت پیش آمد طی قرار قبلیای که با خودشان گذاشتند به آن نه بگویند. مثلا به مواردی که در آنها رنگی از مقایسه وجود دارد نه بگوییم.
بهترین سوالی که هر فرد میتواند از خودش بپرسد این است که در حال حاضر بهترین کاری که میتوانم برای خودم انجام دهم چیست؟ داستان این است که بیشتر آدمها به دو دلیل بهترین کار ممکن را انجام نمیدهند؛ یا وعدهای درآینده به خود دادهاند یا تجربهای در گذشته دارند که در آن شکست خوردهاند. پس ما باید به هر چیزی که درون ما را تقویت میکند و به هرچیزی که با قلبمان همراستا است، «بله» بگویم و به باقی مسائل «نه». یکی از تجربیات موفق ریچارد برانسون (کارآفرین و صاحب بیش 400 شرکت بزرگ در سراسر جهان) «نه گفتن» به هر چیزی بود که او را وسوسه میکرد. پس انسان با پرهیز کردن از هرچیزی که تمرکزش را میدزد موفق خواهد شد.


10 راهکار دکتر «احمد حلت» برای افزایش اعتمادبهنفس

یک بار برای همیشه

نقش شانس در موفقیت پررنگتر است یا اعتمادبهنفس؟
