
نقش شانس در موفقیت پررنگتر است یا اعتمادبهنفس؟
لابد شما هم فکر میکنید مقصر اصلی در ازدستدادن شریک عاطفی، بیکاری یا اگر شاغل هستید، شغل بهشدت خستهکننده و شکستهای مکرر در پروژههای مالی، بدبیاری و بدشانسی است تا کمبود اعتمادبهنفس.
به یاد داشته باشید که دلایل مختلفی موجب ناخودباوری شما میشود. ممکن است دانشآموز تنبل یا متوسطی باشید که همیشه بهخاطر نمرههای نهچندان قابلقبول موردسرزنش والدین و معلم قرار گرفتهاید، بارها در روابط عاطفی شکست خورده باشید، شاید همان کارمند اخراجی یا شخص دمدمیمزاجی هستید که مدام شغل عوض میکند و یا شاید هم سالهاست که بیکار و بیعار در پستوی خانه عزلتنشینی اختیار کردهاید...
اعتمادبهنفس یعنی داشتن دانایی، توانایی و مهارت برای انجام کارها و اقدام برای رسیدن به اهداف؛ در واقع با توجه به نوع باور، عقیده و نگرشی که راجع به خویشتن خویش داریم یا از اعتمادبهنفس مثبت بهرهمند هستیم یا دچار اعتمادبهنفس منفی شدهایم.
- اعتمادبهنفس مثبت یعنی من میدانم و میتوانم
- اعتمادبهنفس منفی یعنی من چه بدانم و چه ندانم، نمیتوانم
به تعبیری بهتر است بگوییم اعتمادبهنفس مثبت (سالم) دو بال دارد: مهارت و باور ذهنی؛ بالهایی که اگر به هر دلیلی یکی از آنها را نداشته باشیم، نمیتوانیم پرواز کنیم یا دست کم پرواز خوبی نخواهیم داشت. باور یعنی داشتن ذهنیت واقعی در مورد تواناییهایی که داریم.
آیا اعتمادبهنفس همان حرمت نفس است؟
«میترا فرینژاد فتحی»، دکترای نوروساینس و اختلالات ذهنی و مربی بینالمللی هوش هیجانی، بر اثر سالها تجربه در امر تراپی نظر خود در مورد دو مقوله اعتمادبهنفس و حرمت نفس را اینگونه بیان میکند:
«متاسفانه اغلب مردم حرمت نفس و اعتمادبهنفس را با هم یکی میدانند، در صورتی که اینها دو موضوع جدا از هم با تعاریف متمایز اما مرتبط بهم هستند. حرمت نفس از دو بخش تشکیل میشود؛ یکی داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالشهای زندگی، یعنی باور خودتوانمندی (بهمعنای داشتن اطمینان به عملکرد ذهن است؛ یعنی اینکه من باور کنم توانایی فکرکردن، درککردن، آموختن، انتخابکردن و تصمیمگیری را دارم) و دیگری احساس داشتن صلاحیت برای خوشبختشدن از طریق احترام به خود یا حرمت نفس است. حرمت نفس بر شش پایه آگاهانه زیستن، پذیرش خود، مسئولیتپذیری، شهامت، هدفمندی و یکپارچگی استوار است.
اما اعتمادبهنفس در واقع یک نگرش است؛ نگرشی در مورد مهارتها و تواناییهای درونی من؛ اینکه من به مهارتها و تواناییهایم باور داشته باشم و از همه نظر زندگی خود را تحت کنترل بگیرم. میدانم و میتوانم، قاطعیت، باور به توانایی و مهارتها، شناخت درست و واقعبینانه از محدودیتها و نقاط ضعف، تفکر مثبت در مورد خود، داشتن هدف و استراتژی برای انجام کارها و اقدام با وجود ترس، از ویژگیهای افراد با اعتمادبهنفس مثبت و سالم است. بیاعتمادبهنفسها فاقد المانهای مهم نظیر مسئولیتپذیری، قاطعیت در تصمیمگیری، داشتن برنامه مدون و دقیق و ... هستند؛ به همین دلیل کنترل زندگی آنها وظیفهای است که بر عهده دیگران گماشته میشود.
بنابراین اعتمادبهنفس یعنی من تواناییهای واقعی خودم را بپذیرم و باور کنم از چنین تواناییهایی بهرهمنده هستم، در مورد نقاط ضعفم آگاه باشم و دید مثبتی به خود واقعیام داشته باشم.
کامیابی رابطه تنگاتنگی با خودباوری دارد
دکتر فتحی همچنین معتقد است افراد دارای اعتمادبهنفس، اهداف واقعبینانهای هم دارند. چنین افرادی به جای اینکه وقت خود را با رویاپردازیهای غیرواقعی هدر دهند، اهداف واقعی خود را تعیین میکنند و برای رسیدن به آنها استراتژی میچینند و در نهایت با طرح برنامهریزی درست و اصولی دست به اقدام میزنند.
در نقطه مقابل، اشخاصی قرار دارند که یا اعتمادبهنفس ندارند یا دچار اعتمادبهنفس کاذب هستند. در واقع آنها تنها رویاپردازانی هستند که علت نرسیدنها، راههای نرفته و حضورشان در موقعیت ناکجاآباد را بدشانسی و عوامل محیطی تلقی میکنند.
ویژگی دومی که موجبات موفقیت افراد با اعتمادبهنفس را فراهم میکند داشتن قاطعیت است. قاطعیت یعنی گرفتن حق خود و ابراز افکار، احساسات و اعتقادات خویش به نحوى مناسب، مستقیم و صادقانه به صورتى که حقوق دیگران زیر پا گذاشته نشود.
عامل سوم موفقیت با اعتمادبهنفسها بهرهمندی آنها از خصیصه مدیریت بحران است. اشخاص دارای اعتمادبهنفس سالم در زمان مواجهه با چالشها، به جای غرزدن و آویختن به مشکلات، به دنبال راهحل هایی برای حل مشکل میگردند و برای رفع این مسائل دست به اقدام میزنند.
اختلالات شخصیتی که حامل اعتمادبهنفس کاذب هستند
میترا فتحی این چنین میگوید: «همانطورکه گفتیم، اعتمادبهنفس کاذب نوعی توهم و باور غیرواقعی در مورد تواناییها و مهارتهای خودمان است؛ توهمی که افراد خودشیفته، نمایشی و کمالگرا به آن دچار هستند. آدمهایی که دچار اختلال خودشیفتگی هستند در نگاه اول ممکن است به دلیل حفظ ظاهر و کنترل بر زبان بدن جلوهگری کنند و خودشان را در دسته افراد دارای اعتمادبهنفس نشان دهند، اما این افراد در جریان درمان و تحلیل شخصیت متوجه میشوند که فاقد اعتمادبهنفس هستند و آن چیزی که در ظاهر نشان میدهند در واقع نمایشی است برای درمان خشم درونی که با هدف کنترل دیگران انجام میدهند.
اعتمادبهنفس کاذب در شخصیت نمایشی هم هویدا است؛ چرا که پشتپرده آن همه نمایش شور و هیجان تنها بازیگری را میبینید که برای گرفتن توجه و تایید دیگران خودش را عرضه میکند. در طول پروسه تحلیل شخصیت این افراد نیز متوجه میشویم که به جای خودباوری فقط دوز مهرطلبی و توجهطلبی بالاتری دارند. افراد کمالگرا نیز ظاهر فریبندهای دارند. شاید در حوزههایی از زندگی عملکردهای همراه با موفقیت و قابلقبولی داشته باشند، اما مشکل آنها این است که اعتمادبهنفس پذیرفتن و باور به خود را ندارند.
آیا با اعتمادبهنفسها در همه حوزهها موفق هستند؟
دکتر فتحی در جواب به این سوال این چنین پاسخ میدهد: «خیر؛ در واقعیت کسی که در حوزهای اعتمادبهنفس سالم داشته باشد، قرار نیست در بقیه حوزه ها هم عملکرد خوب و مثمرثمری از خود نشان دهد. ممکن است شخصی در حوزه تحصیلی اعتمادبهنفس داشته باشد، اما به صورت مداوم روابط عاطفی بد و همراه با شکستی را تجربه کند یا برای پیداکردن شغل، کسب درآمد، نحوه تعامل با افراد اجتماع و ... دچار بحران باشد. بنابراین ما باید در تمام حوزهها در خود اعتمادبهنفس ایجاد کرده و به مرور آن را تقویت کنیم.»
و اما بشنویم از موثرترین راهکارها برای ایجاد خودباوری
دکتر فتحی پنج راهکار اصلی را برای تقویت و ایجاد اعتمادبهنفس برشمرد:
مراجعه به روانشناس
اقدام برای خودشناسی
جلوگیری از خود سرزنشی
مراقبت از بدن و احساسها
مهربانی با خود
مراجعه به روانشناس:
اولین راهکار قطعا درمان است؛ یعنی شخص برای رفع ریشهای مشکل خودباوری باید به مشاور مراجعه کند؛ چرا که خیلی وقتها ریشه کمبود اعتمادبهنفس یا اعتمادبهنفس کاذب از طرحوارهها، نقصها و اختلالات شخصیتی ما نشات میگیرد و در این صورت درمان بدون کمک روانشناس مقدور نیست.
اقدام برای خودشناسی:
در وهله دوم، خودشناسی از اهمیت بالایی برای تقویت اعتمادبهنفس برخوردار است. ما آدمها در اغلب مواقع به دلیل نداشتن آگاهی در مورد خودمان با مشکلات عدیدهای روبهرو خواهیم شد و برای اینکه به خودشناسی درست، اصولی و واقعی برسیم باید در زندگی برای خودمان چالش جدید ایجاد کنیم. ما تنها با تجربیات جدید میتوانیم مسیر را برای خودشناسی هموارتر کنیم.
برای مثال من مهارت صخرهنوردی ندارم، نمیدانم چطور باید یک پروژه را مدیریت کنم یا طرز صحیح دویدن را یاد نگرفتهام، اما میخواهم در مسابقه دو شرکت کنم یا از صخرهها بالا بروم و یا حتی مدیریت یک پروژه را بر عهده بگیرم! چه زمانی میتوانم بفهمم توانایی انجام هر کدام از این کارها را دارم؟ جواب واضح است؛ هر وقت دست به اقدام بزنم و تجربهاش کنم.
نکته بسیار مهم، ترسها هستند. خیلی وقتها ترسها ما را از تجربه ناشناختهها برحذر میدارند و ما سالها بدون حرکت در یکجا ایستا میمانیم، اما در واقعیت اقدامکردن، انجامدادن و به سرانجامرساندن کارها است که اعتمادبهنفس ما را تقویت میکند و ترسمان را از بین میبرد؛ یعنی من با وجود اینکه میترسم، قدم برمیدارم و با قاطعیت با چالشها روبهرو میشوم؛ در نتیجه رفتهرفته من پختهتر و باتجربهتر خواهم شد و اعتمادبهنفسم تقویت میشود. همه انسانها هنگام اقدام برای انجام کاری جدید میترسند و بسته به شدت ترس ممکن است یا دیر شروع کنند، کار را در نیمههای راه رها کنند و یا اصلا اقدام نکنند.
جلوگیری از خودسرزنشی:
اگر میخواهیم اعتمادبهنفس سالم داشته باشیم، باید دست از سرزنشکردن خودمان برداریم. سرزنشکردن خود میتواند رفتاری مازوخیسمی باشد؛ یعنی در واقع من تمایل دارم خودم را آزار بدهم؛ بنابراین همیشه و در هر حالت خود را سرزنش میکنم و خیلی وقتها ناخودآگاه کارهایی انجام می دهم که در نهایت به دلیل نتایجی که عایدم میشود دست به سرزشکردن خودم میزنم.
مراقبت از بدن و احساسات:
مراقبت از بدن یعنی داشتن رژیم غذایی درست، خواب کافی، معاشرت با افراد سالم در اجتماع، تفریح، استراحت و بالابودن میزان کیفیت بخش معنویات زندگی، کار، تحصیل، مطالعه و...گفتنی است که یک انسان سالم همیشه به دنبال یادگیری است و تلاش میکند آگاهی خود را بیشتر کند. در مورد احساسات، متاسفانه کمتر کسی میداند که ما حداقل 250 نوع هیجان داریم و به تبع همین نداشتن آگاهی، کسی نیز نحوه برخورد صحیح و اصولی با هیجانها و احساسات مختلف را نمیداند. اینکه چطور از احساسات مراقبت کنیم، موضوعی است که به تقویت هوش هیجانی مربوط میشود. این ناتوانی در شناخت دقیق احساسات و هیجانها کمکم به عزتنفس و اعتمادبهنفس ما آسیبهای جدی وارد میکند.
مهربانی با خود
مهربانی با خود صرفا به معنی سفر دور اروپا، پرداخت هزینههای گزاف و صرف وقت در آرایشگاهها و مطبهای زیبایی نیست، بلکه مثلا یک سال سختیکشیدن برای پسانداز پول نوعی مهربانی با خود است یا یک «نه» گفتن با خیال راحت و آسوده یا مطالعه کتاب با هدف افزایش آگاهی و حتی قطع ارتباط با کسی که دارد به شما آسیب میزند.
در نهایت
به نظر میرسد اعتمادبهنفس میتواند نقش همان قدرت جادویی را که سالها در داستانها و افسانهها در قالب پری، فرشته، جادوگر یا همان غول چراغ جادو در موردش خواندیم و شنیدیم، در زندگی ما بازی کند. روایتها از شاهنامه و هزار و یک شب با داستانهای اساطیری گرفته تا هری پاتر در ژانر تخیلی و قصههای دیزنی لند با درونمایه رمانتیک در گوش ما نجواکنان یادآور این نکته شدند که همه قهرمانها، خاص، ویژه، زیبارو و با قدرت نامحدود هستند و چه بسا نقش ناجیها با قدرت ماورایی پررنگتر از قهرمانها بود. شاید رد اینکه خود را قربانی شرایط میدانیم یا چشم به راه یک ناجی هستیم و افکارمان فاصله زیادی با واقعیتها دارند را بتوان در این روایتها یافت.
واقعیت این است که موفقیت نه در چراغ جادو است و نه در دست فرشته مهربان. این قدرت نامحدود و باورنکردنی ماورایی همان خودباوری است که هر وقت مهیا باشیم، ظاهر میشود، ما را برمیدارد و به مقصد دلخواه میرساند.


10 راهکار دکتر «احمد حلت» برای افزایش اعتمادبهنفس

یک بار برای همیشه

نقش شانس در موفقیت پررنگتر است یا اعتمادبهنفس؟
