menu button
سبد خرید شما
ازدواج‌کردن یعنی به هم رسیدن و با هم ماندن
موفقیت  |  1403/12/21  | 

ازدواج‌کردن یعنی به هم رسیدن و با هم ماندن

مصاحبه با دکتر «شهلا شوکت‌پور»، روان‌شناس

تحریریه موفقیت: تا‌به‌حال فکر کرده‌اید که چرا این همه ازدواج به جدایی منجر می‌شود؟ حتما دلایل متفاوتی را تصور کرده‌اید. ما در این مصاحبه از دکتر «شوکت‌پور» می‌شنویم که بزرگ‌‌ترین علت جدایی، نداشتن شناخت کافی از طرف مقابل است. او معتقد است که زندگی فقط تلاش برای رسیدن نیست، بلکه هنر اصلی در حفظ آن رابطه است که نیاز به مهارت و تمرین فراوانی دارد.


چگونه می‌توان تشخیص داد که دو نفر با معیارهای مختلف، گزینه‌های مناسبی برای یکدیگر هستند یا خیر؟

در علم روان‌شناسی، برای اینکه بدانیم دو نفر از لحاظ معیارهایشان در زندگی با یکدیگر هماهنگ هستند یا نه از تست‌هایی به نام «هماهنگی نیم‌رخ نیازها» استفاده می‌کنیم. پاسخ به این سوال که آیا یک زوج برای تشکیل زندگی و ادامه رابطه می‌توانند گزینه مناسبی برای یکدیگر باشند یا خیر بسیار مهم است. از نگاه ما روان‌شناسان، ازدواج‌کردن تنها به هم رسیدن نیست، بلکه به هم رسیدن و در کنار آن، با هم ماندن است؛

یعنی یک سری معیارها مد‌نظر است که می‌تواند باعث شود این دو نفر در کنار یکدیگر بمانند. متاسفانه در میان یکسری از روان‌شناسان رایج است که تنها به این بسنده می‌کنند که تست‌های شخصیتی را از طرفین می‌گیرند و بررسی می‌کنند که زوجین با یکدیگر هماهنگی دارند یا خیر.

ما توانستیم یک گام بیشتر برداریم و فقط صفت‌های شخصیتی را به عنوان تنها راه شناخت اینکه دو نفر بتوانند در کنار یکدیگر قرار بگیرند یا نه، در نظر نگرفتیم؛ بلکه مهارت‌های لازم برای زندگی و برقراری ارتباط موثر را در کنار یکسری اولویت‌ها مثل شرایط اقتصادی، فرهنگی و بافت خانوادگی که دو نفر در آن پرورش یافته‌اند و همچنین ارزش‌هایی مثل ارزش‌های خانوادگی و اخلاقی، عقیدتی و سیاسی و امثال این‌ها را که از دوران کودکی با آن‌ها رشد کرده‌اند و قرار است با آن معیارها وارد زندگی مشترک شوند، لحاظ می‌کنیم.

هر دو نفر باید تا اندازه‌ای نسبت به دنیای یکدیگر شناخت لازم را داشته باشند. به همین دلیل است که می‌گوییم دختر و پسر برای اینکه بخواهند زیر یک سقف بروند بهتر است حداقل شش ماه با یکدیگر صحبت کرده باشند.


بهترین راه شناخت طرف مقابل برای پسر و دختری که می‌خواهند ازدواج کنند چیست؟

ما انسان‌ها به صورت ژنتیکی و ذاتی از ابتدای آفرینش با یک سری نیازهای درونی مانند نیاز به تفریح، عشق و تعلق خاطر، نیاز به قدرت و احترام، مقام و همین‌طور نیاز به آزادی و استقلال رشد می‌کنیم. زمانی که یک دختر و پسر می‌خواهند با یکدیگر ازدواج کنند، لازم است قبل از آن حتما توسط مشاور‌ها و روان‌شناسان در این زمینه بررسی شوند. اما اگر بخواهیم از نظر هماهنگی، نیم‌رخ نیاز‌ها را بسنجیم، دختر و پسری که از نظر سطح نیازهای خود با یکدیگر اختلافات بسیاری داشته باشند نمی‌توانند گزینه مناسبی برای هم باشند؛

زیرا هر شخصی به تناسب ظرفیت خود تلاش می‌کند نیازهای خود را برطرف کند. برای مثال، دختر و پسری که نیاز به قدرت بالایی دارند، اگر بخواهند با یکدیگر زیر یک سقف زندگی کنند، جنگ قدرت اتفاق خواهد افتاد؛ چون هرکس می‌خواهد با قدرت بر زندگی مسلط شود و زمانی که این اتفاق در زندگی رخ می‌دهد، رابطه ماندگار نخواهد بود.

به همین دلیل است که می‌گوییم قبل از آنکه افراد بخواهند ازدواج کنند، لازم است نسبت به یکدیگر به شناختی نسبی پیدا دست یابند. البته فراموش نکنیم که به طور کلی شناخت تکمیل نمی‌شود و دختر و پسر خیلی از خصوصیات خود را در ماه‌های اول به راحتی بروز نمی‌دهند. به همین دلیل ممکن است مرحله شناخت مقداری زمان‌بر باشد. اما اگر قرار باشد زیر یک سقف زندگی کنند، قبل از آن حتما باید کارهایی مثل تست هماهنگی نیم رخ نیازها را انجام دهند.


گاهی شاهد هستیم دختر و پسر روابطی را داشته‌اند که شخصیت آن‌ها در این رابطه شکل گرفته و یکسری از ناشناخته‌های خود در آنجا به آن‌ها شناسانده و تبدیل به عادت شده است. آن رابطه به هر دلیلی شکل نگرفته، ولی فرد همچنان درگیر آن می‌ماند. برای مثال، معیار او ظاهر همان آدم است و این را با خود به روابط بعدی می‌کشاند و تبدیل به معیار اصلی او می‌شود؛ شاید چون به آن عادت کرده است! در چنین حالتی، فرد باید چه اقدامی انجام دهد تا بتواند عادت‌زدایی کند؟

یادمان نرود که ما آدم‌ها منحصر‌به‌فرد هستیم. اگر قرار باشد من با چوب روابط قبلی، رابطه جدید را بزنم یا برای مثال بخواهم ویژگی‌ها و خصلت‌هایی را که در روابط قبلی در من شکل گرفته، به رابطه جدید بکشانم و این رابطه جدید با معیارهایی که من می‌خواهم یکی نباشد، تعارض در من به وجود خواهد آمد. لازم است وقتی می‌خواهیم وارد یک رابطه تازه شویم، بیاییم و خصلت‌های شخصیتی خود آن فردی را که در حال حاضر در مقابل ما قرارگرفته است، بررسی کنیم؛

مثلا باید ارزش‌های اخلاقی، معنوی، سیاسی و این قبیل مسائل را در فرد جدید مدنظر قرار دهیم. رابطه قبلی به پایان رسیده است و اگر قرار باشد زخم‌های گذشته را وارد روابط جدید کنیم، درواقع همان اتفاقاتی که در رابطه قبلی افتاده است را در اینجا هم تکرار می‌کنیم و تکرار اشتباهات سبب می‌شود روابط به جاهای خوبی ختم نشوند.

به همین دلیل لازم است در این زمینه بررسی‌های دقیق‌تری انجام پذیرد. این افراد، حتی اگر نتوانستند به تنهایی به خودشان کمک کنند، حتما از روان‌شناس کمک بگیرند تا الگوهای ذهنی ناکارآمد و اشتباهی را که تا‌به‌حال به دلیل روابط قبلی در آن‌ها شکل گرفته است، اصلاح کنند.

ما می‌گوییم قسمتی از آموخته‌های ما کاملا اکتسابی هستند؛ مثل مزاج و طبع و سرشت. اینکه من می‌توانم یک انسان درون‌گرا باشم یا برون‌گرا یا یک انسان میان‌گرا، تا حدی برمی‌گردد به ژنتیک، اما قسمت اعظم آن‌ به آموزش‌هایی که دیده‌ایم مربوط می‌شود. همان‌طور‌که ما این قابلیت را داریم که الگوهای ذهنی ناکارآمد و نادرست را یاد بگیریم، به همان اندازه این امکان در ما وجود دارد تا بتوانیم الگوهای رفتاری ذهنی جدید و درست را آموزش ببینیم.

برای مثال، یکی از رویکردهای درمانی که بسیار کمک‌کننده است درمان شناختی رفتاری است. در ذهن افراد از دوران کودکی  یکسری رفتارها شکل گرفته است که در زندگی خود با کمک آن‌ها پیش می‌روند. در درمان‌هایی که اصطلاحا CBT نام دارند، قابلیت اصلاح و تغییر در این رفتارها وجود دارد و می‌توان آن‌ها را با کمک آموزش درست مهارت‌ها اصلاح کرد.




هر کدام از ما معیارهای مهمی برای خود داریم، اما گاهی فشار اقتصادی آن‌قدر روی ما تاثیر می‌گذارد که معیارهایمان را جا‌به‌جا می‌کند و باعث می‌شود سایر اولویت‌های خود را به پای به‌دست‌آوردن شرایط مالی بهتر از طریق ازدواج، به حداقل برسانیم. این موضوع چه تاثیری در رابطه زناشویی ما خواهد گذاشت؟

ما همیشه می‌گوییم که انتخاب همسر و تشکیل زندگی مشترک یکی از مهم‌ترین و سرنوشت‌سازترین انتخاب‌هایی است که هر کسی در زندگی انجام می‌دهد، زیرا ازدواج‌کردن یعنی به هم رسیدن و با هم ماندن. اگر قرار باشد صرفا برای برطرف‌کردن یکی از نیازهای خود ازدواج کنیم، بعد از مدتی که آن نیاز برطرف شد، نیاز‌های دیگر خودشان را نشان می‌دهند. ما همیشه یک دنیای مطلوب در ذهن خودمان ساخته‌ایم و این دنیای مطلوب می‌تواند شامل مسائلی باشد که برای ما دوست‌داشتنی است؛ مانند مکان‌ها، عقاید و باورها.

زمانی که من وارد زندگی مشترک می‌شوم و این نیاز من مرتفع می‌شود، به طور مداوم زندگی فعلی خود را با دنیای مطلوب ذهنی‌ام مقایسه خواهم کرد و زمانی که در مکان مقایسه قرار می‌گیرم، این تفاوت‌ها باعث می‌شود نگاه من به زندگی منفی شود و این دقیقا جایی است که شخص از تشکیل زندگی خود پشیمان می‌شود. بسیاری از افراد در این نقطه تصمیم می‌گیرند به زندگی متاهلی خود خاتمه دهند، زیرا بنای آن بر اساس چند نیاز خاص گذاشته شده است.


در مقابل، گاهی پیش می‌آید که افراد با توجه به شرایط شخصی‌شان تصمیم می‌گیرند از معیارهای خود برای به‌دست‌آوردن کسی بگذرند. مثلا خانمی که سنش بالا رفته و می‌خواهد ازدواج دوم کند، مجبور می‌شود معیار‌های خود را تغییر دهد و به حداقل‌ها قانع باشد. یا کسی آن‌قدر شیفته شخص دیگری می‌شود که حاضر است کنترلگری او را به جان بخرد و حتی معیار‌های مهم خود مانند ظاهر، شرایط سنی و... را به حداقل برساند. حال اگر وی در برابر خواسته‌های اصلی‌اش کوتاه بیاید، چه آسیب‌هایی ممکن است او را تهدید کند؟

گاهی ما یک‌سری ملاک‌ و معیار را در ذهن خود داریم، اما ممکن است از روی عشق و ایثار و فداکاری و هیجان، عاشق فردی شده باشیم و تصمیم بگیریم با او وارد زندگی مشترک شویم. موضوع عشق شهوانی یا علاقه فقط تا یک مدت ماندگار است، زیرا ما می‌گوییم دختر و پسری که بر اساس هیجان‌های خود ازدواجی را شکل می‌دهند، پس از مدتی هیجانشان فروکش خواهد کرد و به محض اینکه دیدشان به واقعیت باز شد، متوجه می‌شوند چه انتخاب نادرستی داشته‌اند. این اتفاق به‌خصوص در کسانی که فاصله سنی زیادی با یکدیگر دارند یا می‌بینند ملاک‌هایی که مد نظر داشته‌اند، در طرف مقابل وجود ندارد، می‌افتد.

به همین دلیل است که می‌گوییم چون ازدواج یکی از بندهای مهم زندگی دختر و پسر است و به تکامل مادی و معنوی آن‌ها کمک خواهد کرد، انتخاب نادرست باعث دلسردی و اضطراب و بیماری خواهد شد. پس بهتر است افراد تا حد ممکن در مورد همسر آینده خود، بهترین و دقیق‌ترین انتخاب را داشته باشند. گاهی دختر و پسر تصور می‌کنند ازدواج‌کردن، تنها پیوند دو نفر با یکدیگر است، در صورتی که ازدواج یک خانواده، یک قوم یا یک ایل با یکدیگر است.

 به همین دلیل است که آن‌ها پس از مدتی متوجه خواهند شد که چه میزان خانواده‌ها از لحاظ بافت با یکدیگر متفاوت هستند. یکی از مسائلی که در انتخاب همسر موثر خواهد بود بافت خانوادگی دو طرف است که می‌تواند به انتخاب درست‌تر کمک کند. عوامل بافتی مانند سطح تحصیلات، جایگاه اجتماعی، شباهت در زمینه علایق، وضعیت اقتصادی و حتی شباهتشان از لحاظ هوشی و تمایلات جنسی نیز از مسائل بسیار مهم در زندگی است.

به همین دلیل، یکی از قدم‌هایی که ما به‌عنوان مشاوره پیش از ازدواج در رویکرد خود برمی‌داریم این است که حتی در مورد مسائل جنسی نظرات افراد را بررسی می‌کنیم تا بدانیم خواسته‌شان از طرف مقابل چه چیزی است. شفاف‌سازی قبل از ورود به زندگی مشترک می‌تواند انتخاب معقول‌تری را رقم بزند. نباید فراموش کرد که طبق آمار، از هر دو ازدواج یکی به طلاق منجر می‌شود و این یک آمار نگران‌کننده است؛ چون متاسفانه در انتخاب، شباهت‌ها و تفاوت‌ها رعایت نشده و معیارهای لازم برای یک زندگی کامل رعایت نمی‌شود.


موضوع مهم این است که بعضی از دختر و پسرها قبل از ازدواج فقط می‌خواهند به یکدیگر برسند، اما زمانی که می‌خواهند با یکدیگر بمانند، تحت هیچ شرایطی نمی‌توانند طرف مقابلشان را تحمل کنند. کسی که این توانمندی را ندارد که بتواند یک زندگی مشترک را حفظ کند، بهتر است وارد زندگی مشترک نشود.

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background