menu button
سبد خرید شما
انسانها دارای حق انتخاب هستند
موفقیت  |  1403/11/29  | 

انسانها دارای حق انتخاب هستند

چطور “انتخاب درست” داشته باشیم؟

فرقی نمی‌کند یک کار کوچک و کم‌اهمیت باشد یا یک تصمیم مهم و سرنوشت‌ساز، ما مدام درحال انتخاب کردن هستیم، منافعمان را می‌سنجیم و اهدافمان را اولویت‌بندی می‌کنیم و آن‌وقت از بین مسیرهایی که می‌توانیم برای رسیدن به آن‌ها انتخاب کنیم، یکی را برمی‌گزینیم.


حق انتخاب

وقتی از انتخاب حرف می‌زنیم، اولین چیزی که به ذهن می‌آید، حق انتخاب است. حق انتخاب یعنی ما با تکیه بر عقل سلیم و بدون آنکه کسی مجبورمان کند، از بین گزینه‌های موجود یکی را انتخاب کنیم. البته عقل ما همیشه خیلی هم سلیم نیست! چون گاهی احساسات، گاهی تعصبات کورکورانه و گاهی کم‌دانشی، عقل سلیم ما را از کار می‌اندازد و باعث می‌شود نتیجه‌ی انتخاب ما چیزی از آب دربیاید که با آنچه که انتظارش را داشتیم از زمین تا آسمان تفاوت کند.

مواقعی هم هست که ما مجبور هستیم و حق انتخاب از ما گرفته شده است. از عرف و آداب‌ورسوم گرفته تا حلقه‌ی دوستان و خانواده می‌‌توانند حق انتخاب ما را محدود کنند یا کلا آن را از ما بگیرند. اولین گام برای استفاده از حق انتخاب این است که بدانیم چنین حقی را داریم. کسی نمی‌تواند چیزی را بخواهد که اصلا از وجودش خبر ندارد. هیچ‌کدام از ما هرگز هوس میوه ناشناخته‌ای را نمی‌کند که در آفریقا رشد می‌کند.

به این ترتیب ما اول می‌دانیم که می‌توانیم انتخاب کنیم و بعد به‌دنبال انتخاب‌کردن می‌رویم. از هر طرف که به حق انتخاب نگاه کنیم، به مفهومی به اسم آگاهی می‌رسیم؛ یعنی نه‌فقط انتخاب درست ما به میزان آگاهی ما از جوانب موضوع بستگی دارد که اصلا خود انتخاب‌کردن بسته به این است که از حق خودمان برای انتخاب، آگاه باشیم. خیلی پیچیده شد برویم سراغ موضوع بعدی!


حذف گزینه‌ها

همه‌ی آن‌هایی که برای کنکور درس می‌خوانند، خیلی خوب می‌دانند که هر چه تعداد گزینه‌ها در پرسش‌های چند‌گزینه‌ای بیشتر بشود، انتخابشان سخت‌تر می‌شود. وقتی تعداد گزینه‌ها بیشتر می‌شود، تمرکز کردن سخت‌تر است؛ برای همین یکی از روش‌های طلایی تست‌زنی، روش حذفی است. ما آن‌قدر گزینه‌ها را حذف می‌کنیم تا بالاخره به جواب درست برسیم. حس ما در زندگی واقعی‌مان برعکس کنکور است. ما ترجیح می‌دهیم که به‌جای آنکه سر دو‌راهی انتخاب بایستیم، چهارراهی یا حتی چند راهی انتخاب داشته باشیم و بعد سر صبر یکی از راه‌ها را که فکر می‌کنیم به آینده‌ی بهتری ختم می‌شود انتخاب کنیم. اما واقعیت این است که زمان برای ما متوقف نمی‌شود و زندگی آن‌قدر صبر نمی‌کند تا ما یکی از این راه‌ها را انتخاب کنیم.

زندگی گاهی راه خودش را می‌رود و مثل یک موج قدرتمند ما را هم بلند می‌کند و با خودش می‌برد. درس ساده‌ای که ما از کنکور یاد می‌گیریم در زندگی‌مان هم به‌کار می‌آید. هرقدر که بتوانیم تعداد گزینه‌ها را کمتر کنیم، زمان بیشتری را برای تمرکز روی گزینه‌ها و انتخاب بهترین آن‌ها به‌دست می‌آوریم و در مقابل اگر نتوانیم از بعضی از گزینه‌ها دل بکنیم و آن‌ها را کنار بگذاریم، ناچار می‌شویم تا انرژی‌مان را بین کارهایی تقسیم کنیم که فکر می‌کنیم می‌توانیم آن‌ها را انجام بدهیم. این تقسیم انرژی بعد از مدتی ما را از نفس می‌اندازد و زمانی‌ هم که به عقب نگاه ‌کنیم، انبوهی از کارهای نیمه‌تمام را می‌بینیم که پشت‌سرمان تل‌انبار شده‌اند.



رعایت فاصله 

یک انتخاب خوب نه‌فقط به فرصت مناسب، بلکه به فاصله‌ی خوب هم نیازمند است. اگر فاصله‌ی ما از موضوعی که قصد انتخاب‌کردنش را داریم خیلی دور باشد، عملا اطلاعات درستی از آن به دستمان نمی‌رسد و درنتیجه نمی‌توانیم انتخاب دقیقی داشته باشیم. در این مواقع، ما به‌جای آنکه براساس شناختمان تصمیم بگیریم، از حدس و گمان و فال و کف‌بینی استفاده می‌کنیم و اگر کسی از ما بپرسد که چرا این تصمیم را گرفتیم، فوق‌ فوقش می‌توانیم بگوییم که به دلمان افتاده بود که داریم تصمیم درستی می‌گیریم!

برعکس، گاهی ما وسط موضوعاتی که باید بینشان انتخاب کنیم، گرفتار شده‌ایم و دورمان به قدری شلوغ است که نمی‌توانیم شرایط را به‌درستی بسنجیم. اتفاقات با چنان سرعتی پشت سر هم می‌افتند که فرصت فکرکردن را از ما می‌گیرند. گاهی فشار به قدری زیاد می‌شود که ما حس می‌کنیم بین چرخ‌دنده‌های ماشین عظیم‌الجثه‌ای که فرمانش دست ما نیست، گیر افتاده‌ایم. فاصله‌ی مناسب در همین شرایط به کار می‌آید.

ما باید بتوانیم از خودمان و از موضوع انتخابمان فاصله بگیریم و از بالا یا از دور شرایط را برانداز کنیم تا بفهمیم که کجا ایستاده‌ایم و بهتر است به کدام طرف برویم. شاید بپرسید که آدمی که بین چرخ‌دنده‌ها گرفتار شده، چطور می‌تواند از شرایط فاصله بگیرد و موقعیت را بسنجد؟ حرف شما متین است. خودش نمی‌تواند، اما بقیه که می‌توانند. ما به همین دلیل به مشورت‌کردن با دیگران نیازمندیم. آن‌ها می‌توانند ما را از نقطه‌ای ببینند که ما ‌نمی‌توانیم و اگر منصف، خیرخواه، دانا و بی‌طرف باشند می‌توانند ما را به سمت درست هدایت کنند.


پارو بزنید

شکی نیست که ما نمی‌توانیم همه چیز را تغییر بدهیم و به همان دفعاتی که حق انتخاب داشته‌ایم، مواردی هم پیش آمده که حق انتخاب از ما گرفته شده و اصلا یا از ابتدا به ما داده نشده است؛ اما همه‌ی این‌ها مجوز بی‌عملی ما نیست. حتما شما هم به آدم‌های زیادی برخورده‌اید که از یک جایی به بعد، احتمالا بعد از یکی دو شکست بزرگ و غمناک، تصمیم گرفته‌اند که دیگر هیچ کاری نکنند و بگذارند هر چه می‌خواهد بشود. آن‌ها پاروهایشان را از آب در می‌آورند و توی قایق می‌اندازند و بعد منتظر می‌مانند تا جریان آب آن‌ها را سرانجام به سمتی ببرد.

اگر بپذیریم که بی‌عملی خودش یک جور عمل است، پس عملا چیزی به اسم انتخابِ نکرده و رها‌کردن همه چیز به دست سرنوشت هم وجود ندارد. انتخاب‌نکردن هم یک‌جور انتخاب است، فقط فرق ماجرا در این است که وقتی از حق انتخابمان استفاده نمی‌کنیم، مثل اتومبیلی می‌شویم که راننده‌اش در سرازیری دنده را خلاص کرده و پایش را از روی گاز برداشته و حالا ترمز ماشین از کار افتاده و به هر سمت که بخواهد می‌رود و حتی بعید نیست که به درخت و تیرچراغ برق هم بخورد. حقیقتش را بخواهید، ما در زندگی واقعی نمی‌توانیم پاروهایمان را جمع کنیم و توی قایق بگذاریم و یا ماشین را خلاص کنیم و پایمان را از روی پدال برداریم.

چیزهای مهم، مهم باقی خواهند ماند، حتی اگر ما وانمود کنیم که دیگر اهمیتی ندارند. ما ناچار از انتخاب‌کردن هستیم. این بخشی از طبیعت انسانی ماست. به این ترتیب حتی زمانی که دست‌هایمان را بالا می‌بریم و خودمان را تسلیم جریان اتفاقات می‌کنیم، باز هم دست به انتخاب زده‌ایم. ما انتخاب کرده‌ایم که به‌جای اراده‌ی آزاد خودمان، دیگران و طبیعت به جای ما انتخاب کنند.



آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background