در گذر از دریای متلاطم و طوفانی
تاب آوری در چالش های زندگی
تابآوری از ضروریات زندگی در دنیای کنونی است. افراد تابآور، شخصیتی مقاوم در برابر استرس دارند و درسهای ارزشمندی از تجارب سخت زندگی خود میگیرند. آنها قادرند پــس از یــک اتفــاق نا گــوار در مــدت زمانــی کوتــاه بــه شـرایط اولیـه خـود برگردنـد و زندگـی روزمـره را از سـر بگیرنـد.
خوشبختی مینا، امید مادر
مینا /25 ساله / کارشناسی مترجمی زبان
دختری با معلولیت جسمانی، اما موفق و مترجم چند کتاب خوب برایمان از زندگی سخت خود و مادرش میگوید که چگونه مادری جوان در زندگی سخت خود با همسری معتاد و خشمگین، زندگی خود و دخترش را نجات داده است. زمانی که مینا تشنج میکند و مادرش با شوک فلجشدن دختر، تنها امید زندگیاش، روبهرو میشود، بدون اینکه تسلیم شود، برای تامین هزینه درمان او به هر دری میزند و در آخر راه طلاق و سرکاررفتن را انتخاب میکند.
این تنها راهی بود تا خود و دخترش را از دست همسر بیمسئولیتی که نهفقط مخارج زندگی را تامین نمیکرد، بلکه اجازه سرکاررفتن را هم به او نمیداد، نجات دهد. مینا میگوید: «زندگی ما بعد از طلاق سخت شد و بحران سختی را میگذراندیم و با مرگ پدر و مادر بزرگم شرایطمان سختتر هم شد. ما تنها بودیم و مادرم مسئولیت نگهداری من را به عهده داشت و از طرفی هم کارهایی مثل پرستاری از سالمندان و آرایشگری را انجام میداد.
مخارج عمل و توانبخشیهای من کمر او را خم کرده بود. با اصرار او در رشته مترجمی زبان درس خواندم. مادرم ماهها بهدنبال یک ناشر کتاب بود تا بالاخره موفق شد و من مترجم کتاب شدم و زندگیمان بعد از 25 سال سختی در مسیر خوشبختی افتاد. درمسیر زندگیام بارها امیدوار شدم، ولی امیدم نتیجهای نداشت؛ اما مادرم به من یاد داد که همیشه امیدوار بمانم. او به من این امید را داد که بالاخره روزی میرسد که دانش پزشکی مشکل من را هم حل میکند.
خوشبختی و پیشرفت من تمام امید و هدف مادرم بود. او همیشه برای من جنگید و هیچوقت تسلیم نشد و امید داشت که خدا با ما است. مادرم به این بیت شعر ایمان دارد که «هر که در این راه مقربتر است / جام بلا بیشترش میدهند». ناهمواریهای زندگی ما نهتنها باعث نشد که از خدا دور شویم، بلکه ایمانمان را هم بیشتر کرد، چون با این شرایط هردوی ما قویتر شدیم.»
تحلیل روانشناسی
تابآوری بهمعنای توانایی مقابله با شرایط دشوار و پاسخ انعطافپذیر به درد و مشکل است. درست است که با تابآوری مینا و مادرش، مشکلاتشان حذف نشد، اما آنها توانستند بهجای ماندن در احساس و هیجان غم و ترسهایشان با مشکلات مقابله کنند و سختیهای زندگیشان را پیروزمندانه پشت سر بگذارند. مادر مینا با انعطافپذیری درصدد حل مشکلاتش بود و تصمیمهایی که گرفت نشاندهنده تلاش او برای سازگاری و گذر از حوادث بود. در یک جمعبندی کلی، مادر مینا بحران طلاق را گذراند و در سوگ مادر و پدر نماند و مسئولیت نگهداری دخترش را پذیرفت. او تواناییهای زیاد خود را دید و احساساتش را مدیریت کرد.
افراد تابآور مسئولیت زندگی و شرایط خود را میپذیرند و میدانند که عملکردشان باید درجهت موثربودن و سازگاری با زندگی همراه بامشکلات باشد. مادر مینا برای خود معنایی در زندگی پیدا کرد و با امیدواری و ایمان که سرمایههای روانی هستند، زندگی خود و دخترش را پیش برد. او الگویی برای فرزندش شد که بهترین شیوه برای آموزش تابآوری، تابآوربودن خود است.
به تعبیر «بونا»، راه بهدستآوری تابآوری داشتن سرسختی، خودافزایی، مقابه با سرکوبگری، داشتن خلقوخو و احساسات مثبت است.
دریای سیاه
فریبا. ق /40 ساله / دیپلم
همسرم زن شاد و سرزندهای بود. ما همیشه در مسافرت و مهمانی بودیم و احساس خوشبختی داشتیم؛ چون زندگیمان مثل دریای آرام و زیبا بود تا اینکه این دریا روزی تبدیل به یک دریای سیاه و طوفانی شد و پسرمان بعد از دو سال درگیری با سرطان از دنیا رفت. حالا مدت هفت سال است که همسرم در سوگواری مانده است. او سالهاست که افسرده است و با قویترین قرصهای افسردگی و خواب زندگی میکند. او 18 ساعت در روز میخوابد و در بیداری هم ساعتها گریه میکند. او هیچ امیدی ندارد و حتی تلاشی برای بهبودی نمیکند. انگار که سلامتی، زندگی، جوانیمان با مرگ پسرمان از دست رفته است.
تحلیل روانشناسی
فریبا مادر سوگواری است که فرایند سوگواری را به هفت سال کشانده و جهشی از شرایط و زمان تجربه مصیبت نداشته است؛ چون او نتوانسته بپذیرد که فرزندش دیگر نیست. این مورد نشانگر تابآورنبودن یک فرد است. فردی که بهخاطر کمبود ظرفیت برای مقاومت در برابر فاجعه نتوانسته زندگی خود را بازسازی کند. او معنا و هدفی برای خود نساخته است؛ زیرا فردی که نتواند با استدلال درست و نگرش متفاوت در مواجهه با شرایط ناگوار به زندگی برگردد با اجتناب تسلیم میشود. فریبا خود را در همان شرایط تثبیت کرده است و حاضر نیست نه به زندگی شاد قبل برگردد و نه میخواهد سازگاری مثبتی را ایجاد کند تا حداقل از آسیب روانی نجات پیدا کند. همچنین او هیچ شفقتی نسبت به همسرش ندارد که اگر داشت، شفقت خود عاملی بود تا سلامتی روانش را حفظ کند.
امتحان سخت
شایان نادری/ 15 ساله / محصل
شایان پسری است که والدینش متوجه شدند که او مشکل دارد، اما سردرگم هستند که مشکل عمده پسرشان چیست؟ والدینش میگویند: «مثل هر پدر و مادری، ما هم راحتی و سلامتی پسرمان برایمان مهمتر از هر چیز دیگری بوده است؛ بهنحوی که هر چیزی نیاز داشته را تا به امروز برایش تامین کردهایم. ما حتی کوچکترین تنشها را هم از او دور کردیم تا سلامت روان خوبی داشته باشد. شایان حالا یک پسر 13 ساله است، اما برخلاف انتظار ما، او دچار تنشهای زیادی میشود و هر چالشی او را نگران و عصبی میکند. هر مشکلی بهوجود آمده، ما خودمان آن را حل کردهایم تا شایان احساس امنیت کند. او در محیط خانواده کمتر مشکل دارد، اما در اجتماع و از زمان مهدکودک تا به امروز، همیشه در ارتباطاتش دچار مشکلاتی مثل درگیریهایی با دوستان و معلمان میشود. حالا هم بعد از یک برخورد فیزیکی با دوستش، دچار تیک عصبی و استرس شدید و ترس و اجتناب شده است. ما که همیشه تنها هدفمان آرامش پسرمان بوده است، حالا او را بسیار کمتحمل و مضطرب میبینیم و نگرانتر از قبل شدهایم.»
تحلیل روانشناسی
این گفته «آلفرد آدلر» که «پشت هر کودک مضطربی فردی وجود دارد که بیشازاندازه از او حمایت میکند» در مورد فرزندان مضطرب است و در مورد تابآوری هم صدق میکند. مشکل شایان تابآوری پایین است. او یک پسر نازپروده بوده که والدینش با حمایت زیاد و روبهرونکردن او با مشکلات و چالشها به او این پیام را دادهاند که «تو ناتوانی و کاری نمیتوانی انجام دهی» یا اینکه «اصلا نباید ناکامی و تنش و چالشی در زندگی وجود داشته باشد. اگر هم باشد، مسئولیتش با تو نیست؛ بلکه پدر و مادر همیشه هستند و از تو حمایت میکنند.»
تعارض، ناکامی، محرومیت و اضطراب چهار منبع اصلی برای رشد شخصیت سازگار و انعطافپذیر است؛ یعنی با تجربهکردن تدریجی این چهار عامل بهصورت متعادل در زندگی کودک همراه با امنیت و آرامش و اعتماد به نسبت مناسب، او را تابآورتر و قویتر تربیت میکنیم. برای اینکه کودک سازگار با چهارچوب رفتاری مشخص و مسئول داشته باشید، اجازه دهید کودکتان این مربع سازگاری را در زندگی تجربه کند.
تعارض و ناکامی زمانی است که در مسیر ارضا خواسته یا رسیدن به هدف دچار چالش یا مانع شویم؛ از موانع اجتماعی گرفته تا طبیعی، فرد در برخورد با آنها باید چارهاندیشی و حل مسئله کند تا بهنحوی سازگاری بهوجود بیاید. پسری مثل شایان در کودکی کمتر طعم ناکامی را چشیده و از تعارض و محرومیتهای کوچک دور بوده است و وقتی بزرگتر میشود، قاعدتا مشکل و موانع هم بزرگتر میشود و او خود را ناتوان در برابر آنها میبیند؛ پس اضطراب بیشتری را متحمل میشود.
محرومیتهای کوچک، اضطراب را بهدنبال دارد و تجربه کم محرومیت نیاز به تابآوری کمتری دارد و از این راه مهارت و روش برطرفکردن و کنارآمدن با موانع را یاد میگیرد که خارج از توانش نیستند. در کنار خودش هم حمایت والدین را دارد و میداند آنها جزئی از زندگی هستند؛ بنابراین برخلاف نظر والدین شایان، نبودن و تجربهنکردن تعارض و تنش در زندگی فرزندشان باعث شده است شایان خارج از محیط خانه در روابط اجتماعی، محرومیتها و تعارضات طبیعی برایش ناآشنا باشد که برای او مانند یک امتحان سخت است.
این سبک از تربیت کودک باعث تابآورنشدن فرزند میشود که با برخورد یک مشکل کوچک، آسیب روحی بزرگی را تجربه میکند؛ زیرا تجربه حلکردن مشکل را بهطور مستقل ندارد. بنابراین از اینکه فرزندتان در شرایط سخت قرار گیرد، نترسید و اجازه بدهید زندگی را تجربه کند. آنها به زودی باید به شکل کاملا مستقل از پس زندگیشان برآیند.