مهاجرت، گزینهی همیشهجدی موفقها
«اگر شرایط برای رشد و بالندگی و آشکارشدن استعدادها و ظرفیتها و قابلیتهای وجودی تو مناسب نیست و اصلاح و بهبود این شرایط خیلی پرهزینه و دشوار و حتی گاهی غیرممکن است، باید بلافاصله به گزینهی مهاجرت به موقعیتی جدید و بهتر فکر کنی و برای این جابهجایی، دنبال راهکارهای اجرایی و عملی بگردی.»
اینکه خیلیها لجبازی میکنند و تحت سختترین شرایط در همان زادگاه و جایی که به آن خو گرفتهاند، میمانند و هرگز حاضر نیستند فکر و خیال مهاجرت را به ذهن راه دهند و درجا میزنند، نه مایهی افتخار است و نه میتواند برای شکستها و ناکامیهای فرد در طول زندگیاش توجیه و بهانه قانعکنندهای محسوب شود.
اگر کسی در ادارهای مشغول به کار است و امکان رشد و ارتقای شغلی او بسیار دشوار است، چرا این شغل بیآتیه و حقیرانه را سفت و سخت نگهداشته و از آن شغل به شغلی جدید مهاجرت نمیکند؟
وقتی جایی که هستید قابلیت ایجاد امکانات را برای شما ندارد، ماندن و درجازدن در آنجا نه اسمش غیرت است و نه تعهد؛ نام این کار، یعنی هدردادن توانمندیها و قابلیتهای شاخص و ممتاز و منحصربهفرد در جایگاههای حقیرانه و پست، فقط و فقط تسلیمشدن به شرایطی است که به زیان و ضرر زندگی شما و اطرافیان شماست.
مهاجرت یک گزینهی درخشان و بسیار جدی برای افراد جویای موفقیت محسوب میشود. این مهاجرت بهمعنای عام میتواند تغییر و جابهجاییهای بزرگ در ابعاد مختلف زندگی فرد را شامل شود؛ فقط هم مشمول جابهجایی مکانی و از کشوری به کشور دیگر رفتن نیست. هر تغییر بزرگی که باعث ازدستدادن همهی گذشتهی قبل از این و آغاز زندگی و فضایی نو و جدید است مهاجرت نامیده میشود.
مثلا کدبانویی که در منزل پدری فقط پختن غذاهای چرب و پرنمک را یاد گرفته و میبیند که پدر و مادر و برادر و خواهرهایش همه با بیماری فشار خون و چربی و قند دست به گریبانند، باید بلافاصله از این سبک آشپزی و پختوپز، به سبکی سالمتر مهاجرت کند و برای این جابهجایی اگر لازم است روشهای جدید آشپزی را هم یاد بگیرد. کسی که چند سال پیاپی چغندر قند میکارد و هر سال به بهانهای چغندرهایش بیمشتری یا آفتزده میشوند، باید هر چه زودتر مقدمات مهاجرت به کاشت محصولی دیگر مانند پنبه یا گندم را در برنامهی کاری خود قرار دهد.
این جابهجایی حتی میتواند در نحوهی تفکر و استفاده از ذهن باشد. به این صورت که اگر میبینیم یک شیوهی خاص اندیشیدن و برخورد با مشکلات زندگی چارهساز و کارگشا نیست، باید بلافاصله به فکر تغییر شیوهی تفکر و نظام باورهای خود بیفتیم و از پشت یک پنجرهی نگاه ناکارآمد به پشت پنجرهای جدید با کارآیی و اثربخشی بهتر و بیشتر جابهجا شویم.
در مهاجرت شما از یک فضا با قوانین و قواعد و نظم و ساختار آشنا وارد فضایی کاملا متفاوت با قوانین و مقررات جدید و گاهی متضاد و متناقض با فضای قبلی میشوید و باید قبل از هر چیز خود شما برای این تغییر و تحول بنیادی آماده باشید. پذیرش این قوانین جدید بهمعنای قبول ایجاد تغییراتی بسیار جدی و اساسی در نظام ارزشی و باورهای قدیمی است و این تغییرات نیازمند انعطافپذیری و نرمی و چالاکی بالایی در وجود فرد است.
اکنون نوبت شماست که از خود بپرسید در کدام جنبه از زندگی خود دچار ضعف هستید و در چه شرایط و موقعیتی هستید که بهواسطهی این شرایط توانمندیها و ظرفیتهای پنهان وجود شما امکان و فرصت آشکارشدن پیدا نمیکنند! سپس از خود سوال کنید که جابهجایی به کدام وضعیت باعث رفع این مشکل میشود. آن وضعیت جدید همان مقصد مهاجرت شماست. بلافاصله وسایل ضروری را جمع کنید و باقیماندهها را به حال خود رها کنید و مهاجرت و در واقع جابهجایی خود را استارت بزنید.