اسرار خلاقيت نوجوانان
يكي از مهمترين موارد و موضوعاتي كه بايد به نوجوانان امكان رشد و پرورش آن داده شود «خلاقيت» است. اين كار نيز ابتدا بايد توسط نخستين مربيان نوجوانان يعني والدين و پس از آن توسط معلمان در محيطهاي آموزشي ديگر؛ به ويژه مدرسه انجام شود. پرورش خلافيت موضوع بسيار جدي است كه بر اثر مراقبت نشدن صحيح از آن امكان دارد آسيبهاي جدي ببيند كه در آينده حتي فرصتي براي جبران و بازسازي آن وجود نداشته باشد. اما چطور ميتوان به رشد و پرورش هرچه بيشتر خلاقيت نوجوانان بيشتر كمك كرد. در اين خصوص با دكتر مهيا عابدي، كارشناس و مشاور گفتوگو كردهايم.
عوامل موثر در پرورش خلاقيت
يكي از مهمترين و ابتداييترين عوامل پيشرفت و رشد خلاقيت، روشهاي درست فرزندپروري است كه اگر همراه با تربيت مقتدرانه والدين باشد قطعا به رشد خلاقيت او نيز كمك خواهد شد.
تصميمگيري مشترك و رفتار دوستانه بين والد و نوجوان و همچنين چگونگي درگيربودن والدين در تحصيل و مسائل مربوط به آموزش نوجوانان است. چگونگي رفتارهمسالان و نوع دوستي آنها نيز عامل بسيار مهمي در پرورش خلاقيت آنهاست.
مدرسه؛ نحوه آموزش معلمان و ارتباط بين خانه و مدرسه و برقراري ارتباط درست بين والدين و معلمان نيز از عوامل مهم ديگر خلاقيت است مشاركت خود نوجوانان در كارهاي فوق برنامه.
ويژگيهاي مدرسه، ميزان صميمت معلمان و كمك به والدين براي برقراري ارتباط بهتر خصوصا در زمينههاي آموزشي به فرزندان و كمك كردن به آنها براي يادگيري بهتر در كلاس.
همچنين بايد به خواست نوجوانان احترام گذاشت، مثلا هنگام انتخاب رشته تحصيلي براي ورود به دانشگاه بايد به علايق او توجه كرد. بعضي از نوجوانان دوست دارند با فضاي كار كردن آشنا شوند، با فضاي بازار كار آشنا شده و هم تجربه پيدا كنند.
مدرسه
مي توان گفت بعد از خانواده يكي از مهمترين عواملي كه در فرايند اجتماعي كردن نوجوان نقش دارد «مدرسه »است. مدرسه نقش مهمي در فرايند اجتماعي كردن نوجوان دارد. معمولا از طريق فعاليتهاي علمي - آموزشي نوجوانان ميتوانند مسئوليت پذيري بيشتري بياموزند يا شخصيت شان را به تعادل برسانند. معمولا همه فكر ميكنند مدرسه جايي است كه باعث رشد بچهها از لحاظ علمي ميشود اما تاثير زيادي بر شخصيت آنها هم ميگذارند.
شكلگيري شخصيت نوجوان
درست است كه نميتوان نقش مهم والدين را به عنوان نخستين مربيان كودكان ناديده گرفت، اما بايد گفت كمكم و با ورود نوجوان به محيطهاي آموزشي، مربيان مدارس نيز در كنار والدين نقش مهمي را در اين زمينه ايفا ميكنند. درواقع ميتوان گفت شخصيت نوجوان از طريق شكست، موفقيت يا مسوليتپذيري در فضاي آموزشي مدرسه بيشتر شكل ميگيرد.
استرس و اضطراب نوجوانان
مريم در شانزده سالگي به شدت اضطراب دارد و اعتماد به نفس او نيز با ورود به مدرسه بسيار پايين آمده. با بررسيهاي زياد و مراجعه به روان شناس، نتيجه گرفته شد كه مريم حتي در كودكي هم نميتوانسته به خوبي خودش را در جمع مطرح و معرفي كند.
با توجه به اينكه مريم تنها فرزند خانواده است. هميشه مورد حمايت والدين بوده. در اغلب موارد هم مادر به جاي او كارهايش را انجام ميداده. با ورود مريم به مدرسه مشكلات استرسي او نيز بيشتر ميشود. موضوع عجيب براي والدين مريم اين است كه مدرسه فرزندشان جزء مدارس بسيار خوب است. ولي چون ميخواهد سطح سواد بچهها را بالاتر از مدارس ديگر ببرد، مدام براي آنها كلاسهاي تقويتي و فوق برنامه اجرا ميكند و همين موضوع باعث ميشود كه دانش آموزاني مثل مريم كه پيشينه اعتماد به نفس ضعيفي دارند نتوانند موفق شوند و برعكس به دليل فشار زياد مدرسه نتوانند موفق شوند و با افت تحصيلي مواجه شوند.
متاسفانه فضاي بعضي مدارس به گونهاي است كه با فشار آوردن بيشازحد به دانش آموزان نه تنها باعث پيشرفت آنها نميشوند؛ بلكه فرصت هر گونه خلاقيت و ابتكار عمل را هم از آنها ميگيرند.
مدارس خاص اغلب به گونهاي هستند كه فقط بعضي از بچهها ميتوانند با آن ارتباط برقرار كنند. ولي فشار بيشازحد اين مدار مثل مريم چون نميتوانند موفقيت لازم را كسب كنند مجبورند حتي در ميانه سال تحصيلي، مدرسه شان را عوض كنند كه خود تعويض مدرسه هم علاوه بر افت تحصيلي باعث ميشود فشار و استرسي زيادي به دانش آموز وارد شود.
ايجاد بسترعاطفي لازم
با توجه به اينكه مريم در خانواده نتوانسته براي ورود به زندگي اجتماعي، اعتمادبهنفس كافي را از فضاي خانواده كسب كند با ورود به فضاي مدرسه و فشار زياد براي انجام بيشازحد تكاليف مدرسه و با بالارفتن ميزان استرس و نگراني او به خاطر عقب ماندن از بچههاي ديگر؛ بار ديگر فشار زيادي متحمل شده و ناچار مجبور به ترك مدرسه شده است. والدين مريم هميشه به خاطر آسايش بيشتر بهجاي او همه كارهايش را انجام ميدادند. و همين موضوع باعث شد فرصت هرگونه خلاقيت و شناخت بيشتر استعدادها و تواناييهايش از او سلب شود. مدرسه هم كه نتوانست بستر عاطفي لازم را با او برقرار كند. يعني تحقيقات نشان ميدهند پيشرفت دانش آموزاني كه در فضايي با فشار رواني كمتري هستند بيشتر از دانش آموزاني است كه در محيطهاي پر استرس درس ميخوانند.
تمركز بر استقلال بيشتر نوجوان
والديني كه بيشازحد به فرزند خود توجه ميكنند فرصت مستقلشدن را از آنها ميگيرند. نوجوان براي مطرح كردن خود در جمع دوستان و مدرسه هيچ خلاقيتي به ذهنش خطور نميكند. در جمع همسالان و دستان خود نيز نميتواند به اصطلاح گليم خود را از آب بيرون بكشد. بدين ترتيب دچار نوعي پارادوكس و تناقض ميشود.
نوجوانان درواقع از يك طرف ميخواهند مستقل شوند و از طرف ديگر چون هميشه مورد حمايت خانواده بوده اند نميدانند بايد چه كار كنند. وقتي ميبينند همسالان آنها هركدام خلاقيتي دارند و از اين طريق ميتوانند بيشتر خودشان را مطرح كنند بيشتر نااميد ميشوند.
مريم هم وقتي ديد نميتواند خود را با ديگر همسالان خود در مدرسه هماهنگ كند مجبور شد مدرسه اش را عوض كند و همين موضوع استرس بيشتري بر او تحميل كرد. البته والدينش تعجب ميكردند با وجودي كه هر كاري ميتوانستند براي مريم انجام داده اند چرا او باز هم نتوانسته موفق شود. البته اين نظر والدين است ولي از لحاظ روان شناسي درواقع رفتار والدين درست نبوده.
راهكارهايي براي تقويت خلاقيت نوجوان
براي پرورش خلاقيت و كشف استعدادهاي نوجوان، نخستين كاري كه ميتوانيم بكنيم اين است كه دائم به او امر و نهي نكنيم و توقع نداشته باشيم كاملا مطابق ميل ما عمل كند يا تصميم بگيرد. درواقع والدين با اين حساب كه تجربه بيشتري از نوجوانان دارند نبايد نظر خودشان را به او القا كنند.
فرصت تصميمگيري
درست است تجربه شما بيشتر از فرزند نوجوانتان است ولي اگر بخواهيد دائم او را كنترل كنيد، فرصت هر گونه اظهار نظري را هم از نوجوان ميگيريد و به اين ترتيب خودش هم نميتواند به تواناييهايش اطمينان و اعتماد داشته باشد.
بهترين كار اين است كه والدين و نوجوان هر دو با هم به تعامل برسند؛ نه فقط با تحميل والدين. در نهايت نيز نظر نوجوان حتما بايد مورد توجه قرار بگيرد. مثلا در انتخاب نوع رشته تحصيلي يا ساز انتخابي؛ در نهايت اوست كه بايد تصميم نهايي را بگيرد. نبايد انتخاب نوجوان را محدود كرد چون محدوديت زياد به ذهن فشار ميآورد و فرصت هر گونه خلاقيت را از نوجوان ميگيرد.
حل مسئله
براي اينكه بتوانيم ذهن خلاقي داشته باشيم ؛ نخستين كار اين است كه توانايي حل مسئله و رويارويي با مشكلات را داشته باشيم. براي اين كار هميشه بايد ذهن نوجوان را به سوي رسيدن به راههاي جديد سوق داد ؛ به گونهاي كه فكر كند در اوج مشكلات و سختيها هم ميتوان راه حل جديدي پيدا كرد ؛ راه حلي كه شايد باتمام راه حلهاي ديگر متفاوت باشد. نوجوان بايد به دنبال راه جديد خود باشد؛چه در زمينه داشتن خلاقيت در كارهاي هنري و چه در خصوص حل مشكلات.
گاهي با يك تفاوت كوچك ميتوان به راه جديدي رسيد. مثلا نوجواني كه به هنر خياطي علاقهمند است و در اين زمينه كار ميكند ؛گاهي تنها با خلاقيت و ابتكار كوچكي در انتخاب طرح يا رنگ ميتواند به نتيجه بهتري و خاص تري برسد. درواقع ذهن نوجوان را بايد از ابتدا و از زمان كودكي خلاق بار آورد. يكي از نكات مهم هم در اين خصوص اين است كه والدين كنترل گر اغلب فرصت هر گونه خلاقيتي را از كودك ميگيرند. همچنين ديدي كه پدر و مادر از ابتدا نسبت به فرزند خود دارند نيز بسيار مهم است.
اگر والدين اعتماد لازم را به تواناييها و استعدادهاي نوجوان نداشته باشند خود او هم نميتواند اطمينان داشته باشد كه ميتواند به راههاي جديد يا خلاقيت خاصي برسد.
البته كلاس هايي هم در اين خصوص به نام «پرورش خلاقيت» وجود دارد كه دركنار همكاري والدين ميتواند مفيد واقع شود. در اين كلاسها ابزار و وسايل مشخصي را در اختيار كودك قرار ميدهند و با توجه به انتخاب كودك به علايق و استعدادهاي او پي ميبرند و با تقويت و پرورش آنها شرايط را براي رشد و تقويت خلاقيت در او به وجود ميآورند.