زیبایی از عشق پدید میآید و عشق از توجه
هنر توجهکردن
یک کیوسک روزنامهفروشی، درست در مسیر همیشگی من به خانه وجود دارد که اغلب وقتی مجله موفقیت منتشر میشود، از این کیوسک آن را میخریدم. یک بار مثل همیشه، تا رسیدم و به سراغ مجله موفقیت رفتم، مشغول ورقزدن بودم که فروشنده از داخل کیوسک سرش را خم کرد و گفت: «خانم این شماره پرونده ویژه ندارهها!» من هم که راستش کمی بهتزده شده بودم که چطور ذهنم را خوانده، با لبخند گفتم: «نداره؟ شما از کجا متوجه شدید من دنبال پرونده ویژهاش هستم؟» او گفت: «توجه کردم؛ شما هر دفعه پرونده ویژه مجلهها رو اول چک میکنید!» از همان روز، حتی اگر جای دیگری هم مجله را میدیدم، نمیخریدم تا روزنامه و مجلهام را فقط از همان کیوسک تهیه کنم. این توجهداشتن به مشتری، نهتنها از نظر من باارزش است، بلکه بهطور ناخودآگاه اکثر افراد وقتی موردتوجه قرار میگیرند، احساس رضایت دارند و همین موضوع هم یک نوع وفاداری در مشتری نسبت به تجارت پدید میآورد. این یک نمونه از صدها مدل توجه در روابط اجتماعی بوده و اکثر افراد بارها تجربهاش را دارند. این وفاداری بعد از توجهات شاید دلیل محکمی نداشته و کاملا ناخودآگاه باشد، اما همه ما به کسی که ما را مورد توجه قرار داده است، احترام میگذاریم.
البته همه توجهات اینگونه تعهد نمیآورد. توجه زمانیکه با درککردن همراه باشد، بهتر در خاطر ما میماند. مادری را تصور کنید که با کودکش در اجتماع حضور دارد. برای او توجه افراد مختلف به کودکش یک امر تکراری است که زیاد هم برایش مهم نیست؛ اما جایی که این محبت و توجه عمیقتر شود، میتوان آن را بیشتر حس کرد. همین مادر وارد آرایشگاه میشود و آرایشگر به کودک توجه میکند و به مادرش میگوید: «حس میکنم دخترتان خوابش میآید و چشمانش نیمهباز است. اگر خوابش میآید، میتوانید در اتاقی که کسی نیست، او را بر روی صندلی بخوابانید!» مادر که حواسش به دخترش نبوده، این توجه برایش خیلی بیشتر از قربانصدقههای افراد دیگر باارزش است؛ چون توام با همدلی و حمایت است.
همه ما بارها جملات زیادی را شنیدهایم که افراد رنج خود را با این جملات بیان میکنند:
- همسرم به من توجهی ندارد؛ او مرا درک نمیکند!
- چرا هیچکس به من گوش نمیدهد؟ چرا کسی متوجه من نیست؟
- مادرم هیچوقت به من توجه نمیکند؛ انگار اصلا برایش مهم نیستم!
- من برای کسی مهم نیستم و خیلی تنها هستم
- شوهرم به ماشینش بیشتر از من توجه دارد
- و....
تمام این جملات اعتراضی همراه با تحمل رنج نادیدهگرفتهشدن هستند. دوستداشتن و محبت انسانها از توجهاتشان پیداست. شاید کلمات، اگر بدون توجه و محبت باشند، آنقدر دوستداشتنها را ثابت نکنند. نوازش، میزانی از توجه است که پشت هر واکنشی در رابطههایمان سنگر گرفته است. بیشترین رنج ما، زمانهایی است که هیچ نوازشی را ارسال یا دریافت نمیکنیم؛ یعنی اغلب حاضریم واکنشی ناخوشایند یا اعتراضآمیز را شاهد باشیم تا سکوت از سر نادیدهگرفتهشدن و بیتوجهیها را.
تحقیقات نشان داده است که یکی از مزایایی که بودن در رابطه یا یک گروه دارد، احساس تعلق است که به زندگی معنا میبخشد. وقتی دیگران به ما توجه دارند، طوری با ما رفتار میکنند که ما باور میکنیم آدمهای بااهمیتی هستیم.
روشی که ما با آن احساس نیاز به تعلق را در خود میبینیم، در مراحل مختلف زندگی متفاوت است. در سالهای اولیه زندگی، عشق سرپرستان ضروری است و وقتی بزرگتر میشویم، تعلق را در روابط دیگر میجوییم. اما در تمام مراحل، چیزی که ثابت است، اهمیت حیاتی این احساس تعلق است.
اما متاسفانه در زمانهای که ارتباطات ما بیش از گذشته دیجیتالی شده است، بسیاری از انسانها از این توجهات محروم ماندهاند و میزان انزوای اجتماعی بیشتر شده است.
به قول «آلن دوباتن» توجه دیگران برای ما اهمیت دارد، چون ما ذاتا به ارزش خودمان مشکوکیم و در نتیجه تمایل داریم تا به ارزیابیهای دیگران اجازه دهیم نقشی تعیینکننده در چگونگی نگاه ما به خودمان بازی کنند. حس هویت ما زندانی داوریهای آنهایی است که در میانشان زندگی میکنیم. اگر آنها از شوخیهای ما سرگرم شوند، به قدرت سرگرمکنندگی خودمان مطمئنتر میشویم. اگر آنها ما را تشویق کنند، حس میکنیم شایستگی بالایی داریم و اگر وقتی وارد اتاق میشویم، نگاهشان را از ما برگردانند یا بعد از اینکه شغلمان را به آنها گفتیم، به نظر بیحوصله بیایند، ممکن است به حس «بیارزشبودن» سقوط کنیم و شک ذاتیمان به «ارزش خودمان» تقویت شود. بیتوجهی دیگران، ارزیابی منفی پنهان ما از خودمان را برجسته میکند؛ درحالیکه یک لبخند یا تعریف به همان سرعت نتیجهای معکوس میدهد و به نظر میرسد که ما برای تحمل خود، اسیر توجه و محبت دیگران هستیم.
تعریف توجه یا دقت
«توجه» یا «دقت» (Attention) بهمعنی آگاهی متمرکز است و بهطور کلی دو نوع توجه «غیرارادی» و توجه «ارادی» تعریف شده است.
توجه غیرارادی زمانی است که حواسمان متمرکز یک عامل قوی و پررنگی است که در محیط جلوهگری میکند؛ مثل زمانی که صدای بلند یا نور شدیدی حواس پنجگانه ما را درگیر میکند.
اما موضوع بحث ما در مورد توجه ارادی است که به خواست و نتیجهگیری ذهن خودمان، به محیط یا عاملی بهصورت ارادی توجه میکنیم؛ مثل وقتیکه به قیمت یک نوع کالا در یک فروشگاه توجه داریم یا موضوعی را که بهدنبال یادگیری آن هستیم، میبینیم. توجه و تمرکز ما بر روی موضوعاتی است که به آن علاقه داریم یا براساس عادتها و ترجیحات و احساساتمان توجه ما را جلب میکنند.
تاثیرات مهم توجه
وقتی بسیاری از طلاقهای عاطفی و زندگیهای سرد خانوادهها را بررسی میکنیم، به یک نقطه اصلی و مشکل ارتباطی میرسیم که از نبودن توجه به خواستهها و نیازهای اعضای خانواده، مشکلات عمیق عاطفی پیش آمده است. از توجه افراطی یا توجهنکردن زن و شوهرها گرفته تا مورد توجه قرارنگرفتن فرزندان، همه مسبب تجربه تلخ تنهایی شده است.
بسیاری از قضاوتها و تصمیمگیریهای ما بر پایه توجه توام با درک احساسات و خواستههایمان است. گاهی یک توجه کوچک فرد به حالات احساسی همسرش باعث اطمینان بیشتر از عشقشان میشود و رضایت و صممیت در زندگی را همین توجهات میسازد. «کریستین بوبن» از عشق و توجه اینگونه میگوید:
«زیبایی از عشق پدید میآید و عشق از توجه؛ توجهی ساده به سادگان، توجهی ناچیز به ناچیزان و توجهی زنده به تمامی زندگیها.»
میزان سلامت روانی هر شخص مستقیما به میزان موردتوجهقرارگرفتنش در کودکی ارتباط دارد. انواع مختلف و بسیاری از اختلالات، مشکلات و تعارضات فرد ریشه در عدم توجه به نیاز و خواستهها در کودکیاش دارد. درکنشدن و مورد توجه و نوارش نبودن در سنهای حساس کودکی و بحرانهای نوجوانی مشکلات روانی زیادی در پی دارد. احترام به فرزندان در هر مرحله از رشد میتواند این پیام را به آنها انتقال بدهد که او برایتان مهم است. احترامگذاشتن، خوب گوشکردن، توجه به نیازها و شرایط عاطفی فرزندان باعث احساس امنیت و اعتمادبهنفس در آنها میشود.
«ارتور جانوف» در کتاب روانشناسی رنج میگوید: «نياز اصلي جسم، احساسشدن است. زمانی که تمام نیازهای اولیه ما ارضا میشوند، زمانی که ما را در آغوش میگیرند و میبوسند، به ما آزادی عمل و بیان داده و اجازه میدهند با سرعت طبیعی رشد کنیم و آن زمانی است که ما شروع به احساسکردن میکنیم. زمانی که به نیازهای اساسی کودک توجه شده و آنها برآورده میشوند، کودک آماده است هر آنچه را که در هر روز جدید اتفاق میافتد، احساس کند.»
اما نکته بسیار مهمتر این است که تنها توجه به دنیا و آدمهای اطراف برایمان کافی نیست. ما باید توجه و شفقت را از خودمان و از درونمان آغاز کنیم و یاد بگیریم در لحظه به تمام احساسات و نیازها و پیامهای درونمان دقت کنیم و به آن توجه ارادی داشته باشیم. به عبارتی، توجهآگاهی یا حضور داشته باشیم؛ توجه و حضور کامل در لحظه اکنون تا لحظهای که در آن هستیم، لذت ببریم!
توجهآگاهی تحت عنوان مایندفولنس (mindfulness) اصطلاحی در روانشناسی و خودشناسی است به معنی توجهکردن عمدی و تمرکزی پذیرا و بدون قضاوت به رخدادن افکار، هیجانات و احساسات در زمان حال برای حفظ آرامش و رسیدن به تعادل است.
مایندفولنس به شما میگوید چگونه با توجهکردن به لحظهلحظه زندگی خود از آن استفاده کنید و بیشترین بهره را از آن ببرید و از این طریق به زندگیتان عمق ببخشید. مایندفولنس راههای خوبی را برای تنظیم هیجانات و احساسات سخت پیشنهاد میکند.
«جورج ایووانویچ گورجیف» روسی بهعنوان جستوجوگری معنوی اعلام میکند که زندگی انسانهای متمدن امروز، گذشته از اینکه بسیار پیچیده است، مادی و بیمعنی هم هست؛ به شکلی که بهواقع همیشه درخوابند و مقدار بسیار کمی از تواناییهای خود را به کار میبرند.
اغلب مفهوم در «خواب بودن انسان» اشاره به بیخبری و بیتوجهبودن انسان به خودش را متذکر میشود که این بیتوجهی، نهتنها به خودش، بلکه شامل زندگی و هدف او از زندگی نیز خواهد بود.