چقدر خدا داری؟!
مرد و زنی نزد شیوانا آمدند و از او خواستند برای بدرفتاری فرزندانشان توجیهی بیاورد. مرد گفت: "من همیشه سعی کردهام در زندگی به خداوند معتقد باشم. همسرم هم همینطور! اما چهار فرزندم نسبت به رعایت مسايل اخلاقی بیاعتنا هستند و آبروی ما را در دهکده بردهاند. چرا با وجودی که هم من و هم همسرم به خالق کاینات معتقدیم دچار این مشکل شدهایم؟"
شیوانا از آنها پرسید: "ساختمان خانه خود را برایم تشریح کنید!"
مرد با تعجب جواب داد: "این چه ربطی به موضوع دارد؟ حیاط بزرگ است و دیوارهای کوتاهي دارد. یک ساختمان بزرگ وسط آن قرار گرفته که داخل آن اتاقهای بزرگ با پنجرههای بزرگ، اثاثیه درون ساختمان هم بسیار کامل است. در گوشه حیاط هم انبار بزرگی داریم، آن سوی حیاط هم آشپزخانه و حمام و توالت قرار گرفته است!"
شیوانا پرسید: "درون این خانه بزرگی که گفتی چه قدر خدا دارید؟!"
زن با تعجب پرسید: "منظورتان چیست! مگر میتوان درون خانه خدا داشت!؟"
شیوانا گفت: "بله! فقط اعتقاد داشتن کافی نیست! باید خدا را در کل زندگی پخش کرد و در هر بخش از زندگی و فکر و کارمان، سهم خدا را هم در نظر بگیریم. برایم بگويید در هر اتاق چه قدر جا برای کارهای خدایی کنار گذاشتید. آیا تا به حال در آن منزل برای فقیران مراسمی برگزار کردهاید. آیا از آن آشپزخانه برای پختن غذا برای در راهماندهها و تهیدستان استفادهای شده است. آیا پردهای که بر پنجرهها آویختهاید نقشی خدایی بر آن وجود دارد. بروید و ببینید چه قدر در زندگی خودتان خدا را پخش کردهاید و ردپای خدا را در کجاهای منزلتان میتوانید پیدا کنید. اگر هر چهار فرزند شما به بیراهه کشانده شدهاند، این نشان آن است که در آن منزل، حضور خدا را کم دارید. اعتقادی را که مدعی آن هستيد به صورت عملی در زندگیتان پخش کنید، خواهید دید که نه تنها فرزندان شما بلکه بسیاری از جوانان و پیران اطراف شما هم به راه درست کشانده خواهند شد."