وقتي به يكديگر شك ميكنيم
هزارتوي بياعتمادي و شك و ترديد...
اعتماد، داشتن حس اطمينانخاطر و امنيت در رابطه بين زن و مرد است که جزو اصول اوليه و اساسي در زندگي و برقراری ارتباط موفق به شمار ميرود. وقتي به طرف مقابل شك کنیم، هرگونه رفتار او را زير سوال ميبريم؛ بنابراين وقتي چنين فضايي بر رابطه حاكم باشد، همسران نميتوانند از ارتباط خود لذت ببرند. برای اینکه ببینیم چرا برخی اوقات چنین اتفاقی برای یک رابطه میافتد و چگونه ميتوانيم این مشکل را برطرف کنیم، با دكتر سيما قدرتي، روانشناس و مشاور، گفتوگو کردهایم.
اعتماد و مراحل ايجاد آن در ديگران
قبل از هرچيز بهتر است به معناي واقعي اعتماد دقت کنیم و ببينيم چرا بعضي افراد خيلي زود به ديگران اعتماد ميكنند و برخی دیگر خيلي سخت؛ چراکه همین موضوع موجب ايجاد سوءتفاهم زيادي در ارتباط ميشود. درواقع اعتمادکردن به دیگران در سالهای نخست زندگی شكل ميگيرد و در افراد به وجود ميآيد؛ یعنی بنابر گفته روانشناسان افراد در يك سال نخست زندگي خود ياد ميگيرند كه آيا میتوانند به دنیا اعتماد کنند یا خیر و درنهایت هم با همین دیدگاه رشد میکنند.
گاهي هم ما در ذهنمان طرحوارههايي ميسازيم و با توجه به آنها به زندگي نگاه ميكني؛ یعنی درمورد آدمها و ديگران از همان زاويه قضاوت ميكنيم و نظر ميدهيم. مهمترين عامل نيز در شكلگيري اعتماد كودك، مراقبان اوليه او هستند؛ يعني همان افرادي که از كودك نگهداري کرده و وی را با دنياي اطراف آشنا میکنند، نقش مهمی در این مورد دارند.
بهطوركلي اگر افراد در سالهاي اوليه زندگي خود بهشکل متعادل موردتوجه قرار بگيرند، نسبت به دیگران و اطرافیانشان خوشبين خواهند بود؛ چون بين نيازي كه احساس كردهاند و مدت برآوردهشدن آن فاصله زيادي وجود نداشته است و بنابراین اعتماد بيشتري در آنها به وجود ميآيد.
از دیگر مواردی که میتواند در افراد ایجاد بیاعتمادی کند، داشتن والدین سختگیر است؛ یعنی والدینی که نسبت به فرزندانشان سفت و سخت رفتار میکنند و معمولا آنها را تشویق نمیکنند. درحقیقت رفتار این والدین موجب شکلگیری بیاعتمادی در فرزندان میشود و این امر در آینده آنان بسیار تاثیرگذار است.
مكانيسم دفاعي همانندسازي فرافكني
گاهي بعضي افراد كه از كودكي نتوانستهاند اعتمادكردن به ديگران را تجربه كنند، با همسران خود به گونهاي رفتار ميكنند كه ناگزير و بهصورت ناخودآگاه همسرانشان رفتار و حركات مشكوكي انجام میدهند که در روانشناسي به این مورد «مكانيسم دفاعي همانندسازي فرافكني» میگویند؛ يعني فردي كه چنین سبك و سياقي را دنبال کرده و طرف مقابلش را وادار میکند رفتارهای خاص از خودش نشان دهد.
وقتي بیمورد و دائما به همسر خود شک کنیم، بالاخره او به این فکر میکند که من چه کار نادرست انجام بدهم، چه کار درست، همسرم به من شک دارد؛ بنابراین ديگر چه فرقي ميكند واقعا آن كار را انجام بدهم يا نه! درحقیقت مشاهده میشود گاهي اغلب افرادي كه موردخيانت واقع ميشوند، ازقبل چنين احساسي داشتهاند كه بالاخره روزي به آنها خيانت خواهد شد و تنها ميمانند؛ یعنی این همان طرحوارههايي است كه ازپیش در وجود افراد شكل گرفته است.
درواقع اعتمادکردن یا مشکوکبودن افراطی امری درونی است، گرچه محیط میتواند تاثیر مثبت یا منفی روی آن داشته باشد؛ مثلا میتواند آن را کمتر یا بیشتر کند.
چطور شك ميكنيم
گاهي شك همسران به يكديگر از جاهاي خيلي ساده شروع ميشود؛ مثلا علي هميشه در جاهاي شلوغ و اماكن عمومي به همسرش شك میکند؛ چون احساس میکند مریم حرکاتی میکند که باعث جلبتوجه دیگران میشود؛ به همین خاطر دوست ندارد مریم بهتنهایی جایی برود. درواقع اگر بخواهیم به علی کمک کنیم تا مقابل شکهایش ایستادگی کند، میتوانیم از مریم بخواهیم بیشتر در رفتارهایش احتیاط کند تا بهقول علی رفتارهای مشکوکی از وی سر نزند؛ مثلا مریم نباید کاری برای تلافی رفتار همسرش از خود نشان بدهد؛ چون این رفتار به شک و تردید همسرش دامن میزند.
البته باید این مورد را هم درنظر بگیریم که رعايت اين موارد براي مريم و افراد مشابه او كه مجبور به زندگي با همسري شكاك هستند، خيلي سخت است؛ چون در بسياري موارد بيدليل به آنها تهمت زده ميشود و بنابراین آنان هم تصمیم میگیرند بهگونهای از تهمتهای همسرشان انتقام بگیرند، اما درصورت بروز این مشکل، آنان میتوانند با مراجعه به مشاور از ریشه مشکل همسرانشان باخبر شوند؛ مثلا مريم فهمید علي در خانواده پرجمعيتي بزرگ شده و به دلیل بیتوجهی والدینش به این نتیجه رسیده است که دنیا نمیتواند جای امنی باشد.
راهكارهايي براي ارتباط با همسران شكاك
درواقع راه درست براي حل مشكل ارتباط با افراد شكاك، انتقامگرفتن از آنها و تلافيكردن نيست؛ همچنين نبايد از اين افراد خيلي دلخور و ناراحت شد و زندگی با آنان را اوج بدبختی و درماندگی دانست. درواقع مريم هم با رعايت اين نكات سعي كرد شكاكبودن همسرش را یک مشکل و بیماری بداند و رفتارهای همسرش را از شخصیت وی جدا کند؛ مثلا تصميم گرفت نگويد که همسرش شكاك است؛ البته فرد شكاك هم بايد هم بخواهد و هم ياد بگيرد كه چگونه مشکلش را برطرف کند؛ پس مريم برچسب شكاكبودن را از همسرش جدا کرد و کوشید اين مشكل را با کمک خود علی و نیز اطرافیانش حل کند.
در اینجا یادمان باشد وقتي برچسب شكاكبودن را از روي فرد شكاك برداريم، حس خود او بهتر خواهد شد؛ ضمن اينكه اطرافيان هم نبايد ديد بدي نسبت به اين موضوع داشته باشند، بلكه بايد برای رفع مشکل کمک کنند.
بازسازياعتماد ازدسترفته
وقتي به كسي صفتي را منسوب ميكنيم و مثلا ميگوييم تو دروغگو يا شكاك هستي، قبل از هرچيز بياعتمادي خود را به او ثابت ميكنيم پس قبل از هر اقدامی طرفین باید اعتماد ازبینرفته میانشان را بازسازی کنند؛ بدین ترتیب علی هم پذیرفت که درابتدا رفتارش را تعدیل کند و سپس به حل مشکل بپردازد و مریم هم تاکید کرد که همسرش را دوست دارد و قصد ندارد رفتار وی را تغییر دهد؛ درضمن او سعی کرد بر حسهای منفی و انتقامجویانهاش غلبه کرده و طوری رفتار کند که بهاصطلاح، هیچ بهانهای دست علی ندهد؛ گرچه هنوز هم نشانههایی از بدبینی در علی وجود دارد، اما رفتار وی بسیار بهتر از قبل شده است و مریم هم حس بهتری نسبت به وی و زندگیشان دارد.
گاهي دو طرف ميتوانند محدوده زماني خاصي را براي خود درنظر بگيرند و در آن بازه زمانی طوری رفتار کنند که درنهایت، رفتارشان تغییر کند و به نتایج بهتری درزمینه حل مشکل برسند؛ درضمن فرد بدبين بايد ببيند چگونه ميتواند حس بدبيني خود را تعديل كند و بدين ترتيب به همسرش هم كمك كند تا او هم احساس بهتري در زندگی مشترکشان داشته باشد.