ورزش مغز - کوکولوژی
دنیا صحنه نمایش است
بسیار دیده و شنیدهایم که زندگی را با صحنه نمایش مقایسه کردهاند. نقشهای مختلف به نوبت روی صحنه میآیند و میروند و هرکس در اجرای نمایش سهمی منحصربهفرد دارد و مکمل نقش دیگر بازیگران است. هرکس باید جملات مربوط به نقش خود را بیان کند، همچنین تمام بازیگران باید مراقب باشند تا اشتباهی مرتکب نشوند و در اجرای نمایش خللی وارد نشود. زندگی در دنیای واقعی هم بههمین شکل است و هر انسان نقش منحصربهفردی دارد که مرتبط با دیگر انسانهاست. همه با هم در تعاملند و اگر کسی نتواند یا نخواهد نقش خود را بهعنوان یک انسان بهدرستی ایفا کند، در زندگی دیگر انسانها تاثیر میگذارد.
در نمایش هر داستانی موضوع و محتوایی دارد؛ رمانتیک، جنایی، علمی، هنری و... . این مورد هم مانند دنیای واقعی است، هر نمایشی یک ستاره و نقش اول دارد و در داستان زندگی شما، ستاره و نقش اول کسی نیست جز، خودتان. اینکه هر زندگی یک نقش اول دارد و کاملا منحصربهفرد است، زندگی را بسیار جذاب و درعینحال متنوع میکند، یعنی تنوعی که نهایتی ندارد. هر انسانی که در طول زندگیتان میبینید، فرقی نمیکند که بچه باشد یا بزرگ، پیر یا جوان، هرکدام ستاره زندگی خودشان هستند.
اگر به خودتان به چشم ستارهای یکتا و منحصربهفرد نگاه کنید، سعی میکنید نمایش زندگی خود را به بهترین و خاصترین شکل ممکن بسازید. ازآنجاکه تمام انسانها بر زندگی یکدیگر تاثیر دارند، گاهی کوچکترین تغییر در یک انسان، زندگی گروه بزرگی از انسانها را تغییر میدهد و بر تمام آنها تاثیر میگذارد. در بازی امروز شما روی صحنه نمایش یک نقش را بازی میکنید، جمعیت زیادی نشستهاند و هنرنمایی شما را تماشا میکنند. آمادهاید؟ پردههای نمایش تا چند لحظه دیگر بالا میروند:
- شما عضوی از یک گروه نمایش تئاتر هستید، دوست دارید چه نقشی را بازی کنید؟ بهترین قسمت نمایش که شما در آن ایفای نقش کردید، کدام بود؟ آن قسمت را با جزئیات توصیف کنید.
- مسئول انتخاب بازیگران، از تمام اعضای گروه تست میگیرد تا بتواند بهترین نقشی را که هر نفر میتواند بازی کند، برای او انتخاب کند. او شما را بهعنوان نقش اول انتخاب میکند. بزرگترین رقیبتان در این گروه بعد از شنیدن این خبر به شما چه میگوید؟
- شب قبل از اجرای اصلی نمایش، در تمرین نهایی، کارگردان نمایش را میبینید که با ابروهای گرهخورده به شما نگاه میکند؛ چون از اجرای نقش شما راضی نیست. به نظر شما او از کدام بخش اجرای شما ناراضی بوده است؟
- نمایش بدون هیچ مشکلی به پایان میرسد، این تئاتر یک موفقیت بزرگ در کارنامه شغلی شما محسوب میشود. تماشاگران نمایش همه با رضایت سالن را ترک میکنند و بهسمت خانههایشان میروند، اکنون سالن تئاتر خالی و ساکت است. شما در گوشهای از سالن خالی تئاتر ایستادهاید، اکنون به صحنه خللی و تاریک نمایش چه میگویید؟
توضیح بازی:
تئاتر در این بازی به معنی دنیای خیالی است که شما برای خودتان میسازید. پاسخهایی که به سوالات این بازی دادید نشان میدهند که چه آیندهای برای خود تصور میکنید.
- نقشی که برای خود انتخاب کردید، مستقیما با آیندهای که برای خود تصور میکنید مرتبط است. چه نقشی را انتخاب کردید؟ رمانتیک و عاشقانه؟ تراژدی؟ جنگی و خشن؟ اگر موضوع رمانتیک و عاشقانه را انتخاب کردید، شاید یک اتفاق رمانتیک در آینده، زندگی شما را تغییر بدهد. نکته مهمی که وجود دارد این است که نوع نقشی که انتخاب کردید، میتواند اسرار مهمی را برای شما آشکار کند. اگر نقش جنگی، خشن و صحنههای دعوا را انتخاب کردید، باید بیشتر به روح خود و افکارتان توجه کنید و ببینید چرا صحنههای خشن را انتخاب کردید. آیا صرفا به دلیل علاقه شما به این قبیل موضوعات است یا اینکه در بخشی از ذهن و روحتان مسئله مهمی پنهان شده است که باید حلوفصل شود. اگر صحنههایی درارتباط با روابط دوستانه و دورهمیها را انتخاب کردید، جدا از اینکه از چنین اتفاقاتی لذت میبرید، شاید کمبود آنها را در زندگی خود احساس میکنید و میخواهید ازطریق نمایش به خواسته خود برسید.
- تصوری که از برخورد رقیبتان داشتید، نشان میدهد که شما در آینده به فردی که امروز هستید چه واکنشی خواهید داشت. کلماتی که رقیبتان در مورد شما به زبان آورد نشان میدهد که شما بعد از اینکه سنتان بالاتر رفت، نسبت به زندگی امروزتان چه حسی خواهید داشت. «آفرین»، «عالیه»، «سعی کن بیشتر تلاش کنی تا همچنان موفق بمونی» و یا «خیلی هم امیدوار نباش، نقش اول نمایششدن به معنی همیشه موفقبودن تو نیست»، «هنوز راه زیادی مونده تا تو واقعا موفق بشی»، «خیلی هم خوشحال نباش»، «تو لیاقت ایفای این نقش رو نداری.» رقیبتان کدام جمله را برزبان آورد؟
- کارگردان تمام جنبههای بازی شما را با نگاه دقیق و منتقدانه، نظاره میکند. انتقاد او بهدلیل نقاط ضعفی است که شما ناخودآگاه در خود حس میکنید. این نقاط ضعف همان مسائلی هستند که در آینده احتمال دارد دلیل اصلی اشتباهات شما باشند. اگر کارگردان معتقد بود که شما نتوانستید نقش خود را بهخوبی ایفا کنید، باید بیشتر به خود و زندگیتان توجه کنید تا دریابید در کدام بخشهای زندگی ضعیف عمل کردهاید. شاید باید بیشتر تلاش کنید تا خودتان را پیدا کنید و موفقیتهای بیشتری را تجربه کنید. اگر کارگردان معتقد بود که بازیتان طبیعی نیست و خیلی بد نقش بازی میکنید، باید بیشتر سعی کنید تا خودِواقعیتان را پیدا کنید. ببینید چه عواملی موجب شدهاند که شما نتوانید خودِواقعیتان را ابراز کنید. اگر کارگردان معتقد بود که نقشتان را به شکل جذابی بازی نکردید، باید خودتان را پیدا کنید و بیشتر خود و تواناییهایتان را پرورش دهید و زندگی پربارتری داشته باشید.
- آنچه به صحنه خالی و تاریک نمایش گفتید، همان جملاتی است که احتمالا در پایان زندگیتان به خود خواهید گفت. به جملهای که گفتید خیلی توجه کنید، آن جمله معنای بسیار عمیق و مهمی دربر دارد.
- «خدروشکر که تموم شد، خسته شدم، به استراحت نیاز دارم». چرا از زندگی خسته شدهاید؟ برای خودتان تفریحاتی پیدا کنید، کاری کنید که نشاط و انرژی بیشتری به شما بدهد. بیشتر برای خودتان زندگی کنید، بیشتر به خودتان بها بدهید. شما و زندگیتان بسیار ارزشمند هستید، آن را هدر ندهید. سعی کنید نمایش زندگیتان را به زیباترین شکل ممکن، طراحی و اجرا کنید.
- «بدون همکارام نمیتونستم این نمایش رو به پایان برسونم». خیلی خوب است که اطرافیانتان را فراموش نکردید. اطرافیان شما آدمهای خوبی هستند که شما را تنها نمیگذارند و زمانیکه به کمک نیاز داشته باشید، درکنارتان هستند. قدر آنها را بدانید.
- «از این نمایش راضی بودم، حالا با خیال راحت به خونه میرم تا حسابی استراحت کنم.» این بهترین جملهای است که یک نفر میتواند در پایان عمرش بر زبان بیاورد. مسلما همه ما آرزو داریم در پایان از زندگی خود راضی باشیم و جای حسرتی برایمان باقی نمانده باشد. شما از زندگی خود راضی هستید و برای شرایطی که بعداز مرگ خواهید داشت نهتنها نگران نیستید، بلکه بهدلیل وجدان راحتی که دارید، جهان پس از مرگ را هم خوب و دوستداشتنی میبینید و این، بهترین حالت ممکن است.