menu button
سبد خرید شما
بررسی علمی هشت تیپ شخصیتی در تیم‌های کاری و ویژگی‌های آنها
مجيد مجيدي  |  1403/09/18  | 

«شناخت»؛ راز عملکرد موفق یک تیم کاری

بررسی علمی هشت تیپ شخصیتی در تیم‌های کاری و ویژگی‌های آنها

فرض کنید تصمیم دارید برای کسب‌وکارتان یک گروه تشکیل دهید یا قصد دارید برای انجام یک پروژه با تیمی بیرون از سازمان همکاری کنید. دانستن اینکه هرکدام از اعضای گروه چه ویژگی‌هایی دارند، در کدام قسمت‌ها عملکرد بهتری دارند، بهترین خدمتی که می‌توانند به گروه ارائه دهند چیست، چه نقاط ضعف و قوتی دارند و مواردی از این دست، بدون تردید بینش عمیق‌تری راجع به گروه و کار گروهی به شما خواهد داد. چنین بینشی، هم راندمان گروه را بالاتر می‌برد، هم باعث می‌شود ظرفیت‌های درونی خودتان را بهتر بشناسید تا از طریق آن‌ها بهترینِ خود را به گروه ارائه کنید. برای این کار، باید دو مؤلفه‌ مهم را بررسی کنید: اول از همه باید ببینید تمرکزتان روی چه موضوعاتی است. دوم، مشخص کنید نگاه شما بیشتر به مسائلِ کلان معطوف است یا به جزئیات و اطلاعات به‌خصوص توجه دارید. در این مقاله روش انجام این تحلیل را به شما توضیح خواهم داد.


تاکنون خود یا گروهتان را تحلیل کرده‌اید؟

تا به حال در گروه کاری یا در سازمان خود به نوع شخصیت افراد توجه کرده‌اید؟ اینکه چه تعداد از اعضای گروه درونگرا یا برونگرا هستند؟‌ کدام اعضا اهل ریسک و کدام‌یک محافظه‌کارند؟ چه کسی روحیه تحلیلگر دارد و چه کسی بیشتر برای همدلی و صمیمیت با دیگران ارزش قائل است؟


درباره توانمندی‌های گروه، به این فکر کرده‌اید که اعضای گروه چه استعداد ویژه‌ای دارند؟ در چه زمینه‌ای تخصص دارند؟‌ تحصیلات آن‌ها چیست؟‌ در چه زمینه‌ای تجربه‌ کار دارند؟ آیا جایگاه و «نقش افراد» کاملاً شفاف و روشن است؟ هرکس می‌داند چه نقشی در تحقق اهداف گروه ایفا می‌کند؟ آیا توزیع مسئولیت‌ها به‌خوبی انجام شده و هرکس نسبت به وظیفه‌ای که برعهده دارد آگاه است؟درباره نقش افراد در تیم (team role)، آيا نقش «اجرایی» هر فرد را بررسی کرده‌اید؟ یعنی آیا به این سؤال پاسخ داده‌اید که آقا یا خانم ایکس در گروه «چه کاری انجام می‌دهد؟»


نقش‌های فکری و شیوه‌های مختلف تفکر

غیر از موارد بالا، برای تحلیل گروه یک مؤلفه‌ چهارمی هم وجود دارد که ارزیابی درست آن، بینش فوق‌العاده‌ای به ما می‌دهد. آن مؤلفه این است: «هرکس چطور فکر می‌کند؟» و این موضوع – برخلاف موارد بالا - به سادگی قابل اندازه‌گیری نیست. عملکرد افراد در سازمان، بر اساس معیارهایی ملموس قابل اندازه‌گیری است، اما بررسی شیوه‌ فکرکردن و اندیشیدن افراد کار دشواری است. مگر اینکه ابزار مناسب آن را داشته باشیم.


در تحقیقاتی که توسط سه محقق حوزه رفتار سازمانی به نام‌های آنیتا وولی، توماس مالون و کریستوفر چابریس انجام شده است، نتیجه این بود که «شیوه‌ تفکر» افراد گروه، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در عملکرد گروه دارد. بر این اساس همان‌طور که هر‌کدام از اعضای گروه از نظر عملکردی یک نقش منحصر‌به‌فرد در گروه دارند (رهبر، مدیر پروژه، کارمند) لازم است «نقش‌های‌ فکری» (thinking roles) گروه را هم مشخص کنیم. برای این کار باید پیرامون هر فرد به دو مؤلفه توجه کنیم:

 ۱. توجه

 ۲. نوع نگاه





۱. توجه شما بیشتر معطوف به چه موضوعاتی است؟

به عنوان اولین قدم، باید مشخص کنیم هرکس هنگام مواجه‌شدن با چالش‌ها، مسائل یا رویدادهای متداول، بیشتر به چه مواردی توجه نشان می‌دهد؟

در یک موقعیت فرضی در سازمان، شما بیشتر به چه مواردی توجه می‌کنید؟ آیا ایده‌ها و نظریات برای شما جذاب‌تر هستند یا روابط بین اعضا و حفظ صمیمیت و سازگاری جمع؟ یا اینکه بیشتر به فرایند انجام کارها و مسئولیت‌ها دقت می‌کنید یا بیشتر به این فکر می‌کنید که اقدامی انجام دهید؟ (ایده، روابط، فرایند، اقدام)


برای اینکه این موضوع روشن شود، فرض کنید در یک روز معمولی و در محل کارتان قصد دارید کارهای پیش رو را برنامه‌ریزی کنید یا در ذهنتان به کارهایی که همان روز باید انجام دهید فکر می‌کنید، حال به این سؤال پاسخ دهید:


به کدام‌یک از موارد زیر بیشتر توجه می‌کنید؟

۱. به مشکلات و چالش‌هایی که در کار با آن‌ها مواجهید فکر می‌کنید و به دنبال راه‌حلی برای آن‌ها می‌گردید؟

۲. به این فکر می‌کنید که برای رسیدن به اهداف آینده باید چه برنامه‌ای داشته باشید؟

۳. به اقداماتی که فوراً باید انجام دهید می‌اندیشید؟

۴. به این فکر می‌کنید که چطور می‌توانید روابطتان را با دیگر نفرات بهبود ببخشید؟

پرسش اصلی این است که توجه شما به طور طبیعی روی کدام موارد است؟ حتی پیشنهاد من این است که این چهار مورد را به ترتیب اولویتی که برایتان دارند دسته‌بندی کنید.


۲. نگاهتان به کدام سمت است؟

در این مرحله باید مشخص کنیم نوع نگاه ما به مسائل، کلان است یا ریزبینانه. یعنی به جنگل توجه می‌کنیم یا به درختان؟ یک راه‌حل خیلی ساده برای تشخیص این مورد این است که ببینید در جلسات و گفت‌وگوها کدام‌یک از موارد زیر بیشتر باعث عصبی‌شدن شما می‌شود: آیا از اینکه طرف مقابل، شما را درگیر جزئیاتی بی‌مورد کند ناراحت می‌شوید یا برعکس، در صورتی که بدون ذکر اطلاعات کافی و جزئیات لازم، در مورد مسائل صحبت شود دچار ناراحتی و سردرگمی می‌شوید؟

پس تا اینجا دو مرحله را مشخص کردیم:


اول باید مشخص کنید عمده‌ توجه‌تان روی کدام دسته از موضوعات است: ایده‌ها، فرایندها، اقدامات یا انسان‌ها.

سپس باید مشخص کنید آیا نگاه کل‌نگر و کلان به موضوعات دارید یا اینکه بیشتر به جزئیات توجه می‌کنید. با ترکیب این موارد و کنار هم قراردادن آن‌ها، به هشت شیوه‌ تفکر می‌رسیم:




الف) تیپ‌های فکری کل‌نگر:

بر اساس تقسیم‌بندی بالا افرادی که نگاه کلان دارند به چهار تیپ فکری زیر تقسیم‌ می‌شوند:

۱. افراد ایده‌پرداز: مهارت این افراد ارائه ایده‌های تازه و خلاقانه است.

۲. افراد برنامه‌ریز: در طراحی سیستم‌ها و ساختارهای کارآمد خوب عمل می‌کنند.

۳. افراد انگیزه‌دهنده: به‌خوبی می‌توانند انگیزه لازم برای اقدام را به دیگران تزریق کنند.

۴. افراد مذاکره‌کننده: به‌خوبی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند و مذاکرات را به نتیجه می‌رسانند.


ب) تیپ‌های فکری جزءنگر:

افرادی که به جزئیات اهمیت بیشتری می‌دهند شامل چهار تیپ فکری زیر می‌شوند:

۵. افراد متخصص: فهم کامل و ریشه‌ای موضوعات و کسب اطلاعات دقیق درباره آن‌ها، نقطه قوت این افراد است.

۶. افراد بهبود دهنده: مهارت اصلی‌شان ارتقا و بهبود عملکرد و کارایی سیستم‌های فعلی است.

۷. افراد تولیدکننده(عملیاتی): تمرکز آن‌ها روی انجام‌دادن کارهاست، بنابراین سریع دست به کار می‌شوند.

۸. افراد مربی: هدایت، سرپرستی و پرورش استعداد اعضای گروه، مهارت اصلی این افراد است.




کنترل تیمتان را در دست بگیرید!

حالا شاید بپرسید مزیت اینکه شیوه‌ تفکر خود را بدانیم چیست؟ پاسخ این است که وقتی تیپ فکری خودمان را می‌دانیم، می‌توانیم بفهمیم از چه مواردی بیشتر انگیزه می‌گیریم. کدام موضوعات بیشتر برایمان جالب هستند و می‌توانند محرک ما برای پیشرفت و کسب دستاورد باشد.

علاوه بر این می‌توانیم مواردی را که برای ما آزاردهنده‌اند و ما را اذیت می‌کنند شناسایی کنیم، بفهمیم چه چیزی باعث خستگی و بی‌حوصلگی و چه چیزی باعث اذیت‌شدن ما می‌شود و برای از میان برداشتن این چالش‌ها چه کاری می‌توانیم انجام دهیم.


همه این‌ها در کنار هم باعث می‌شود از نقاط قوتی که داریم آگاهانه برای کسب دستاوردهای تیمی (یا سازمانی) استفاده کنیم و اجازه ندهیم نقاط ضعف بالقوه ما را از مسیر پیشرفت دور کنند. در صورتی که مدل فکری اعضای یک تیم را بشناسیم، تعامل و ارتباط میان اعضا به طرز چشمگیری بهبود خواهد یافت.


این بحث چه کمکی به خودشناسی می‌کند؟

پیشنهاد من این است که در کسب‌و‌کارتان و گروه‌هایی که تشکیل می‌دهید، مطابق جدول بالا، پروفایل گروه را ترسیم کنید، مثلا ممکن است در تیم شما سهم افراد ایده‌پرداز و تولید‌کننده بیش از بقیه تیپ‌ها باشد، اما تعداد افراد با تیپ برنامه‌ریز یا متخصص در تیمتان کم باشد (یا اصلا این تیپ‌ها را نداشته باشید).


در نتیجه نقطه‌قوت اصلی سازمان شما در تولید ایده‌های نوآورانه و خلاق و ترغیب اعضا به عملی‌کردن این ایده‌هاست. درحالی‌که به نظر می‌رسد در تحلیل داده‌ها، توجه به جزئیات فنی و برنامه‌ریزی برای بهبود راندمان ضعف‌هایی داشته باشید. به این دلیل که تعداد افراد با این تیپ در تیم شما کم است. با همین ارزیابی ساده و با همین اطلاعاتی که از پروفایل گروهتان به دست می‌آورید، می‌توانید فضا را به‌گونه‌ای تغییر دهید که عرصه برای فعالیت تیپ‌های تحلیلگر (متخصص و برنامه‌ریز) بیشتر و پررنگ‌تر شود، یعنی سعی می‌کنید تعادل را به تیم بازگردانید.


هدف رسیدن به تعادل است!

فراموش نکنید وظیفه شما این است که بین تیپ‌های فکری مختلف تعادل ایجاد کنید. کفه ترازو نباید به سمت یک شیوه‌ فکری خاص سنگینی کند، مثلا اگر بیشتر اعضای یک تیم ایده‌پرداز باشند، این تیم ضعف عملیاتی و اجرایی خواهد داشت و برعکس اگر بیشتر اعضای آن عمل‌گرا باشند، دیگر فرصتی برای نوآوری و تحلیل اشتباهات سیستم وجود نخواهد داشت.


 یادتان باشد که این موارد نه‌تنها در کسب‌و‌کار و گروه‌های کاری، بلکه در حوزه فردی هم قابل اجراست. وقتی شیوه‌ تفکر خودتان را بشناسید، می‌توانید محرک‌ها و انگیزه‌های اصلی‌تان را کشف کنید و در محل کار از نقاط‌قوتتان استفاده کنید یا قبل از تصمیم‌گیری درباره موضوعات مهم سعی می‌کنید به همه جنبه‌های یک تصمیم بیندیشید، مثلاً ایده‌پردازی، تحلیل، رفع عیب‌ها و نواقص، مشورت با دیگران و ایجاد ارتباط و شبکه‌سازی و در نهایت اجرای تصمیم و عملی‌کردن آن. این کار برای آن است که مطمئن باشید در تصمیم‌هایتان تعادل را رعایت می‌کنید و وقتتان را فقط روی تحلیل یا ایده‌پردازی نمی‌گذارید.


آرسام هورداد- پژوهشگر شخصیت

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background