menu button
سبد خرید شما
احترام متقابل بين والدين و كودكان
یکتا فرهانی  |  1403/09/20  | 

احترام متقابل بين والدين و كودكان

ما هم محترميم!

همه ما دوست داريم روابطي داشته باشيم كه در آن‌ها به ما احترام گذاشته شود؛ ولي گاه فراموش مي‌كنيم که براي رسيدن به چنين هدفي، حتما بايد خودمان هم متقابلا به ديگران احترام بگذاريم.


معناي احترام براي هر کسی، با توجه به فرهنگ كشور يا خانواده‌اي كه در آن زندگي مي‌کند، متفاوت است. اما چيزي كه در هر رابطه‌اي بايد به آن توجه داشت، آن است كه همه افراد و در هر سني نيازمند احترام هستند و احترام به خواسته‌ها و علايق ديگران، مختص سن و سال خاصي نيست.

متاسفانه بعضي از پدر و مادر‌ها فكر مي‌كنند که كودكان نياز به احترام ندارند، چون هنوز بسياري از مسائل را متوجه نمي‌شوند و نمي‌دانند بي‌احترامي يعني چه! در صورتي كه بايد توجه داشته باشيم بچه‌ها از لحظه تولد متوجه تمام اعمال و رفتار ما مي‌شوند و بايد حتما در زمان‌هاي لازم و با توجه به نيازهايشان در هر سن و سالي، توجه و احترام كافي دريافت كنند. در غير اين صورت، مشكلات زيادي برايشان به وجود مي‌آيد؛ مشكلاتي كه حتما در آينده بر خودشان، روابطشان و حتي فرزندانشان هم تاثير خواهد داشت.


اما چگونه مي‌توانيم به فرزندانمان احترام بگذاريم؛ در‌عين‌حال كه محبت و توجه كافي هم به آن‌ها داريم؟


آغاز بي‌احترامي 

گاهي پدر و مادر‌ها فكر مي‌كنند چرا با وجود اينكه سعي مي‌كنند به همه چيز توجه داشته باشند، فرزندانشان باز هم با مشكلات زيادي مثل كمبود اعتماد‌به‌نفس، نداشتن عزت نفس يا وسواس‌هاي شديد فكري و عملي رو‌به‌رو مي‌شوند.

برای حل این مشکل رسيدن به راهی برای تربيت درست كودكان بايد شناخت خودمان را بيشتر كنيم. وقتي فرزند شما شاهد بي‌احترامي‌ اعضاي خانه به يكديگر باشد، درست مانند اين است كه به خود او بي‌احترامي شود؛ چون کودک به طور غير‌مستقيم آموزش مي‌بيند و ياد مي‌گيرد با ديگران همان‌گونه رفتاركند كه در خانه شاهد آن است. مثلا مادران و پدراني كه مشكلات خاص رفتاري مانند وسواس‌هاي فكري، نگراني و اضطراب دارند، به فرزندانشان هم سرزنش‌گري را مي‌آموزند. به همين دليل، كودك برای رسيدن به خواسته‌هايش با مشکلات درونی فراوانی مواجه می‌شود و آسيب زيادي مي‌بيند. از‌آن‌جايي‌كه والدين نمي‌توانند طبع و سرشت كودكان را واضح دیده و بشناسند، مي‌خواهند فرزندانشان مطابق نظرات و عقايد آن‌ها رفتار كنند و به همين خاطر هم اغلب عقايد خودشان را به آن‌ها تحميل مي‌كنند که همین هم به نوعي سوء‌استفاده و بي‌احترامي به حق و حقوق کودکان است، چون آن‌ها از اين‌گونه رفتارها، آزار و آسيب مي‌بينند. در ضمن، والدين دوست دارند فرزندانشان به آنچه که خودشان نتوانسته‌اند برسند، دست يابند و اين موضوع هم در واقع بي‌احترامي به خواسته‌هاي فرزندان به شمار مي‌رود.




تفاوت‌هاي فردي 

توجه‌داشتن به فرزندان و محبت‌كردن به آن‌ها هم مانند هر كار مهم ديگري، بايد با شناخت و آگاهي لازم انجام شود؛ در غير‌اين‌صورت نمي‌تواند مفيد باشد؛ زيرا وقتي بدون توجه به ميزان خواسته‌های طرف مقابل، به او محبت مي‌كنيم، نه نفعي شامل حال او مي‌شود و نه خودمان از نتيجه راضي هستيم. پس براي شناختن و آگاهی از اين امر مهم، بايد ابتدا فرزندانمان را بشناسيم تا با توجه به روحيه و نيازشان به آن‌ها محبت كنيم و توجه نشان دهيم، نه فقط با توجه به خواست و علاقه خود. البته براي شناخت و آگاهی از تفاوت‌ها و ويژگي‌هاي فردي، توجه به جنسيت و سبك دلبستگي فرزندان بسيار مهم است، چون این موضوع به ما اجازه می‌دهد که متوجه تفاوت افراد در ميزان نياز آن‌ها به محبت ديگران شويم. در واقع شناخت نوع دلبستگي كودكان، به والدينشان كمك مي‌كند تا بتوانند با توجه به آن‌ها، روش تربيتي درستي را در پيش بگيرند. اين شناخت به والدين كمك مي‌كند تا الگوي محبت‌كردن خود را با فرزندانشان هماهنگ كنند.

مثلا كوچك‌ترين تنبیهي، حال كودكاني را كه ترسو هستند، بد مي‌كند و باعث آزارشان مي‌شود، اما بچه‌هاي جسور و نترس، تنبيه را خیلی جدي نمي‌گيرند؛ بنابراين وقتي در معرض آن قرار مي‌گيرند، زياد هم آزرده‌خاطر و ناراحت نمي‌شوند. پس مي‌توانيم بگوييم مدل محبت‌كردن به هر كودكي، خاص خود اوست. البته اغلب کودكان دوست دارند در زمان‌هايی به آن‌ها توجه نشان داده شود كه اين توجه گاهي مي‌تواند فقط يك همراهي يا شركت در بازي مورد علاقه آن‌ها باشد.


تاثير محبت زياد به كودكان 

توجه داشته باشيم هنگامي كه با كودكان، بدون توجه به خواسته‌ها و استعدادهاي خودشان، رفتاری مي‌كنيم، نتيجه خوبي نخواهيم گرفت و خود آن‌ها هم هرگز از رفتار ما رضايت نخواهند داشت. همان‌گونه كه همه گياهان به يك اندازه به آب احتياج ندارند، با هر كودكي هم بايد مطابق خصوصيات خودش رفتار كرد. مثلا رفتار با فرزند آخر خانواده با بچه اول بسيار متفاوت است؛ چون بچه‌هاي آخر نياز به توجه بيشتري دارند و به نوعي هم بايد آن‌ها را جدي بگيريم يا كارهايي را به عهده آن‌ها بگذاريم که بيشتر خودشان را باور كنند. آن‌ها نياز دارند بيشتر در آغوش گرفته شوند و تنها نمانند و در كل نياز به همراهي بيشتري دارند تا بتوانند خودشان را باور كنند.

اما حتما بايد بين الگويي كه والدين براي توجه به فرزندانشان انتخاب مي‌كنند، با علايق و نيازهاي آن‌ها تناسب و هماهنگي لازم وجود داشته باشد. متاسفانه بعضي والدين فكر مي‌كنند مالك فرزندانشان هستند. اين موضوع شايد در سال‌هاي ابتدايي تولد كودكان چندان آسيب‌زا نباشد؛ اما پس از مدتي كه شخصيت او در حال شكل‌گرفتن است، در شكل‌گيري شخصيت او بسيار موثر است. وقتي به اين صورت با فرزند‌مان رفتار مي‌كنيم، به او اجازه نمي‌دهيم آن‌گونه كه لازم است، رشد كند.




تاثیر ترتيب تولد كودكان 

عامل ديگري كه بايد براي ايجاد روابط عاطفي درست با كودكان به آن توجه داشت، ترتيب تولد فرزندان است. مثلا در مورد بچه‌هاي آخر، چون هميشه افراد خانواده سعي می‌کنند كارهاي آن‌ها را برايشان انجام دهند، واگذاري وظيفه به خودشان امر بسيار مهمي است.

در واقع ترتيب تولد فرزندان مشخص مي‌كند چگونه و به چه ميزان بايد به آن‌ها توجه كرد. مثلا بهتر است نقش ناجي به فرزندان اول خانواده داده نشود؛ چون اين موضوع باعث مي‌شود آن‌ها در آينده هم هميشه بخواهند همين نقش را ايفا كنند كه براي روابط اجتماعي و عاطفي آن‌ها بسيار مضر خواهد بود. ضمن اینکه جد‌اشدن از ديگران، براي كساني كه در كودكي نقش ناجي را بر عهده داشته‌اند، بسيار سخت خواهد بود. در واقع، اين افراد از روي دلسوزي نمي‌توانند ديگران را به آساني رها كنند و به نظرشان مي‌رسد که بايد ديگران را نجات دهند. اين موارد در ناخود‌آگاه افراد باقي خواهد ماند؛ در‌حالي‌كه خودشان هم از آن آگاه نيستند.

متاسفانه «محبت‌كردن» براي بعضي پدر و مادرها به‌معناي حمايت بيش‌از‌اندازه است؛ تا جايي كه فرزندانشان فكر مي‌كنند همه بايد مانند والدينشان به آن‌ها توجه نشان دهند. در واقع پدر و مادرها بسياري از مسئوليت‌هايي را كه بايد به كودك، متناسب با سن او به عهده‌اش بگذارند، خودشان بر عهده مي‌گيرند؛ به آن‌ها غذا مي‌دهند، لباسشان را آماده می‌کنند و خلاصه به جاي كودك، همه كارها را خودشان انجام مي‌دهند.

نگران‌بودن بيش‌از‌حد هم يكي ديگر از محبت هاي افراطي است كه والدين در مورد فرزندان خود به كار مي‌برند. آن‌ها دائم نگرانند که نكند فرزندانشان دچار خطاهايي شوند كه قبلا خودشان مرتكب شده‌اند؛ يعني در بسياري مواقع، ترس‌هاي خود ما باعث مي‌شود که فرزندان ما نتوانند به اندازه كافي رشد كنند.


توجه مطلوب 

توجه و اعمال نظرهاي والدين بايد متعادل باشد؛ يعني آن‌ها بايد هم بتوانند با اقتدار قوانين را در مورد فرزندانشان به كار ببرند و هم اجازه بدهند كودكان حق اظهار‌نظر داشته باشند.

اما خانواده‌هايي كه بیش‌ازحد آسان يا سخت مي‌گيرند، به علت نداشتن اقتدار لازم در شيوه تربيتي‌شان، يا به‌قدري آسان مي‌گيرند كه بچه‌ها مفهوم قاطعيت را متوجه نمي‌شوند و مسئوليت‌پذيربار نمي‌آيند يا اينكه آن‌قدر سخت مي‌گيرند كه نمي‌توانند هيچ‌گونه رابطه دوستانه‌اي با فرزندانشان داشته باشند.

بنابراين توجه داشته باشيم که احترام‌گذاشتن به كودكان درواقع در‌پيش‌گرفتن روش درست تربيتي و مقتدرانه‌اي است تا هم والدين را راضي نگه دارد و هم كمك كند تا كودكان بتوانند شخصيت سالمي داشته باشند.

فراموش نكنيم بي‌احترامي‌كردن فقط به اين معنا نيست كه به كودك دشنام بدهيم، سرش داد بزنيم يا تحقيرش كنيم. بي‌احترامي شامل هر‌گونه بي‌توجهي به الگوي صحيح تربيت فرزندان است.


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background