موردکاوی خشونت پنهان همسر
آیدا خانم متاهل ۳۷ ساله ای که با شکایت ترس از دیوانه شدن با علائم بی انگیزگی، کمبود عزت نفس، احساس گناه و خود سرزنشگری مراجعه کرده است. در ابتدای جلسه وقتی درمورد مشکل و اینکه از کی شروع شده سوالاتی از آیدا پرسیدم . آیدا با سردرگمی زیادی توضیحاتی را ارائه داد، مشخص شد که بعد از ازدواج در روابط کاری و هم روابط خانوادگی خود دچار مشکلاتی شده تا حدی که در حال حاضر حتی با خواهر و برادرش ارتباطی ندارد و نیز مجبور به ترک کاری که در آن بسیار موفق بوده، شده است.
آیدا قربانی خشونت پنهان همسر
ناراحتی آیدا شک به دریافت های حسی خود به حافظه،تصمیمات، توانمندی هایش بود. او دیگر خود را مثل قبل توانمند و شاد نمی دانست عزت نفسش بشدت تخریب شده در مکالمات بصورت مکرر عذرخواهی می کرد. سوالات واضحی که بعد از صحبت هایش پرسیده می شد را با تردید فراوانی پاسخ می داد و سریع پاسخش را تغییر می داد. بعد از اینکه از آیدا خواستم چند نمونه از تصمیمات اشتباهش را مثال بزند با چند مثال متوجه شد؛ از کی و چرا روابطش در محل کار به اینجا رسیده است. یک مثال آیدا این بود که او قرضی به همکارش داده بود سه چهار روز که از موعد برگشت آن گذشته بود همسرش با عصبانیت به او این توصیه را کرده :" برای اینکه همکارانت فکر نکنند تو احمق هستی و دوباره از تو سوء استفاده نکنند از همکارت بخواه که حتماٌ باید فردا قرضت را پس بیاورد و اگر مخالفت کرد صدایت را بلند کن تا بفهمد تو ساده و ضعیف نیستی" و وقتی آیدا این کار را بر خلاف میلش انجام داد همکارش بشدت ناراحت شد و دو روز بعد لپتاپ پسرش را می فروشد تا قرض آیدا را پس بدهد. در موارد دیگر هم بخاطر راهنمایی های حسین بوده که هربار رابطه آیدا بایکی از همکاران و حتی مدیرش خراب می شود و جالبتر اینکه همین قضیه باعث شده که حسین بارها به او بگوید که رفتارهای او دیگران را آزار می دهد و کسی نمی تواند او را تحمل کند.
از آیدا سوال کردم نقش خودت را در این اتفاقات چقدر می دانی؟ به نظر خودت در این چند داستان که گفتی همسر شما چقدر نقش در برهم خوردن روابطتت را داشته است؟ آیدا سریع پاسخ می دهد من کمتر و بعد از دو ثانیه می گوید نه راستش نمی دانم. آیدا تردید زیادی در مورد تصمیماتی که گرفته و حتی قضاوت هایش دارد. او مدام در مکالمات از جملات سرزنشی و کلمه هایی مثل:« من احمق هستم/ من می ترسم /منکه نمی توانم» استفاده می کرد.
آیدا قبل از ازدواج روابط عالی با خانواده داشته ولی بعد ازدواج کم کم از خانواده و دوستان صمیمی اش جدا شده و با این استدلال که آن ها از او سوءاستفاده می کنند یا باورش ندارند و بعد از اینکه از او خواستم چند نمونه را مثال بزند و علت این نتیجه گیریش را سوال کردم او مثال هایی را زد که با تعریف هر یک بیشتر به این می رسید که واقعیت هایی تحریف شده و دروغ های همسرش مسبب بسیاری از این سوتفاهم ها بوده است. نمونه ای از این جریانات با زبان خودش: "هر وقت خواهرم امتحان یا کار داشت، من به خانه مادرم می رفتم و بجای خواهرم کارهایی را برای کمک به مادرم انجام می دادم یا بخاطر تجربه و بزرگتر بودنم مسئولیت های بیشتری را برعهده می گرفتم تا اینکه همسرم متوجه این سوءاستفاده های خانواده از من شد و مرا قانع کرد که به آن ها بفهمانم من ساده و احمق نیستم تا جایی که تحملشان را نداشتم هر بار با کوچکترین درخواستشان احساس عصبانیت و واکنش بدی نشان می دادم".
مورد دیگر این بود که حسین هر بار در بحث یا گفتگوهایمان با خانواده حرفی می شنید بارها آنرا تکرار می کرد و به من برچسب می زد. مثلا یکبار خواهرم از روی عصبانیت به من گفت بی ملاحظه، هر بار اتفاقی می افتاد که مورد خوشایند همسرم نبود به من می گفت همه درست می گویند که تو آدم بی ملاحظه و بی درکی هستی، فقط خواهرت این را نمی گوید چند نفر دیگر این را بارها به من گفته بودند ولی من نمی خواستم تو را ناراحت کنم. حتی دوستان خودت هم بارها از تو به من چیزهایی گفتند که باعث شد چند شب از ناراحتی نخوابم. و وقتی آیدا از همسرش می خواسته که بگوید چه حرف هایی؟ حسین با ناراحتی و غم زیاد برخورد می کرده تا احساس گناه و ترس آیدا بیشتر شود. بتدریج او از دوستان صمیمی اش هم متنفر شده بود.
در مورد مشکل حافظه (که آیدا فکر می کرد درک او از واقعیت و برداشت هایش دچار اختلال شده است) سوالات هدایت شده ای پرسیدم. در این زمینه هم قبل از ازدواج مشکلی نداشته حتی بعد از ازدواج هم مدت ها مقاومت می کرده که اشتباه نمی کند. از چیزهای ساده مثل مطمئن بودن از جای وسایل شروع شده تا شنیدن گفته های خود و دیگران که همسرش به نحوی وانمود می کرده اشتباه می کند. بارها از او می خواسته جای وسایل را عوض نکند با اینکه آیدا مطمئن بوده جای وسیله ای را تغییر نداده با عصبانیت و سرزنش های همسرش روبرو می شده.
در مورد خطای ادراکی این نمونه را مثال زد که یک یا دوبار حسین قبل از رفتنش سرکار می گفته امروز زودتر به خانه می آید وقتی آیدا نگران می شده با او تماس می گرفته حسین جواب تماس را نمی داده یا ادعا می کرده معامله مهمی بخاطر تماس های آیدا بهم خورده است. حتی گفتن زود آمدنش را هم انکار می کرده با این جمله که "اتفاقا برعکس من تأکید کردم که امروز شلوغ هستم و دیر می آیم! تو واقعا مشکل داری".
آیدا بارها به خاطر سلیقه، فرهنگ، رفتار و برخورد خانواده و خودش مورد تمسخر و تحقیر همسرش قرار می گرفته. اما با بررسی به اینجا رسیدیم که در دوران نامزدی حسین ازین ناراحت بوده که خانواده و خود آیدا از نظر سطح فرهنگی و اقتصادی از او بالاتر هستند و آیدا به خاطر وابستگی و عشق به حسین مدام از نقطه ضعف های خود و خانواده صحبت می کرده تا این احساس را در حسین از بین ببرد. تا آنجا که آیدا تحت تاثیر این ابراز نگرانی های حسین خانه ای که از فروش ماشینش و پس انداز های هردویشان بوده را با وجود اینکه دوستان و خانواده اش مخالف این تصمیمش بوده اند، به نام حسین می زند.
در مورد مسائل عاطفی همسرش با او به سردی و پرخاش برخورد می کند اما در حضور دیگران با او مهربان است و این آیدا را سردرگم می کرده. در نمونه هایی که مثال زد باز هم متوجه شد که رد پای مرموزانه ای از برخورد حسین باعث می شده که او کاری کند یا واکنشی عجیب یا نادرستی نشان دهد. مثل این مورد که او در مهمانی خانواده همسر از شوخی های نامناسب حسین در مورد خودش در جمع ناراحت می شود. شوخی که نقطه حساسیت و راز او بوده و حالا در جمع عنوان شده، اما حسین با خنده ادامه می داده تا اینکه آیدا با صدای بلند از او می خواهد که دیگر ادامه ندهد. همه ساکت می شوند و حسین این جملات را می گوید: "چرا اصلاٌ جنبه شوخی نداری؟" ،" یکبار نشد با تو شوخی کنم حالم را نگیری" با ناراحتی از جمع بیرون می رود. در آن جمع دیگران آیدا را مقصر می دانستند. آیدا هر بار در چنین شرایطی شرمنده و خشمگین مجبور به عذر خواهی می شده.
درخصوص قضاوت هایش بخاطر اینکه هر بار با دروغ ها و زیربار نرفتن، توجیهات یا نپذیرفتن مسئولیت اشتباهات حسین آیدا مقصر می شده و با القای ترس و گناهی که حسین به او می داده، به این نتیجه می رسیده که خودش اشتباه کرده است و بیشتر به خود و نتیجه گیری های خودش شک می کرده.
از آیدا خواستم در این مورد هم مثالی بخاطر بیاورد او در مورد گم شدن دلار و امانتی که مادرش به او داده بوده صحبت کرد هر بار که دلارهای او کم می شده او از حسین کمک می خواسته، حسین به او می گفته:"باز مثل همیشه اشتباه می کنی مسئول گیج بازی های تو من نیستم. کسی که حواسش سرجایش نیست تو هستی نه من". اما یک روز که آیدا فیش فروش دلار به صرافی را در داشبورت ماشین می بیند و بادقت می خواند اما حسین سریع آن را از دست او می کشد و از شیشه ماشین بیرون می اندازد و هر چقدر آیدا می گوید مطمئن بودم فیش فروش دلارها بود با برخورد بد و پرخشگری همسرش روبرو می شود. تا اینکه یکبار تمام دلارها گم می شود بدون اینکه ساعت و حلقه حسین که کنار آن ها بوده ناپدید شود. این بار مطمئن می شود که کار همسرش است. حسین به او می گوید:"من دیگر نمی توانم با زن متوهم که مدام به من می گوید دزد زندگی کنم اگر یکبار دیگر صحبتش را کنی به همه می گویم که با چه دیوانه ای زندگی می کنم". و به او می گوید تو آن ها را در جایی گذاشته ای که یادت رفته آیدا دوباره خانه را می گردد و با ناباوری دلارها را پیدا می کند. آیدا کاملاٌ مطمئن بوده که آنجا را چندین بار زیر و رو کرده بود. از آن به بعد حسین بارها به او اتهام توهمی و گیج بودن می زند. مشابه این اتفاقات برای آیدا بارها می افتاده تا اینکه حالا آیدا احساس می کند ادراک و قضاوت های خودش مشکل دارد. آیدا به مرحله احساس گناه و خودسرزنشگری رسیده با افسردگی و پذیرش اینکه هیچ کس نمی تواند او را تحمل کند و روزی هم حسین او را تنها می گذارد هر روز منزوی تر و افسرده تر می شود.
تحلیل روانشناسی
همانطور که در مثال ها مشخص بود آیدا مورد خشونت پنهان و سوء استفاده روانی با تکنیک «گستلایت» توسط همسرش قرار گرفته است. پدیده گستلایت یا چراغ گاز نوعی آزار روانی و شیوه ای از نیرنگ بازی است که در آن فرد پس از آزار شما باعث می شود تا به احساسات واقعی و درک خود از آنچه اتفاق افتاده و عقلانیت خود شک کنید تا به این ترتیب در پی احقاق حق خود بر نیامده و همچنان او برای پیشبرد اهدافش و یا زیر سلطه بردن بیشتر شما از این تکنیک استفاده کند .
همانطور که خواندید حسین با دروغ گفتن، تغییر در واقعیت، دادن اطلاعات غلط و تمسخر باعث می شد آیدا در درک خود از واقعیت دچار تردید شود و بیشتر کنترل اوضاع بدست همسرش بیافتد تا اینکه او دیگر اعتمادی به خود و به ارزش ها و سلایق و روابطش نداشت و هر روز بی انگیزه تر و از خود ناامیدتر می شد.
نشانه های قربانی تکنیک چراغ گاز شدن :
- شک به احساس واقعی خود
- خود سرزنشی و شرمساری بخاطر القای تقصیر گستلایتر
- توجیه رفتار اشتباه از ترس دوباره اشتباه نکردن و قبول مسئولیت اشتباه
- ترس و احساس ناامنی از برخورد خود و واکنش فرد گستلایتر
- احساس تنهایی و منزوی شدن
- ناامیدی و سردرگمی
- عذرخواهی و مقصر دانستن خود
- شک به حافظه قضاوت و ادراکات خود
- کم شدن عزت نفس
- محدود شدن روابط قربانی
و اما راهکارهایی برای قربانیان
- شناسایی اتمام رابطه آِسیب زا با این افراد
- به حق و حقوق خود آگاه باشید
- با بی حرمتی و بی احترامی هایش مقابله کنید. یعنی قاطعانه روی حرف خود بمانید و کوتاه نیایید.
- مرزبندی داشته باشید و خط قرمزها را مشخص کنید به آنها متعهد باشید.
- قاطع باشید اگر به مرزبندی و خط قرمزها عمل نکرد آن ها را یادآوری و تاکید کنید. پیامد هایی برای آن در نظر بگیرید.
- رفتار ها و تلقین های او را توجیه نکنید. به خاطر جلوگیری از بحث و عصبانیت از او دلجویی نکنید یا کوتاه نیایید تا به او قدرت و اجازه کنترل بیشتر را ندهید.
- اجازه بحث کردن به او ندهید. انتظار نداشته باشید با بحث کردن، او شما را درک کند فقط با گفتن بدیهیات انرژی شما گرفته می شود.
- تحت تأثیرشان قرار نگیرید. حتی تعریف و محبت های آنها برای ایجاد صمیمیت است.
- شواهد و مدارکی را برای گفته های خود و نقض شواهد برای ادعاهای دروغین آن ها پیدا کنید.