menu button
سبد خرید شما
بررسی دیدگاه سه محقق برتر در موضوع مدیریت بحران
موفقیت  |  1403/10/02  | 

لطفا بحران را مدیریت نکنید!

بررسی دیدگاه سه محقق برتر در موضوع مدیریت بحران

تصور کنید به عنوان مسئول، در دفتر مرکزی شرکت نفتی مشهور «بریتیش پترولیوم(BP)» در سال 2010 نشسته بودید که اولین تماس را دریافت کردید: «یک سکوی حفاری در خلیج مکزیک منفجر و غرق شده و 11 کارگر را کشته است. نفت هم با سرعت 43 بشکه در دقیقه، به داخل اقیانوس نشت می‌کند!» شما چه می‌کنید؟ با کدام یک از همکاران جلسه خواهید گذاشت و کدام یک از مشکلات را مطرح خواهید کرد؟ بیانیه مطبوعاتی صادر می‌کنید یا از طریق شبکه‌های اجتماعی اطلاع‌رسانی می‌کنید؟ آیا تمرکز شما بر مدیریت اوضاع خواهد بود یا در واقع شرکت را رهبری می‌کنید؟


بحران همیشه درکمین است

امروز و در عصر توئیتر، برای سازمان‌ها از همیشه مهم‌تر است که سریع و صحیح به یک بحران پاسخ دهند؛ خواه این اتفاق، یک فاجعه تمام عیار باشد یا صرفا دیدگاه یک مشتری ناراضی در توئیتر که شروع به گسترش می‌کند!

مدیران برتر در نظرسنجی‌های انجام‌شده، «خطرات شهرت» را در بین نگرانی‌های اصلی خود قرار می‌دهند، به این دلیل که خبرهای بد، خیلی سریع‌تر از گذشته به جهان مخابره می‌شوند. به‌عنوان نمونه، فیلم‌برداری مسافری در هواپیمایی یونایتد ایرلاین که روی زمین کشیده شده بود، به قدری سریع و ویروس‌وار در جهان منتشر شد که نشریه مشهور «فوربس» (Forbes) در سرتیتر خود با عنوان «چگونه یونایتد ایرلاین در یک روز به منفورترین خط هواپیمایی جهان تبدیل شد؟» به بررسی آن پرداخت.


برای بسیاری از شرکت‌ها در چنین شرایطی، اولین تماس اغلب با یک مشاور مدیریت است. اما به گفته «جیمز هاگرتی» که در این کار تخصص دارد، اگر چنان گرفتار شده باشید که فورا به کمک خارجی احتیاج دارید، پس خیلی عقب‌مانده‌اید! او در کتاب «مدیر ارشد بحران»، پیشنهاد می‌کند که شرکت‌ها سه قدم پیشگیرانه بردارند:

  • فردی را تعیین کنید که بتواند هر موقعیتی را که ممکن است به‌ وجود بیاید، مدیریت کند. منظور مدیر‌عامل نیست، بلکه باید فردی باشد که به‌اندازه کافی تصمیم‌های بزرگ گرفته است؛ یعنی فردی باتجربه و دارای روابط عمومی، مانند رئیس هیئت مدیره!
  • یک تیم پاسخ سریع تعیین کنید تا به آن شخص کمک کنند.
  • به این تیم پاسخ سریع، مدیریت سناریوهای مختلف را آموزش دهید.


هاگرتی بحران‌ها را با توجه به سرعت طبقه‌بندی می‌کند. تمرکز او تاکتیکی است و استدلال می‌کند که شرکت‌ها باید چک‌لیست یک‌صفحه‌ای راهکارها در دوران بحران را ایجاد کنند. او معتقد است که پاسخ شرکت بریتیش پترولیوم به بحران سکوی نفتی مکزیک، یكی از بدترین پاسخ‌های روابط عمومی در جهان است که تا به حال دیده شده است.

او تاکید می‌کند: «مقصر این پاسخ اشتباه، نه فقط مدیرعامل آن زمان، بلكه عدم آمادگی كلی تیم رهبری برای مدیریت این بحران است. اشتباه صرفا در پیام‌­های ضعیفی که این شرکت در مراحل اولیه ارائه می‌دهد، نیست، بلکه فقدان یک برنامه کافی و اجرایی مناسب است که درنهایت به آن پاسخ‌های غلط منجر می‌شود




فرهنگ آماده بحران ایجاد کنید

«تیم جانسون»، مشاور مدیریت بحران و نویسنده کتاب «رهبری بحران»، یک رویکرد متفاوت را استدلال می‌کند. او با تکیه بر تحقیقات آکادمیک، کمتر بر نیاز به فهرست و چک‌لیست و بیشتر بر توسعه «فرهنگ آمادگی بحران» و رهبرانی که به اندازه کافی برای اتخاذ تصمیمات عاقلانه توانمند هستند، متکی است.

جانسون دو نوع خطا را توضیح می‌دهد که منجر به انتخاب‌های بد می‌شود: «خطای مداخله» یا اصرار به فراگیری و انجام وظایفی که یک سازمان برای آن آماده نیست و «خطای کناره‌گیری» که باعث می‌شود فرد از پذیرش مسئولیت خودداری کرده یا دیگران را سرزنش کند.

او معتقد است که باید از این تکانه‌های رفتاری اجتناب کرد و متوجه شد که واقعا چه اتفاقی رخ داده است تا بتوان پیرامون نیازهای ذی‌نفعان، تفکر کرد و به دنبال ایجاد یک ماموریت هدفمند برای هدایت پاسخ‌ها بود. او می‌نویسد: «در برابر اصرار به انجام هر کاری، فورا مقاومت کنید»؛ آدرنالین (هورمون استرس) را نادیده بگیرید، با یک تیم با عملکرد بالا کار کنید، حقایق را به‌دست آورید، سوال کنید و گوش دهید و سپس یک برنامه ایجاد کنید.

به عنوان مثال، جانسون به واکنش رئیس جمهور «جورج دبلیو بوش» در تاریخ 11 سپتامبر و همزمان با برخورد هواپیما به برج‌های دوقلو اشاره می‌کند؛ هنگامی که رئیس‌جمهور، حتی بعد از اینکه متوجه شد شهر نیویورک مورد حمله قرار گرفته است، همچنان به نشستن با دانش‌آموزان مدرسه‌ای در فلوریدا ادامه داد. جانسون می‌نویسد: «بوش، با واکنش‌ندادن به اتفاق بیرونی، برای خود زمان خرید تا بتواند درباره آن فکر کند!»


تجربه پنچ رهبر مهم تاریخ در بحران

«نانسی کوهن»، مورخ دانشکده بازرگانی هاروارد، در کتاب خود به نام «ساخته‌شده در بحران»، پنج رهبر را که استرس حضور در بحران را تجربه کرده‌اند، ترسیم می‌کند. این رهبران عبارتند از: «ارنست شاکلتون»، «آبراهام لینکلن»، «فردریک داگلاس»، «دیتریش بونوفر(یک روحانی آلمانی ضد‌نازی)» و «راشل کارسون (فعال محیط زیست)».

کوهن در این چهره‌های تاریخی برخی از خصوصیاتی را که جانسون بیان می‌کند، می‌بیند: «آگاهی مناسب و تمایل به صبور‌بودن حتی تحت فشار». به عنوان مثال، او بیان می‌کند: «لینکلن، قدرت تسلط بر احساسات خود را در موقعیتی خاص با دقت کافی کشف کرد تا هیچ اقدامی فوری انجام ندهد یا حتی در برخی موارد به هیچ وجه کاری نکند! و این درحالی است که در زمانه سریع و شلوغ ما، هنگامی که عمده وقت و توجه ما بر واکنش فوری متمرکز است، تقریبا غیرقابل‌تصور است که بپذیریم «هیچ کاری نکردن» ممکن است بهترین کاری باشد که ما می‌توانیم بکنیم. با این حال تاریخ نشان می‌دهد که در برخی بحران‌ها، اینگونه است.»


جمع‌بندی

همان‌طور که مشخص است، این سه کتاب معرفی شده در متن بسیار متفاوتند. تنها یک مدیرعامل با تجربه و باهوش است که برای دوران بحران، از قبل یک تیم را ایجاد می‌کند و اهداف و راهکارها را مکتوب و به معاون خود واگذار می‌کند. اما همین رهبر باید هدف خود را حفظ کند، آرام حرکت کند، به اتفاقات در بلندمدت توجه کند و بداند که در بسیاری مواقع، باید«صبر کنیم و ببینیم»، زیرا این عاقلانه‌ترین راهکار است.


مقاله منتخب وب‌سایت  Harvard Business Review(HBR.org)

دنیل مک گین / مترجم: حامد وثوقی/ استراتژیست دیجیتال مارکتینگ

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background