تقویت مهارت حل مسئله در کودکان
تنها ابزار بسیاری از بچهها هنگام مسائل و مشکلاتشان، غرزدن و گریهکردن است. تعدادی دیگر از کودکان هم هنگام بروز هر مشکلی، سریعا به یک بزرگتر پناه میبرند تا مسئله را برایشان حل کند، چون خودشان توانایی حل مسئلهشان را ندارند. بسیاری از کودکان هم درگیر مسائل تکرارشونده هستند. بهعنوان مثال، مدام در بازیکردن با همسالان خود دچار تعارضهای جدی میشوند یا در مدرسه با یکی از همکلاسیها، دعوایشان میشود. یادگیری و تقویت مهارت حل مسئله در کودکان میتواند این شرایط را بهطور محسوس و ملموس تغییر دهد. به گفته «یان رابرتسون»، مسئله به وضعیتی گفته میشود که شما وضعیت فعلی خود را میشناسید و از هدف خود هم باخبرید؛ اما راه رسیدن از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب را نمیدانید. با توجه به گفته رابرتسون، فرایند حل مسئله را میتوان اینگونه تعریف کرد: «پیداکردن یک راهحل و اجرای صحیح آن برای رسیدن از نقطه فعلی به نقطه مطلوب.»
چرا تقویت مهارت حل مسئله در کودکان مهم است؟
ممکن است مسائل کودکان در نگاه اول برای بسیاری از بزرگسالان کماهمیت بهنظر برسد و درنتیجه، از اهمیت مهارت حل مسئله برای کودکان هم کاسته شود. اما واقعیت این است که در زندگی هر فرد، با توجه به تجربیات، محیط، شرایط سنی و... مسائلی پدید میآید که فرد مطابق زندگی و تجربیات خود برخی از آنها را بسیار مهم میداند. اگر مسائلی که افراد آنها را مهم میپندارند، حل نشود، بهداشت روانی، آرامش خاطر، اعتمادبهنفس و تمرکز افراد دچار خدشه جدی میشود.
کودکان هم از این قاعده مستثنی نیستند. آنها با توجه به دغدغهها، تجربیات و سن خود دچار مسائل مختلفی در زندگی میشوند که برخی از این مسائل برایشان بسیار مهم است. اگر مسائل مهم کودکان حلنشده باقی بماند و مدام تکرار شود، بهداشت روانی کودک بسیار آسیب میبیند. علاوه بر این، بسیاری از مهارتهای لازم زندگی، اثری زنجیرهای بر یکدیگر دارند و با تقویت یک مهارت، برخی مهارتهای دیگر هم رشد میکنند. تقویت مهارت حل مسئله در کودکان، میتواند باعث تقویت اعتمادبهنفس، عزتنفس، خلاقیت و بهطور کلی بهبود و رشد تفکر و بهبود در فرایند یادگیری کودکان شود.
نکته آخر در مورد اهمیت یادگیری و تقویت مهارت حل مسئله در کودکان این است که اگر این مهارت از کودکی به افراد آموزش داده شود، تا رسیدن به بزرگسالی کاملا در آنها نهادینه شده و باعث میشود بسیار بهتر از دیگران بتوانند مسائل زندگی خود را حل کنند و برهههای سخت و چالشهای مهم زندگی را پشت سر بگذارند.
روشهای تقویت حل مسئله در کودکان
شاید مهمترین نکته درباره فرایند حل مسئله کودکان این باشد که خود کودک، محور حل مسئله است؛ یعنی در فرایند حل مسئله، ما بهعنوان بزرگتر، تنها نقش هدایتگر و همراه را برای کودکان ایفا میکنیم. درنتیجه بسیار مهم است که در برابر وسوسه نصیحتکردن و راهحل ارائهدادن به کودک مقاومت کنیم و اجازه دهیم کودک بتواند خودش راهحل مسائلش را پیدا کند.
پیداکردن راهحل و حل مسئله توسط خود کودک، علاوه بر اینکه باعث افزایش اعتمادبهنفس و پرورش قدرت تفکر کودک میشود، در بسیاری اوقات احتمال حلشدن مشکل را هم افزایش میدهد. وقتی کودک خودش محور فرایند حل مسئله باشد و ایدهها و راهحلها متعلق به خودش باشد، بیشتر از زمانیکه راهحلها و ایدهها توسط فرد دیگری به او ارائه شود، تلاش میکند و انگیزه دارد.
بهطور کلی میتوان دو روش را برای طیکردن فرایند حل مسئله و تقویت مهارت حل مسئله در کودکان نام برد:
الف) گفتوگو درباره مسئله
یکی از راههای حل مسئله، گفتوگوی بزرگسال با کودکان است. همانطورکه قبلا گفته شد، مهمترین وظیفه ما در گفتوگو با کودکان، هدایتگری و همراهی است و شاید مهمترین ابزار ما برای هدایت و کمک به کودک، پرسیدن سوال باشد.
گفتوگو برای حل مسئله کودکان، پنج مرحله دارد:
1. فهم مسئله
این مرحله از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. اگر مسئله درست فهمیده نشود، امکان حل آن از بین میرود. ابتدا لازم است خود ما بهدرستی مسئله کودک را درک کرده و سپس به کودک کمک کنیم تا خودش نیز درک صحیحی از مسئله پیدا کند. بسیاری اوقات کودکان مسئله خود را واضح و آشکار بیان نمیکنند. بهعنوان مثال، شغل پدر من در زمان کودکیام بهشکلی بود که سفرهای کاری و ماموریتهای زیادی به شهرهای مختلف داشت. وقتی سفرهای پدرم طولانی میشد، من رفتارهای پرخاشگرانه زیادی را بروز میدادم، اما معمولا بیان نمیکردم که علت اصلی و واقعی ناراحتی و عصبانیت من، دوری از پدرم است. پس باید به کودک کمک کنیم تا بهدرستی مسئلهاش را بشناسد.
یکی از مهمترین کارها برای فهم مسئله، تعیین هدف نهایی فرایند حل مسئله است. ممکن است فرزندمان توسط یکی از همکلاسیهایش در مدرسه مورد تمسخر قرار بگیرد و این موضوع باعث ناراحتی او شود. در این حالت، اگر ما هدف نهایی را تغییر رفتار همکلاسی فرزندمان و عدم تمسخر مجدد تعیین کنیم، نسبتبه زمانیکه ناراحتنشدن فرزندمان از رفتار همکلاسیاش را هدف قرار دهیم، راحلهای متفاوتی ارائه خواهیم داد. در این مرحله ما بههمراه کودک، مسئله را به دقت بررسی کرده و هدف نهایی خود را مشخص میکنیم.
2. پیداکردن راهحلها
در این مرحله تمام راهحلهای ممکن را پیدا میکنیم. این مرحله شبیه به بارش فکری است و هر راهی را که به ذهن کودک میرسد، میپذیریم و هیچ ایدهای را در ابتدا حذف نمیکنیم.
3. بررسی و انتخاب راهحل
در این مرحله تمام راهها و ایدههایی را که در مرحله قبل گردآوری شد، بررسی میکنیم. برای این کار، تمام مزایا و معایبی را که پیرامون تکتک راهحلها وجود دارد، مینویسیم. راهحلهایی را که بهنظر هردوی ما بهشکل واضحی غلط هستند. زودتر حذف کرده و بقیه راهحلها را با دقت بیشتری بررسی میکنیم. نکته حیاتی این است که انتخاب نهایی از بین راهحلها باید بر عهده کودک باشد. ما در بررسی راهها و بیان مزایا و نواقصشان به کودک کمک میکنیم، اما انتخاب نهایی را خود کودک باید انجام دهد؛ حتی اگر انتخابش از نظر ما درست نباشد.
4. اجرا
در این مرحله کودک راهحلی را که انتخاب کرده است، امتحان میکند.
5. گرفتن بازخورد از فرایند حل مسئله کودک
اگر راهحلی که کودک امتحان کرد، باعث حلشدن مسئله نشد، ما بههمراه کودک فرایند اجرای راهحل و خود راهحل را بررسی میکنیم تا بفهمیم راه غلطی را برگزیدهایم یا اینکه راه خوبی را به شیوه غلطی، اجرا کردهایم. سپس کودک را همراهی میکنیم تا راه بهتری را انتخاب کرده یا همان راه را به طرز بهتری اجرا کند. اگر راهحل به نتیجه رسیده و مسئله حل شده بود، باید بررسی کنیم که آیا مسئله را بهشکل کوتاهمدت حل کردهایم یا درازمدت؟ و تلاش کنیم راهی پیدا کنیم تا جلوی تکرار مسئله را بگیریم.
نکته: در تمام پنج مرحله حل مسئله کودک، محوریت کار با کودک است و والدین یا معلمان صرفا با پیشنهاددادن یا ترجیحا پرسیدن سوال، کودک را همراهی میکنند.
ب) انجام بازی برای تقویت حل مسئله در کودکان
وقتی اسم حل مسئله برای کودکان به میان میآید، میتوان از دو نوع بازی در این زمینه نام برد: یک مدل بازیهایی هستند.که دخالتی در فرایند حل مسئله کودکان ندارند، ولی با پرورش تفکر و خلاقیت کودک منجربهبهبود مهارت حل مسئله در کودکان میشوند. برای مثال ساخت پازل، بازی با لگوها، بازیهای فکری و... از این دسته هستند.و مهارت حل مسئله کودکان را تقویت میکنند. نوع دیگری از بازی هم هست که طی آن فرایند حل مسئله انجام میشود و در پایان بازی، حداقل یکی از مسائل کودک در دنیای واقعی حل میشود.
در این بازیها که بهاصطلاح به آنها «Role play» یا «بازی نقشآفرینی» گفته میشود، ما و کودک، هر کدام مشغول بازیکردن یک نقش میشویم. بهطور مثال، اگر مسئله واقعی کودک این است که یکی از همکلاسیهایش او را در بازیها راه نمیدهد، ما نقش همکلاسی را بازی میکنیم و کودک هم نقش کسی را بازی میکند که در بازی راه داده نمیشود؛ یعنی بهنوعی نقش خود را بازی میکند. در طی این بازی، کودک باید تلاش کند راهحلهای مختلفی پیدا کرده و هر کدام را امتحان کند تا درنهایت بتواند در بازی شرکت داده شود. در انتهای هر بازی role play، کودک علاوه بر اینکه سرگرم شده است، یکی از مسائلش نیز حل شده و همچنین مهارت حل مسئله در کودک تقویت میشود.
سعید امام موسوی