تجربه تعدادی از نوجوانان و والدین در مورد دوران بلوغ
دوره بلوغ یکی از حساسترین دورانها در طول زندگی هر فرد است و در این دوران، نوجوانی که بهتازگی از سنین کودکی بیرون آمده با تغییرات مهمی از لحاظ جسمی و روحی در خودش مواجه میشود.
بسیاری از نوجوانان با کمک والدین فهیم و آگاه خود این مقطع را بهخوبی طی میکنند و سپس وارد دورههای دیگر زندگیشان میشوند، اما دوران بلوغ برای بعضیها هم دورانی بسیار تلخ و پرتنش است و متاسفانه بر تمام زندگی آینده آنها تاثیر منفی میگذارد. درواقع همهچیز به نحوه مواجهه و مدیریت نوجوانان و والدینشان با تغییرات دوران بلوغ بستگی دارد. برای مدیریتکردن چنین تغییراتی، نخست باید بپذیریم که در سنین بلوغ وارد دنیای دیگری میشویم که با آنچه پیش از آن بوده، کاملا متفاوت است. در گفتوگوهای کوتاه بخش نوجوان این شماره تجربه تعدادی از نوجوانان و والدین را در مورد دوران بلوغ و تغییرات آن میخوانیم:
***
• لیلا / 19 سال
من در یک خانواده مذهبی و سنتی بزرگ شدهام. دخترهای خویشاوندانمان را میبینم که به سر و وضع و ظاهرشان میرسند، اما من بهخاطر عقاید خانوادهام نمیتوانم آرایش کنم و ظاهری آراسته و زیبا داشته باشم. وقتی با تجربه بلوغ مواجه شدم، یعنی صورتم جوش زد و... حس میکردم که زشت شدهام و مدام از خودم میپرسیدم چرا اینطور تغییر کردهام و چرا این تغییرات در بدنم بهوجود آمده است. نمیدانستم چگونه باید با این تغییرات روبهرو شوم و این مسئله اعتمادبهنفسم را تا حد زیادی تحتتاثیر قرار داد. مدام میترسیدم که نکند مورد تمسخر دیگران قرار بگیرم و آنها دیگر نخواهند با من دوست شوند و وقت بگذرانند. سن بلوغ و این تغییرات من را غمگین میکند. وقتی لوازم آرایش مادر یا خواهر بزرگم را برمیدارم و جلوی آینه آرایش میکنم اعتمادبهنفسم بیشتر میشود و زمانیکه نمیتوانم این کار را انجام دهم غمگین میشوم.
• معین / 19 ساله
اوایل دوره بلوغ یکی از موضوعاتی که خیلی ذهنم را درگیر کرده بود درک منطقی عشق بود.
من افراد زیادی را دوست داشتم و دوست داشتم درباره مفهوم عشق بیشتر بدانم، چون چیزی بود که به هر حال درگیرش بودم. ویژگی مهم دیگر آن سن این بود که حاضر به رهاکردن هیچچیز نبودم و تقریبا تا هفدهسالگی هیچ عقیدهای را رها نمیکردم مگر اینکه خودبهخود در ذهنم تغییر میکرد یا مسیر جدیدی در زندگیام باز میشد که باور جدیدی را در ذهنم بهوجود میآورد، ولی به هیچوجه حاضر به قبول عقاید مخالف دیگران نبودم.
در اواخر این دوره موضوع هماهنگی با محیط اطراف چیزی بود که بهنظرم خیلی مهم و ضروری میرسید، یک مسئله دیگر هم شناخت خود و فهمیدن اهمیت تشخیص محل مناسب یا حتی جمع مناسب برای هماهنگی در شرایط متفاوت بود. فکر میکنم در دوره نوجوانیام کلا درحال کشف مسیر زندگی بودم. از خودم راضی هستم، اما این مسیر من را بهراحتی به جواب نرساند.
حاضر بودم برای رسیدن به جواب درست، خودم و فقط خودم عمیقترین عقایدم را زیر سوال ببرم. گاهی وقتها دوست نداشتم راجع به این عقاید با دیگران حرف بزنم. در آن دوره حساسیت بیش از حدی نسبتبه بعضی مسائل داشتم که امروز فکر میکنم درست نبود؛ مثلا کافی بود کسی با لفظ «تو» خطابم کند تا به او سیلی بزنم یا کسی حرف بدی بزند تا یک دعوای مفصل را با او شروع کنم. آن زمان رفتارهایم بیشتر تحتتاثیر احساسات بودند، اما بزرگتر که شدم یاد گرفتم احساساتم را مدیریت کنم و زمانیکه دچار هیجانات منفی میشوم بلافاصله واکنش نشان ندهم.
• سوگند / 17 ساله
خوشبختانه خانوادهام به من اعتمادبهنفس و عزتنفس زیادی میدهند. سن بلوغ برای ما دختران دوره مهمی است. دوره عادت ماهانه اولین بار در این سن همزمان با آغاز بلوغ جسمی برای ما اتفاق میافتد. این دوره برای من با درد جسمی زیادی همراه است و علاوه بر این، بسیار عصبی و ناراحتم، اما خانوادهام من را درک میکنند، مخصوصا مادرم در این مدت خیلی هوایم را دارد و به من رسیدگی میکند و بهداشت و کنترل رفتاری را برایم توضیح میدهد. فکر میکنم دوستداشتن و درککردن و بهطور کلی حمایت عاطفی و اعتمادبهنفسی که پدر و مادر در خانواده به بچههایشان میدهند باعث میشود که آنها نخواهند مثل بعضی نوجوانان دیگر بهکارهای عجیب و غریب مثل عملکردن بینی یا آرایشهای خیلی زیاد و غلیظ یا لنزگذاشتن و... رو بیاورند. من اصلا اهل اینجور کارها نیستم، ولی در لباس پوشیدن تنوع را خیلی دوست دارم و به چیزی که میخواهم بپوشم اهمیت میدهم.
****
نظرات والدین
• رخساره
بهعنوان مادر یک نوجوان شاهد طیشدن دوره بلوغ در فرزندم هستم. گاهی حس میکنم علاوه بر برخی تغییرات ظاهری رفتارش هم تا حدودی عوض شده و نسبتبه قبل کم طاقتتر و کم حوصلهتر شده و صبرش کمتر شده است؛ مثلا وقتی در انجام کاری شکست میخورد صدایش را بالا میبرد و عصبانی میشود، البته این موارد گذراست. از بعضی جهات هم در این دوره با من احساس نزدیکتر و دوستانهای دارد. احساس میکنم باید بیشتر مواظب باشم و بتوانم این فضای دوستانه را حفظ کنم، تاجاییکه ممکن است قضاوتش نکنم و سعی کنم دوست خوبی برایش باشم. بعضی وقتها دوست دارد از لوازم آرایش من استفاده کند. در محیط خانه کاملا دخترم را آزاد گذاشتهام که تقریبا هر کاری را که دوست دارد انجام دهد و هر قدر که دوست دارد آرایش کند و بههمین دلیل تصور میکنم زیاد احساس نیاز نمیکند و برایش مهم نیست که این کار را در بیرون از خانه هم انجام دهد. بهطور کلی اگر رابطه بین نوجوان و پدر و مادرش دوستانه باشد و نوجوان بتواند با پدر و مادرش راحت باشد از بروز بسیاری از مسائل ناخوشایند در این دوران پیشگیری خواهد شد.
• سهراب
نوجوانی یک دوره خاص تحول است که سازوکارهای خاص خودش را دارد. درواقع یک تحول عمده فیزیکی، روانی و اجتماعی در سنین نوجوانی رخ میدهد. ما بهعنوان انسان همانقدر ناپایداریم که هرچیز دیگری در این جهان. دانهبهدانه سلولهای بدنمان دائم درحال تغییرند. افکار و احساساتمان بهشکلی بیوقفه برمیخیزند و فرومینشینند. شاید اگر بتوان مترادفی برای «زندهبودن» پیدا کرد همین «تغییر» باشد. میتوان گفت هرآنچه تغییر میکند زنده است. بهعنوان یک موجود زنده در طول عمرمان شاهد تغییرهای اجتنابناپذیر و گاه ارادی در زندگی خود هستیم. بعضی از مهمترین تغییرات دوران زندگی انسان در سنین نوجوانی رخ میدهد.
روح و روان نوجوان هم تابعی از متغیرهای مختلف است که در محیط پیرامون، بدن و احساسات نوجوان میتواند رخ بدهد. دنیای ذهنی و تجربی نوجوان زیرورو میشود و نگرش او به دنیا براساس متغیرهای جدیدی شکل میگیرد. بهطور کلی تغییر برای انسان ممکن است برکت زیادی داشته باشد، ولی در عین حال میتواند ترسناک و حتی مخوف باشد. برای همین است که انسانها همیشه تلاش کردهاند تغییرات را بهسویی هدایت کنند که کمترین مخاطره را برایشان داشته باشند. «کنترل» شرایط بیرونی تنها مدت اندکی انسان را از تغییر مصون میدارد و به زودی شرایط تازهای پدید میآید که نظم کهن را بههم میریزد. بنابراین والدین باید با درک شرایط نوجوانان در سنین بلوغ بهشکلی منطقی و مهربانانه آگاهیهای لازم را درباره این تغییرات به نوجوانانشان بدهند و درکنار آنها باشند تا آنها این دوران گذار را بهبهترین شکل و با کمترین آسیب احتمالی پشت سر بگذارند.
نویسنده : مهرناز خزایی