آیا این مرد پاتریک جین ایران است؟
گفتوگو با «سعید فتحی روشن»، شعبدهبازی که در برنامه عصر جدید درخشید
برنامه «عصر جدید» با اجرای «احسان علیخانی» برنامهای پرستاره بود و چهرههای بسیاری در آن حضور یافتند؛ اما این مجموعه در آخرین سری خود یک شگفتی عجیب داشت؛ یک شعبدهباز و ذهنخوان بهنام «سعید فتحی روشن» که تا پیش از آن، کمتر کسی او را میشناخت، توجه بسیاری از مردم را به خود جلب کرد و با کسب تعداد 3148431 رأی توانست به مرحله نیمهنهایی برسد. این تعداد آرای غیرمنتظره، چه خوب و چه بد، نشانگر توجه جامعه به اینگونه موضوعات است و همین مسئله ضرورت بررسی موضوع ذهنخوانی را (صرفنظر از رد یا تایید آن) نمایان میکند. بههمین منظور، مجله موفقیت گفتوگویی را با آقای فتحی روشن انجام داده است.
• بسیاری از مردم شما را در سن 39 سالگی و در زمان پخش اجرای شما در برنامه عصر جدید شناختند. میخواهیم کمی درباره قبل از این دوره برایمان حرف بزنید؛ اینکه از چه زمانی وارد این عرصه شدید و در دوران کودکی و نوجوانیتان چه فعالیتهایی داشتید؟
من از سن دهسالگی کار شعبدهبازی را شروع کردم و از سن 24 سالگی هم در شبکه دو برنامه اجرا میکردم که هم صبح و هم بعدازظهر پخش میشد. حدود ششماه هم دو روز در هفته، در برنامه «صبح بخیر ایران» یک آیتم چند دقیقهای داشتم. نه اینکه آن برنامهها قوی نبودند، اما آن اتفاقی که باید بیفتد، تا قبل از پخش برنامه «عصر جدید» برایم نیفتاد. در آن برنامه فکر میکنم علاوه بر حضور «احسان علیخانی» و تازگی و جذابیت موضوعات و سبک برنامه، حضور افرادی مثل «امین حیایی» هم خیلی کمک کرد تا برنامه دیده شود.
• از همان دوران نوجوانی برایتان مشخص بود که میخواهید در آینده وارد کار شعبدهبازی و ذهنخوانی شوید یا برنامههای دیگری برای زندگیتان داشتید؟
من در زندگیام علائق مختلفی داشتهام و بسیاری از آنها را نیز تا حدی دنبال کردهام. مثلا در دورهای گرافیک یاد گرفتم و طراحی و پوستر و سایت انجام دادم، یک دوره تئاتر کار کردم و ... با این وجود، اینطور نبود که از این شاخه به آن شاخه بپرم. معمولا در یک رشته به نقطه قابلقبولی میرسیدم و بعد حس میکردم که از اینجا به بعد را دیگر خیلی علاقه ندارم که ادامه دهم. مثلا در تئاتر رتبه اول مسابقات را کسب کردم و بعد دیگر آن را ادامه ندادم؛ چون حس کردم دیگر چیزی در آن وجود ندارد که برایم جذاب باشد. البته تنها علاقهای که در من در طول زمان ثابت ماند، همین بحث «منتال» یا «ذهنخوانی» بوده است.
• معمولا خانوادهها دوست دارند که فرزندشان دکتر بشود یا مهندس! واکنش خانواده در مورد علاقهتان به فعالیت در زمینه شعبدهبازی و ذهنخوانی چه بود؟
البته من به خانواده نمیگفتم که میخواهم شعبدهباز شوم و میگفتم میخواهم در آینده کار هنری انجام دهم! خانواده هم خیلی از من حمایت کردند. البته از سطح خانواده و نزدیکان درجه اول که بگذریم، اکثر افراد با این کار من مخالفت میکردند. مثلا در بین معلمهایم، جز یکی دو نفر، بقیه بهشدت با این کارهای من مخالف بودند. اما خوشبختانه خانوادهام از علائق من حمایت میکردند و تنها بحثی که داشتند، این بود که کار هنری درآمد خیلی خوبی ندارد! من هم در دورهای این را پذیرفته بودم، اما بعد فکر کردم من آدمی هستم که علائقی دارد و کارهایی دوست دارم بکنم که این کارها نیاز به پول دارد؛ پس تصمیم گرفتم که درآمد اصلیام از طریق شعبدهبازی نباشد. بههمیندلیل، در زمینه مارکتینگ شروع به فعالیت کرده و مدیر مارکتینگ یک برند بسیار مطرح شدم. اما الان و بعد از پخش برنامه عصر جدید، احساس میکنم موقعیتی برایم فراهم شده که میتوانم بهسمتی بروم تا درآمدم هم از راه علاقه اصلیام، یعنی شعبدهبازی و ذهنخوانی، تامین شود و بتوانم تمرکزم را بیشتر بر روی این کار بگذارم.
• مفهوم ذهنخوانی با پیشگویی چه تفاوتهایی دارد؟
ذهنخوانی یعنی بتوانیم محتوایی را که الان در ذهن یک نفر وجود دارد، کشف و بیان میکنیم؛ اما پیشگویی یعنی یک اتفاقی را بنویسیم یا بگوییم که قرار است در آینده محقق شود. کار ما منتالیستها هم غالبا ذهنخوانی است، نه پیشگویی.
• شما در سال نود، نامهای به «عادل فردوسیپور» نوشتید و از او خواستید یک بازی مشخص را انتخاب کرده و یک هفته قبل از بازی، به شما اعلام کند، تا شما همان زمان تعداد گلها و کرنرها و خطاها و ... آن بازی را قبل از انجامش بگویید و یک هفته بعد که آن بازی انجام شد، آمار شما را با آنچه واقعا در زمین اتفاق افتاده است، مقایسه کند. شما گفتید که ذهنخوانی با پیشگویی تفاوت دارد، اما آیا این کار خودش نوعی پیشگویی نیست؟
ممکن است یک منتالیست یا ذهنخوان در برخی موارد و با بهکارگیری مجموعهای از تکنیکها بهشکل ترکیبی، بتواند آنچه را در آینده اتفاق میافتد، به بیننده نشان بدهد. البته این خیلی بستگی به مورد دارد و در همه موارد نمیتوانند کاربردی باشند. مثلا نتیجه یک مسابقه فوتبال را بسیاری مواقع میتوان پیشبینی کرد، اما شاید مواردی مثل قیمت سکه یا دلار را نشود؛ حتی اگر هم کسی آن را پیشبینی کند، با توجه به اینکه نقاط کوری در این قضیه وجود دارد، این پیشبینی برای خودش هم خیلی کاربردی و قابلاستفاده نیست. بههرحال، باوجودیکه این امر شاید با بهکارگیری مجموعهای از تکنیکهای مختلف ممکن باشد، اما من الان مایل هستم که در زمینه منتالیسم یا ذهنخوانی فعالیت داشته باشم، نه در زمینه پیشگوییکردن.
• بهنظرتان در بحث ذهنخوانی، آیا ذهن هر انسانی را میتوان خواند یا این کار فقط در مورد بعضی آدمها ممکن است؟
بدیهی است که خواندن ذهن آدمهایی که ذهنشان پیچیده است یا برخی ویژگیهای خاص را دارند، دشوارتر است. مثلا من یکبار در جایی گفتم که بهنظرم خواندن ذهن شخصی مانند آقای «دکتر ظریف» کار بسیار سختی است؛ چون او انسانی است که تقریبا در تمام عمرش پای میز مذاکره نشسته و بارها با سران کشورهای بزرگ دنیا گفتوگو کرده است. خواندن ذهن آدمی با این ویژگیها بسیار دشوارتر از یک آدم معمولی است.
• در مورد آموزش ذهنخوانی چطور؟ آیا هر کسی که علاقهمند باشد، میتواند ذهنخوانی را یاد بگیرد و انجام دهد یا فقط آدمهایی که ویژگیها یا انرژیهای خاصی دارند، میتوانند در این کار موفق باشند؟
هر کسی میتواند ذهنخوانی را یاد بگیرد و انجام دهد، اما میزان موفقیت آدمها در این کار، با توجه به ویژگیهایشان، ممکن است تا حدی متفاوت باشد. البته این بهمعنای ماوراءالطبیعهبودن بحث ذهنخوانی نیست. برای شفافتر شدن موضوع اجازه بدهید من یک سوال از شما بپرسم: بهنظرتان آیا کسی که قدش یکمترودهسانتیمتر است، میتواند وارد ورزش بسکتبال شود؟ جوابش این است که میتواند و اگر وارد شود، چیزهایی هم یاد میگیرد، اما با توجه به ویژگیهای جسمانیاش، احتمالا بسکتبالیست موفقی نخواهد شد. یا کسی که پایش بهطور مادرزادی مشکلاتی دارد، ممکن است با وجود این مشکل بتواند بدود، اما احتمالا قهرمان دوومیدانی نخواهد شد! در موضوع ذهنخوانی هم همینطور است؛ همه میتوانند آن را آموزش ببینند و تا حدی انجام دهند، اما کسی موفقتر میشود که یکسری زمینهها و خصوصیات اولیه را هم داشته باشد و بعد این زمینهها را پرورش دهد.
• اینکه میتوانید ذهن آدمهای دیگر را بخوانید برایتان سخت نیست؟ از این جهت که گاهی ممکن است چیزهایی را در مورد آنها بفهمید که شاید دانستنش زیاد خوشایند نباشد؟
من سعی میکنم که وارد ویژگیهای بنیادین و حریم شخصی زندگی افراد نشوم؛ اما بههرحال گاهی ممکن است این مسئله پیش بیاید و برای همین کسی که میخواهد این کار را انجام دهد، باید ظرفیت روحی بالایی داشته باشد.
• بهنظر میآید که بخش زیادی از جذابیت کار شما، بهخصوص در زمینه شعبدهبازی به رمزآمیزبودن آن بستگی دارد و درعینحال گاهی ممکن است این راز و رمزها لو برود یا افرادی از شما درباره چگونگی انجام شعبدهبازیها بپرسند که اگر بخواهید برایشان توضیح دهید، دیگر جذابیتی وجود ندارد و اگر هم توضیح ندهید، شاید بیادبی تلقی شود. به افرادی که میخواهند راز و رمز و چگونگی انجام این شعبدهبازیها را بدانند، چه پاسخی میدهید؟
روش کار را بههمان دلیل که گفتید، شرح نمیدهم، اما برایشان توضیحاتی در این زمینه میدهم. مثلا میگویم شبیه این است که از یک جراح قلب باز سوال شود شما چگونه عمل جراحی قلب را انجام میدهید؟ لطفا روشش را بگویید تا ما هم انجام دهیم! یا از کسی که در کلاس اول دبستان است و هنوز جمع و تفریق را یاد نگرفته است، بخواهیم که مسائل مربوط به انتگرال را یاد بگیرد و حل کند. حرف من این است که تا یکسری مقدمات و پایههای اولیه وجود نداشته باشد، اگر هم توضیح بدهیم، احتمالا آن فرد نمیتواند کار را به آن شکل انجام دهد و البته همانطورکه گفتید، جذابیتش هم از بین میرود.
• از بین شعبدهبازان بزرگ دنیا، کار چهکسی را بیشتر قبول دارید و دنبال میکنید؟
آقای «درن براون»، شعبدهباز انگلیسی بهنظرم در این کار فوقالعاده است و کارش جنبههای علمی و روانشناسی قوی هم دارد.
• وسوسه نمیشوید که کارهای موفق شعبدهبازان دیگر را (چه ایرانی و چه خارجی) شما هم انجام دهید و اجرا کنید؟
گاهی ممکن است وسوسه شوم، اما در برابر این وسوسه مقاومت میکنم. من الان به این نتیجه رسیدهام که در هر زمینهای، اگر آدم تصمیم بگیرد کارهای متفاوتی انجام دهد، بهتر است؛ کارهایی که بتوانند یک خلاء را پر کنند. مثلا اگر یک نفر الان اینجا چایی میآورد، من در گذشته اینطور فکر میکردم که حالا من باید بروم و یک چایی بهتر بیاورم؛ اما الان اینطور فکر میکنم که خب! چایی را که آوردهاند؛ من باید بروم یک چیز دیگر بیاورم؛ مثلا ناهار یا شیرینی را من بیاورم. ضمن اینکه بهطور کلی بیشتر دوست دارم بهعنوان یک منتالیست (ذهنخوان) شناخته بشوم تا یک شعبدهباز.
• شما در سال 85 یک دیویدی بهنام «این مرد جادویی نیست» را در زمینه شعبدهبازی منتشر کردید، اما از آن به بعد دیگر کاری را به بازار عرضه نکردید؛ درحالیکه بهنظر میرسد الان معروفتر شدهاید و مردم شما را بیشتر از آنموقع میشناسند. به فکر تولیدکردن محصولات جدید نیستید؟
اتفاقا به این موضوع فکر میکنم و قصد دارم کارهایی را هم در آینده انجام دهم. آن دیویدی با ترغیب و همکاری دوست خوب و هنرمندم، «ایلیا منفرد» آماده شد و مورد استقبال زیادی قرار گرفت، اما بعد از آن دیگر فرصت ارائه دیویدی دیگری پیش نیامد. اما احتمال دارد در آینده باز هم محصولاتی را، البته بهشکلی متفاوت، به بازار عرضه کنم.
• . آیا کمکاری در این زمینه بهخاطر آن نیست که امروزه دیگر فضای مجازی خیلی گستردهتر شده و مردم بیشتر در این فضا هستند و شما هم به این خاطر کارهایتان را بیشتر در فضای مجازی منتشر میکنید؟
هر چیزی بهجای خودش خوب است و فضای مجازی هم کارکرد خودش را دارد؛ اما در این زمینه من ترجیحم این است که تولید داشته باشم و بعد تکههایی از آن در فضای مجازی هم منتشر شود.
• آیا در ایران مرکزی هست تا افرادی که علاقهمند به آموزش شعبدهبازی یا ذهنخوانی هستند، آن را بهشکل اصولی و حرفهای یاد بگیرند؟
تقریبا میتوان گفت که درحالحاضر در ایران چنین مرکزی نیست. البته در زمینه شعبدهبازی ممکن است فروشگاههایی باشند که لوازم شعبدهبازی را بفروشند و تا حدی به خریدار آموزش هم بدهند، اما آنها چون میخواهند بالاخره یکی از جنسهایشان را به مشتری بفروشند، آموزششان خیلی حرفهای نیست یا ممکن است مراکز یا دیویدیهای آموزشی موجود باشند که چند تکنیک ساده را آموزش بدهند. اما ما درحال یک رایزنی هستیم و تقریبا هم موضوع نهایی شده و قرار است با همکاری دانشگاه علمی-کاربردی و با همراهی یک روانشناس، یک منتالیست، یک متخصص زبان بدن و ... یکسری دورههای آموزشی کاملا حرفهای برای علاقهمندان به این رشته در آینده برگزار شود.
• اگر بچهدار شوید و فرزندتان بخواهد مثل شما وارد کارهایی مانند شعبدهبازی یا ذهنخوانی شود، به او چه میگویید؟ استقبال میکنید یا او را از ورود به این کار منع میکنید؟
او را منع نمیکنم، فقط سعی میکنم در این زمینه به او آگاهی بدهم که اگر وارد این کار شد و آن را بهعنوان شغلش انتخاب کرد، این کار قرار نیست برایش پول زیادی به ارمغان بیاورد. ممکن است در ماههایی زمانهایی هیچ درآمدی نداشته باشد، درحالیکه زندگی همیشه مخارج خودش را دارد و خانواده آدم هم از او توقع دارند. به او میگویم که اگر این کار را دوست دارد و این جور مسائل را هم میتواند تحمل کند، واردش بشود؛ اگر نه، کار دیگری را انتخاب کند یا درکنار این کار، کار دیگری را که منبع درآمد اصلیاش باشد، داشته باشد. همانطور که خود من هم تا الان درآمد اصلیام از طریق دیگری بوده و تازه الان که بعد از پخش برنامه عصر جدید، خیلی ها من را شناختهاند و استقبال خیلی بیشتر شده است، تصمیم گرفتهام که فقط بر روی این کار متمرکز شوم. البته ممکن است فرزندم مثل من این شانس را در 39 سالگی نیاورد که مثلا برنامه عصر جدیدی ساخته شود که او بتواند از طریق آن استعدادهایش را نشان بدهد و معرفی شود.
• آیا توصیه یا پیشنهاد خاصی برای خوانندگان موفقیت که مصاحبه شما را میخوانند، دارید؟
پیشنهادم به خوانندگان موفقیت این است که تا میتوانند در زمینههای مختلف مطالعه کنند و دانشافزایی داشته باشند. من خودم بهدلیل اینکه شوهرعمهام بسیار اهل کتابخواندن بود، از نوجوانی به مطالعه علاقهمندشدم و الان به این نتیجه رسیدهام که باید میزان مطالعهام را بالاتر از این ببرم. در ماههای اخیر مطالعات زیادی را درباره تاریخ ایران و تاریخ جهان انجام دادهام و برایم شگفتآور است که میبینم تقریبا هر اتفاقی که دارد میافتد، قبلا یکبار در تاریخ بهشکلی دیگر رخ داده است و فکر میکنم کسی که اینها را بداند و مطالعه داشته باشد، قدرت فکر و توان تحلیلش در مورد مسائل مختلف خیلی بالاتر میرود.