menu button
سبد خرید شما
ورودی پرونده ویژه با موضوع طلاق
موفقیت  |  1403/08/08  | 

ننه آزاد یک انقلابی بود

ورودی پرونده ویژه با موضوع طلاق


اولین تجربه مواجهه من با یک انقلابی بر‌می‌گردد به 28 سال پیش، وقتی تنها شش سالم بود و چادر مادر را در مشت گرفته بودم و منتظر بودیم تا شاطر نان‌هایمان را از تنور درآورد. هرگز نفهمیدم چرا، ولی همیشه صف زنان شلوغ‌تر از صف مردان بود. بعد صدای مادرم را شنیدم که به زنی که من نمی‌شناختمش و بعدها فهمیدم همسایه‌مان و مادر یکی از دوستانم ا‌ست، گفت‌: «ننه آزاد شناسنامتو رنگی نمی‌کردی، ارزششو نداشت». رد لبخندی در چهره زن ظاهر شد و با همان لهجه جنوبی پاسخ داد: «تو که جا مو نبودی، بس بود هرچی کشیدُم. اگه هم سی دل بچه‌هام میگی نترس. مگه خودُم دستُم کجه یا پا ندارُم که نتونُم بزرگشون کنُم؟» و من از آن پایین نجوای مادرم را می‌شنیدم که زیر لب می‌گفت «خدا به خیر کنه». 

ننه آزاد زنی پنجاه و یکی، دو ساله بود و سه پسر و یک دختر قد و نیم داشت. یک روز می‌فهمد شلوار شوهرش دوتا شده ا‌ست و بی معطلی او را از خانه بیرون می‌کند. همین گزارش کوتاه بالغ بر صدها بار در محله کوچک ما از این دهان به آن دهان جابه‌جا شد و در‌نهایت، شایعات و دلسوزی‌ها و قضاوت‌های بی‌شماری را به ارمغان آورد. برخی رابطه خود را با او به حداقل رساندند و برخی دیگر تا توانستند به این خانواده کمک کردند. وقتی هم که بزرگ‌تر شدیم و به مدرسه رفتیم، پسرش «آزاد» را می‌دیدیم که همیشه زنگ تفریح را در گوشه حیاط به‌تنهایی می‌گذارند و به کسی اجازه نزدیک‌شدن نمی‌داد. 

سال‌ها بعد، وقتی نام افرادی همچون «چگوارا»، «حمید شرف» و «فیدل کا‌سترو» را در کتاب‌های مختلف به‌عنوان انقلابی‌های تاریخ معاصر خواندم، به این سوال رسیدم که اصلا انقلاب چیست؟ اگر شیوه‌ یک حکومت را برتابیم و دست به مبارزه ببریم تا ساختار آن را بشکنیم، انقلابی هستیم؟ اگر این‌طور باشد، پس ننه آزاد بی‌شک یک انقلابی تمام‌عیار ا‌ست؛ کسی که خیانت همسرش را برنتابید و بی‌توجه به‌همه تبعات جدایی، آن‌هم در روزگاری که طلاق‌گرفتن دل و جرأت می‌خوا‌ست، تصمیمی انتحاری گرفت. این زن شجاع با کار بزرگی که کرد احترام من را برای همیشه نسبت‌به خود به‌همراه خواهد داشت.    


آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background