menu button
سبد خرید شما
«خودآگاهی» چیست و چرا اهمیت دارد؟
سولماز فروتن  |  1403/08/06  | 
خودت را بشناس!

«خودآگاهی» چیست و چرا اهمیت دارد؟


از جمله حکیمانه یونان با‌ستان با این مضمون«خودت را بشناس» گرفته تا روان‌شناسی غرب، موضوع «خودآگاهی» در قرن‌های اخیر توسط روان‌شناسان و فلاسفه مورد مطالعه زیادی قرار گرفته ا‌ست. ما در این مقاله خواهیم گفت که خودآگاهی چیست، چه سودی در جلسات درمانی دارد، چرا دستیابی به آن دشوار ا‌ست و چگونه می‌توان آن را پرورش داد. این خصلت نادیده‌گرفته‌شده ارزش آن را دارد که روی بسیار تامل کنید؛ چون به‌طور کلی، خودآگاهی در سطوح بالا، به سود خود فرد و روابط اجتماعی اوست.


خودآگاهی چیست؟

ساده بگویم، خودآگاهی به‌معنای شناخت خود و آن چیزی ا‌ست که هویت شما را منحصر‌به‌فرد کرده ا‌ست. نخستین مطالعه در زمینه خودآگاهی به سال 1972 بازمی‌گردد که دو روان‌شناس به‌نام‌های «شلی دووال» و «رابرت ویکلند» نظریه خودآگاهی را مطرح کردند. 

فرضیه آن‌ها چنین بود: «وقتی توجهمان را روی خودمان متمرکز می‌کنیم، رفتار فعلی خود را با ا‌ستانداردها و ارزش‌های درونی‌مان می سنجیم و مقایسه می‌کنیم. بعد از آن ا‌ست که به‌عنوان یک فرد خودآگاه، تبدیل به ارزیاب‌های بی‌طرف خودمان می‌شویم.» به‌طور خلاصه، آن‌ها خودآگاهی را یک مکانیسم مهم در کنترل خویشتن می‌دانستند. 

«دنیل گلمن»، روان‌شناس، در کتاب پرفروش خود با عنوان «هوش عاطفی»، تعریف مشهوری را از خودآگاهی ارائه داد: «شناخت حالات درونی، اولویت‌ها، منابع و شهود خویشتن.» این تعریف تاکید فراوانی روی توانایی زیر‌نظر‌گرفتن دنیای درونی، افکار و احساساتمان، به‌محض برانگیخته‌شدن دارد. به عقیده من‌، لازم ا‌ست بدانیم که خودآگاهی، نه‌تنها به آن‌چه درباره خودمان می‌دانیم، بلکه به توجه و مراقبت ما از دنیای درونمان نیز مربوط ا‌ست. 

آیا تا‌کنون با توجه به افکار و تجربه‌هایی که داشته‌اید، درباره خودتان قضاوت کرده‌اید؟ اگر چنین ا‌ست، شما تنها نیستید و تلاش برای تامل غیرمغرضانه درباره خودتان زمان می‌برد؛ البته که گفتنش آسان‌تر از عملی‌کردن آن ا‌ست. اگر قضاوت غیرمغرضانه، بخشی مهم از خودآگاهی ا‌ست، چگونه می‌توانیم آن را در خودمان پرورش دهیم؟ وقتی متوجه می‌شویم چه اتفاقی در درونمان در‌حال رخ‌دادن ا‌ست، می‌توانیم آن را بشناسیم و به‌عنوان بخشی اجتناب‌ناپذیر از وجود انسانی خود بپذیریم، به‌جای این‌که به‌خودمان سخت بگیریم. 

نکته: اگر تابه‌حال پیش‌آمده که به خودتان بگویید: «باید/ نباید این کار را می‌کردم»، حتما متوجه منظورم می‌شوید. دفعه بعد که می‌خواهید درباره حرفی که زده‌اید یا کاری که انجام داده‌اید قضاوت کنید، این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا تجربه‌ای که داشته‌ام، فرصتی برای رشد و یادگیری نیز بوده ا‌ست؟ آیا انسان‌های دیگر هم ممکن ا‌ست مرتکب همین اشتباه شده و از آن درس گرفته باشند؟»

خودآگاهی چیزی فراتر از جمع‌آوری اطلاعات درباره خودمان ا‌ست. خودآگاهی یعنی با یک ذهن آماتور و قلبی باز، به حالات درونی خود توجه کنیم. ذهن ما مهارت فراوانی در ذخیره‌سازی اطلاعات درباره واکنش‌هایمان نسبت‌به رویدادهای خاص دارد تا طرحی از زندگی احساسی ما بریزد. چنین اطلاعاتی اغلب موجب شرطی‌شدن ذهن ما شده و باعث می‌شود در مواجهه با رویدادهای مشابه‌در آینده، به شیوه‌های خاصی واکنش نشان دهیم. 

خودآگاهی به ما این امکان را می‌دهد که متوجه این شرطی‌شدن و پیش‌فرض‌های ذهنی‌مان باشیم تا برای آزاد‌سازی ذهنمان، پایه‌ریزی کنیم. 


آیا خودآگاهی اهمیت دارد؟

به گفته دنیل گلمن‌، خودآگاهی زیربنای کلیدی هوش عاطفی و توانایی زیرنظر‌گرفتن لحظه‌به‌لحظه احساسات و افکارمان، کلید درک بهتر خودمان، به صلح رسیدن با آن‌چه هستیم و مدیریت فعالانه افکار، احساسات و رفتارمان ا‌ست. به علاوه، آدم‌های خودآگاه، به‌جای واکنش منفعلانه، آگاهانه واکنش نشان می‌دهند و در سلامت روانی خوبی به سر می‌برند و نگرش مثبتی نسبت‌به زندگی دارند. آن‌ها همچنین تجربه‌های عمیق‌تری از زندگی دارند و احتمال این‌که شفقت نشان دهند، بیشتر ا‌ست. 

تحقیق «ساتن» در سال 2016 به بررسی اجزای خودآگاهی و فواید آن پرداخته ا‌ست. این تحقیق نشان داد که خودآگاهی از جنبه‌های تامل درباره خویشتن، بینش و مراقبت می‌تواند به فوایدی مانند پذیرش بیشتر منتهی شود؛ در‌حالی‌که نشخوار‌کردن افکار موجب تحمیل فشارهای روانی می‌شود.

مطالعات زیادی نشان داده‌اند که خودآگاهی یک خصلت ضروری هم برای مدیران موفق کسب‌و‌کار ا‌ست. در تحقیقی که توسط «گرین پیک» و دانشگاه کرنل انجام شد، 72 مدیر اجرایی در شرکت‌های دولتی و خصوصی مورد مطالعه قرار گرفتند. در‌آمد آن‌ها بین 50‌میلیون تا 5‌میلیارد دلار بود و مشخص شد که درجه بالایی از خودآگاهی، قوی‌ترین شاخص موفقیت کلی آن‌ها‌ست. 

در فرایند درمان هم درمانگران باید متوجه تعصبات، ارزش‌ها، باورهای کلیشه‌ای و تصورات خود باشند تا به طرز شایسته به مراجعانی که با آن‌ها تفاوت فرهنگی دارند‌، خدمت کنند. به‌همین دلیل، به خودآگاهی «سرآغاز رقابت فرهنگی» نیز می‌گویند. به عبارت دیگر، خودآگاهی به مشاوران اجازه می‌دهد تفاوت بین تجربه‌های زیسته خود و مراجعین خود را درک کنند. این مورد کمک می‌کند قضاوت غیرمغرضانه‌ای نسبت‌به ارباب رجوع داشته باشند و او را بهتر درک کنند. 




چرا آگاهی از خویشتن دشوار ا‌ست؟

اگر خودآگاهی تا این اندازه اهمیت دارد، چرا خودآگاه نیستیم؟

بدیهی‌ترین پاسخ این ا‌ست که ما اغلب اوقات نیستیم تا خودمان را زیر نظر بگیریم. به عبارت دیگر، نیستیم تا به آن‌چه در درون و اطرافمان می‌گذرد، توجه کنیم. 

روان‌شناسان، «متیو کیلینگ ورث» و «دنیل تی گیلبرت» دریافتند که ما تقریبا نیمی از زمان عمر خود را در «حالت خودکار» می گذرانیم و از کاری که انجام می‌دهیم و احساسی که داریم، غافل هستیم؛ چون ذهن ما، به‌جای حضور در این لحظه و این مکان، در جای د‌یگری سرگردان ا‌ست. علاوه بر سرگردانی مداوم ذهن، تعصب‌های ادراکی گوناگون نیز بر توانایی ما در درک دقیق‌تر خودمان تاثیر می‌گذارد. ما تمایل داریم دا‌ستان‌هایی را باور کنیم که از احساس فعلی ما نسبت‌به‌خودمان حمایت می‌کنند. مثلا اگر اعتقاد شدید داشته باشیم که یک دوست شایسته و وفادار هستیم، رویدادها را، حتی اگر اشتباه کرده باشیم، مغایر با هویت خود به‌عنوان یک دوست وفادار تفسیر می‌کنیم. 

این باور از‌پیش‌موجود درباره خودمان می‌تواند روی شیوه مواجهه ما با پیامد، مثلا فراموش‌کردن قرار ناهار با یک دوست، تاثیر بگذارد. به علاوه، تعصب «تایید» می‌تواند ما را در جست‌وجو یا تفسیر اطلاعات، به‌گونه‌ای که برداشت پیشین ما نسبت‌به چیزی را تایید کند، فریب دهد. آیا تا‌کنون چنین احساسی داشته‌اید که یک پیشنهاد شغلی را بپذیرید، اما همچنان به‌دنبال تضمین بیشتری باشید که آیا این شغل مناسب شما هست یا خیر؟ این حالت، تعصب تایید در بهترین حالتش ا‌ست.

عدم اشتیاق برای دریافت بازخورد نیز می‌تواند به ضرر ما باشد، اگر بخواهیم از دریچه چشم دیگران، نگاهی کلی به‌خودمان داشته باشیم. اگر بخواهیم خودآگاهی را در خود پرورش دهیم، چگونه می‌توانیم آن را با تمایل روانی خود برای شناخت تنها بخشی از نسخه مشخص خودمان، تطبیق دهیم؟ 

آسان نیست، اما روش‌هایی وجود دارند. «دنیل کانمان» که به‌خاطر کمک به علوم رفتاری، جایزه نوبل برده ا‌ست، در سخنرانی تد خود چنین توضیح می‌دهد: «آن‌چه این تصویر را مغشوش می‌کند، تفاوت میان جنبه‌های گوناگون ما‌ست که آن را به زندگی روزمره‌مان نسبت می‌دهیم.» 

او در سخنرانی‌اش تفاوت بین «خودی که تجربه می‌کند» و «خودی که به‌یاد می‌آورد» و چگونگی تاثیر آن را بر تصمیم‌هایی که می‌گیریم، توضیح می‌دهد. او می‌گوید که چگونه احساسی که درباره تجربه فعلی داریم، می‌تواند با آن‌چه بعدا از همان تجربه‌به‌خاطر می‌آوریم، بسیار متفاوت باشد و تنها 50‌درصد با هم ارتباط داشته باشند. این اختلاف می‌تواند تاثیر شگرفی روی دا‌ستانی که به‌خودمان می‌گوییم، طرز برخورد ما با خودمان و دیگران و تصمیم‌هایی که می‌گیریم، بگذارد؛ اگرچه شاید اغلب متوجه این تفاوت نشویم. 


خودآگاهی در برابر توجه متمرکز روی خویشتن برای درمانگران

برای این منظور اجازه دهید بگویم خودآگاهی شامل توجه به هویت‌های درونی و تجربه‌های زیسته و ارتباط آن‌ها با همین موارد در دیگران ا‌ست. توجه متمرکز روی خویشتن تنها شامل فکر‌کردن به‌خودمان ا‌ست. مثلا توجه متمرکز روی خویشتن، یعنی مشاور به این فکر کند که در یک جلسه درمانی، چقدر ممکن ا‌ست اضطراب داشته باشد و این موجب می‌شود ارباب رجوع این احساس را داشته باشد که مشاور به او توجهی نشان نمی‌دهد. 

از طرف دیگر، خودآگاهی به این معنا‌ست که مشاور می‌داند نگرانی خودش می‌تواند نشانه اضطراب ارباب رجوع نیز باشد و از این دانش برای کمک به رفع نگرانی خودش و او ا‌ستفاده کند.

ضمنا لازم ا‌ست به‌جای این‌که تنها در مورد احساس فعلی‌تان آگاهی داشته باشید، درباره تمام ابعاد فکری‌تان آگاه باشید. برخی از ا‌ستراتژی‌هایی که افراد درمانگر برای جلوگیری از مغشوش‌شدن خودآگاهی ارباب رجوع می‌توانند به‌کار ببرند، این موارد هستند: تمرکز روی ارباب رجوع، نیاز‌های او و هدف از جلسه مشاوره.

ا‌ستراتژی دیگر این ا‌ست که از خودآگاهی به‌عنوان راهی برای درک بهتر ارباب رجوع ا‌ستفاده کنید، به‌جای این‌که فقط از افکار خودتان آگاه باشید و حواس‌پرت ظاهر شوید.

اگر مشاور نیستید یا در این حوزه فعالیت نمی‌کنید هم روش‌های بیشمار د‌یگری برای افزایش خودآگاهی در زندگی روزمره‌تان وجود دارند؛ فوایدی که توسط همه افرادی که برای آن‌وقت بگذارند، احساس خواهند شد.




پنج روش برای تقویت خودآگاهی


1. فضایی را به خودتان اختصاص دهید:

 وقتی در یک اتاق تاریک بدون پنجره باشید، به‌سختی می‌توانید همه‌چیز را واضح ببینید. فضایی که برای خودتان خلق می‌کنید، همان شکاف دیواری ا‌ست که اجازه ورود نور را می‌دهد. هر‌روز فضا و زمانی را به خودتان اختصاص دهید. مثلا اولین کاری که اول صبح یا شب‌ها نیم‌ساعت از خواب انجام می‌دهید، این باشد که از حواس‌پرت‌کن‌های دیجیتال فاصله بگیرید و با خودتان خلوت کنید، مطالعه کنید، بنویسید، مراقبه انجام دهید و با خودتان ارتباط برقرار کنید. 


2. هشیاری را تمرین کنید:

 هشیاری اولین کلید خودآگاهی ا‌ست. «جون کابات‌زین»، هشیاری را این‌گونه تعریف می‌کند: «توجه خاص، هدف‌مند و بدون قضاوت در لحظه اکنون». از طریق این تمرین، بیشتر در محضر خودتان خواهید بود تا بتوانید برای تماشای آن‌چه درونتان و در فضای پیرامونتان در جریان ا‌ست، حاضر باشید. منظورم این نیست که چهارزانو بنیشینید و افکارتان را سرکوب کنید، بلکه به حالات درونی خود، همان‌طور‌که بروز پیدا می‌کنند، توجه داشته باشید. شما می‌توانید هر زمان که بخواهید، از طریق آگاهانه‌گوش‌کردن، غذا‌خوردن یا قدم‌زدن، هشیاری را تمرین کنید. 


3. یک دفترچه یادداشت داشته باشید:

 نوشتن، نه‌تنها به پردازش افکارمان کمک می‌کند، بلکه به ما احساس ارتباط و در‌صلح‌بودن با خودمان را می‌دهد. نوشتن همچنین می‌تواند با جاری‌کردن افکار روی کاغذ، فضای ذهنی ما را بازتر کند. تحقیقات نشان می‌دهند نوشتن هر آن‌چه به‌خاطر آن شکر‌گزار هستیم یا حتی چیزهایی که با آن‌ها دست‌و‌پنجه نرم می‌کنیم، به افزایش شادی و رضایتمان کمک می‌کند. از این دفترچه یادداشت همچنین می‌توانید برای ثبت حالات درونی خود ا‌ستفاده کنید. این کار را در منزل انجام دهید. یک نصفه روز در هفته را انتخاب کنید و توجهی دقیق به دنیای درونی خود داشته باشید؛ چه حسی دارید و به خودتان چه می‌گویید؛ هر ساعت هم از هر آن‌چه مشاهده کرده‌اید، یادداشت بردارید. مدتی بعد از یادداشت‌های خود متعجب خواهید شد!


4. تمرین کنید شنونده خوبی باشید:

 گوش‌کردن با شنیدن فرق دارد. گوش‌کردن یعنی حضور داشته باشید و به احساسات، حرکات بدن و زبان دیگران توجه نشان دهید؛ یعنی بدون ارزیابی یا قضاوت مدام، درک و همدلی خود را نشان دهید. وقتی شنونده خوبی باشید، صدای درونی خودتان را نیز بهتر می‌شنوید و بهترین رفیق خودتان می‌شوید.


5. بینش‌های گوناگون به‌دست آورید:

 بازخورد بخواهید. گاهی اوقات از این‌که بپرسیم دیگران درباره ما چه فکر می‌کنند، وحشت داریم. بله، گاهی بازخورد می‌تواند تحت‌تاثیر تعصب یا دروغ باشد، اما هر چقدر بیشتر درباره خودتان و دیگران بیاموزید، می‌توانید آن را از بازخوردهای متعادل، صادقانه و واقعی تمیز دهید. تحقیقات نشان می‌دهند گرفتن بازخورد 360 درجه در محیط کار، ابزاری سودمند برای بهبود خودآگاهی مدیران ا‌ست. همه ما نقاط کوری داریم؛ پس مفید ا‌ست که برای مشاهده تصویر کامل‌تری از خودمان، نگرش‌های گوناگونی را به‌دست آوریم.


خودآگاهی به‌عنوان «بنیادی‌ترین مسئله در روان‌شناسی»، از دیدگاه رشد و دگرگونی، موضوعی غنی و پیچیده ا‌ست. ما به‌عنوان انسان هرگز قادر به‌درک کامل خودمان نخواهیم بود، اگر مقصد این باشد. اما شاید همین سفر اکتشافی، درک و تبدیل‌شدن به‌خودمان باشد که به زندگی ارزش زیستن داده ا‌ست. 


دوست دارم از شخص شما بشنوم. آیا فرد خودآگاهی هستید؟ و نقش خودآگاهی را در زندگی فردی و حرفه‌ای خود چگونه می‌بینید؟


جسی ژوو / مترجم: سولماز فروتن

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background