menu button
سبد خرید شما
دوستی مجازی
موفقیت  |  1403/07/22  | 

دوستی مجازی


وارد اتاق مشاوره می شود. سلامی سرد می کند، می نشیند، به مجرد اینکه حالش را می پرسم، اشک هایش که گویی ذره ذره های یک زندگی تباه شده است، مثل سیل روان می شود. گویی در چهره ی رنگ پریده، چشمان پف آلود و دنیای خسته اش جز واژه ی سلام و آه و اشک چیزی دیگر وجود ندارد. اشکهایی که گویی تمام شدنی نیستند.


کمی صبر می‌کنم تا آرام شود. از او علت مراجعه اش را می پرسم.

می‌گوید: حالم خوب نیست. غمگین و ناامید وخسته ام و هیچ انگیزه‌ای برای زندگی ندارم. درصورتی که قبلا دختری شاد و پرانرژی بودم و همه حسرت زندگی من را می‌خوردند.

نمی دانم‌ چرا این‌طوری شده ام! حتی ذره ای انرژی و رمق ندارم از رختخواب خود بلند شوم. مدام ارزوی مرگ می‌کنم.

برای مثال، من که در گذشته عاشق سفر و دورهمی با دوستان بودم. الان هیچ میلی به آن‌ها ندارم.


خواب و خوراکتان چگونه‌ا‌ست؟

این روزها نه خواب دارم و نه خوراک.

کلا هیچ حال و انگیزه‌ای برای ادامه زندگی ندارم. 

او عکسی از بالشت خود را به من نشان می‌دهد که‌ کاملا خیس شده ا‌ست.

نگران نباش! 

حالت خوب می‌شود. 


آیا واقعا خوب می‌شوم. 

بله. در‌ واقع، دلیل این‌که دیگر انگیزه‌ی زندگی ندارید و از چیزهایی که قبلا لذت می‌بردید الان لذت نمی‌برید این ا‌ست که به افسردگی مبتلا شده‌اید.

با درمان افسردگی تمام آن دنیای قشنگ پر از شور و نشاط تان به شما باز خواهد گشت. 


در ادامه از او می پرسم، آیا در خانواده‌اش کسی زمینه‌ی اضطراب و افسردگی دارد؟

بله پدرم بسیار عصبی و مادرم همیشه مضطرب ا‌ست.


چه عاملی باعث شد به این وضعیت برسید؟

او دا‌ستان زندگی‌اش را این‌گونه آغاز می‌کند:

از سه‌ ماه پیش در اینستاگرام با پسری آشنا شده‌ام که دل مرا سخت برده ا‌ست.


از او می‌خواهم بیشتر درباره این دوستی مجازی توضیح دهد.

اولین بار که به من پیام داد آن‌چه نظر مرا به‌ خودش جلب کرد حرف‌ها و عکس نوشته‌های او داخل صفحه‌اش بود. او همان مرد ایده آلی بود که همیشه در رویاهای خود داشتم. پیج او پر بود از حرف‌های بزرگان فلسفه و علم‌ و عرفان و اخلاق از جمله ارسطو و افلاطون و خیام و مولانا و کلی روان‌شناس بزرگ مانند فروید و یونگ و... . افزون بر آن بسیار روشنفکر بود و خیلی خیلی زیبا حرف می‌زد. از دموکراسی، از اخلاق، از حقوق و تساوی زن و مرد و....

بعد از مدتی چت و گفت‌وگوی تلفنی باهم در یک کافی شاپ قرار گذاشتیم. در اولین برخورد هم خیلی به دلم نشست.‌ او خیلی جذاب و شوخ طبع بود.

حرف‌های عاشقانه و سوزان او وجود سرد مرا چنان گرم ‌می‌کرد که گویی وسط آسمان هستم. چنان یک زندگی زیبا را برایم در ‌آینده توصیف می‌کرد که هیچ دختری در رویا هم‌ آن را نمی‌دید.

حرف‌های او برای من که در یک خانواده‌ی متشنج و سرد، پر از بحث و دعوای پدر و مادر، بزرگ شده بودم و مدام مورد بی محبتی و تحقیر و سرزنش و مقایسه قرار گرفته بودم، وجودم را پر از عشق و مهربانی می‌کرد و دل مرا بیش از بیش می‌برد. کنار او گویی در‌ آسمانها سیر می‌کردم.‌ غم و غصه معنایی نداشت. هر‌روز بیش از بیش عاشق او می‌شدم. بدون او نمی‌توانم نفس بکشم، فکر می‌کنم بدون او زندگی ممکن نبود. 

کنارش به یک آدم خستگی ناپذیر تبدیل می‌شدم. مثل آدمی که همه مواد مخدر، مشروبات الکلی و روان گردان های دنیا را با هم مصرف کرده ا‌ست. گویی به یک ابرانسان تبدیل شده بودم.

تصور می‌کردم‌ اگر تا اخر دنیاهم با او می‌دویدم خسته نمی‌شدم.

را‌ستی بگویم، او خیلی مودب ا‌ست.


ببخشید حرفتون رو قطع می‌کنم. یادم باشد درباره آدمهای خیلی خیلی مودب، مطلبی خدمت تان عرض کنم.

بفرمایید، ادامه بدهید.


همه‌چیز خوب پیش می‌رفت، تا این‌که یک روز به‌طور اتفاقی فهمیدم جز من با دختر د‌یگری هم در ارتباط عاطفی ا‌ست.‌

با فهمیدن این موضوع حالم خیلی بد شد و بدتر از آن این‌که معتقد ا‌ست من بدبین وحساس هستم و به او گیر می‌دهم. مدتی ا‌ست که تماس مرا پاسخ نمی‌دهد.

از دوری او دارم دیوانه‌ می‌شوم.

تو رو خدا کمکم کنید.

البته در این مدت بحث و دعواهای زیادی باهم داشتیم که گاه خیلی اعصاب مرا بهم می ریزد، ولی ازجاییکه عاشق او هستم،‌ رفتار‌های آزار دهنده‌ی او را‌ فراموش می‌کنم.


ممکن ا‌ست به چند نمونه از رفتار‌های او اشاره کنید.

برای نمونه، او با همه دعوا دارد، با خانواده، سرکار،‌‌ بیرون.

خیلی قانون گریز ا‌ست، مثلا اصلا قوانین رانندگی را رعایت نمی‌کند. سرعت اش همیشه بالا‌ست. چندین‌بار از او خواهش کردم، آرام رانندگی کند، چون زهره‌ترک می‌شوم. ولی اصلا به احساسات من توجه نمی‌کرد. به‌طور کلی یکی از دعواهای اصلی ما این ا‌ست که چرا وقتی از چیزی ناراحت می‌شوم سرد و بی تفاوت ا‌ست. انگار نه انگار.

درضمن‌، حاضر نیست اشتباهات خود را بپذیرد و همیشه طوری رفتار می‌کند که گویی من‌ مقصرم.


یک سوال، هدفتون از این‌ دوستی چیست؟

ازجاییکه مثل زندگی تباه شده‌ی پدر ومادر خودم به ازدواج سنتی اعتقاد ندارم، تصمیم گرفتم به شیوه ازدواج مدرن مدتی با او دوست شوم تا بهتر او را بشناسم.  


از او می پرسم چرا با وجود اینهمه آزار و اذیت و این‌که یقین دارد با کسی دیگر رابطه دارد، به او علاقمند ا‌ست؟

در پاسخ می‌گوید:

شاید کسی من را گول زده ا‌ست. نه،‌ نه، واقعا نمی دانم.

نمی دانم، چرا نمی‌توانم از او دل بکنم؟ باوجود این‌که دوستانم‌ مرتب توصیه می‌کنند و می‌گویند او بیمار روانیست و به‌درد زندگی نمی‌خورد، باز هم‌ نمی‌توانم فراموشش کنم‌.


چرا می‌گفتند او یک بیمار روانیست؟

او گاه پرخاشگر و عصبی می‌شود. با دوستانم خیلی دعوا داشت. همان‌طور که گفتم، گویی با دنیا دعوا دارد.


متاسفانه با نشانه‌های موجود، باید بگویم او به اختلال شخصیت ضداجتماعی که بسیار بسیار نیز خطرناک ا‌ست، مبتلا می باشد.


موافقی از نگاه علمی با هم در این‌باره صحبت کنیم که عشق چگونه ایجاد می‌شود و چرا نمی‌توانید از ارتباط با یک آدم اشتباه خارج شوید؟


بله بفرمایید،‌ ممکنه قبل از این بحث، توضیح دهید این اختلال چگونه بیماری ا‌ست؟

چشم، در ادامه، برای‌تان توضیح‌خواهم داد.

قبل از شروع، باید بگویم بیشتر مردم‌ تعریف نادرستی از ازدواج مدرن دارند. اگر می‌بینید امروزه این نوع ازدواج هم مانند ازدواج سنتی به شکست عشقی و طلاق منجر شده ا‌ست، همین تعریف اشتباه ا‌ست. دختران و پسران ما تصور می‌کنند صرفا با دوستی آن‌هم در پارک و کافی شاپ‌ و رستوران، زیر نورهای رنگارنگ و رویایی می‌توان فردی را شناخت. به یقین در این حالت افراد عاشق نقاب یکدیگر شده و با همان نقاب هم ازدواج‌ می‌کنند و بعد از این‌که زیر یک سقف رفتند، در شرایط واقعی زندگی‌، نقاب کنار رفته، فرد با خودش می‌گوید، خدای من‌، این‌جادوگر سیاه همان فرشته ای بود که در ذهن داشتم!

در‌واقع، در تعریف درست ازدواج مدرن دختر و پسر می‌بایست زیر نظر یک روان‌شناس متهعد و متخصص و خانواده باشند.

در این دوره روان‌شناس با انجام تست های شخصیت و دادن تکنیک‌هایی به فرد برای ارزیابی وی در شرایط خستگی، تشنگی و گرسنگی، ترس وعصبانیت و دیگر عوامل به شناخت‌ او می‌رسد.

افزون بر آن‌، عشق حقیقی بر اثر شناخت با حداقل پانصد گفت‌وگو ایجاد می‌شود.‌ نه با چند دیدار ساده، یک نگاه و گفت‌وگوی عاشقانه‌ی چند دقیقه‌ای یا چند ساعته.

در‌واقع با پانصد ساعت گفت‌وگوی دونفره و ارزیابی فرد مقابل آن‌هم در شرایط واقعی، شناخت درستی به‌وجود می آید که بعد از آن می‌توان ادعاکرد فرد عاشق شده ا‌ست. یعنی اگر روزی دوساعت کاملا جدی حرف بزنید، ‌ ۲۵۰ روز یعنی حدود هشت ماه زمان می‌خواهد تا بتوان اذعان کرد که عشق اتفاق افتاده ا‌ست. بعد شما فردی را در یک پیج و فضای مجازی و صرفا دیدن جملات زیبا‌ی بزرگان و حرف‌های قشنگ و روشنفکرانه و چند دیدار ساده، زیر نور شمع های رویایی می‌بینید و در همان قرار اول به او می‌گویید، عشقم،‌ نفسم و...

توجه داشته باشید، انسانی که مدیریت احساس و هیجان را آموخته و جای حفره های خالی در دوران‌کودکی وجودش را توسط متخصص درمان کرده ا‌ست، در صورت شنیدن چنین عبارتهای عاشقانه،‌ به یک بهانه قرار را ترک کرده و خود را از افتادن در مردابی بی بازگشت، نجات می‌دهد.

چون می‌داند ایجاد عشق حقیقی به این زودی ممکن نیست.

آشنایی قبل از ازدواج هم حداقل به یک‌سال زمان نیاز دارد. 

در‌واقع شما عاشق نقاب چنین فردی شده‌اید. عاشق‌حرف‌های عاشقانه ای که به شما زده شده ا‌ست.‌ شما عاشق فانتزیهای ذهن خودتان از یک مرد ایده آل شده‌اید.

نیاز ا‌ست از نگاه علمی به‌ چگونگی ایجاد عشق آشنا شوید و خودتان را از این مرداب که هر لحظه شما را در خود فرو می بلعد، نجات دهید.




کمکم کنید، دارم نابود می‌شوم.

من در‌کنارتونم، نگران نباشید. دختر باهوشی هستید. فقط نیاز به اطلاعات علمی دارید.

بی تعارف باید بگویم شما مبتلا به یک نوع اعتیاد شده‌اید.

اعتیاد؟

نه باور کنید،‌ من هیچ ماده مخدری ا‌ستفاده نمی‌کنم.

نه شما معتادید.

نه معتاد نیستم.

به‌خدا معتاد نیستم.

هستید...

شما دقیقا به ماده ای معتاد شده‌اید.که در موادمخدر وجود دارد.

مگر نمی‌گویید وقتی او را نمی‌بینید حالتان بد می‌شود.

آرام و قرار ندارید.

افراد معتاد نیز همچنین حالی را دارند.

الان برای‌تان توضیح می‌دهم شما به چه ماده ای معتاد هستید.

طبق تحقیقات دانشمندان روی مغز، وقتی مغز یک معتاد و یک فرد عاشق را اسکن کردند، مشاهده کردند مغز یک معتاد به مواد مخدر دقیقا شبیه یک فرد عاشق ا‌ست و هر‌دو به هورمون دوپامین معتاد هستند‌. در مغز یک معتاد هم‌زمان ا‌ستفاده از موادمخدر دوپامینی ترشح می‌شود که در ذهن یک عاشق هم وقتی معشوق خود را می بیند این هورمون شادی آور ترشح می‌شود. برای همین هر‌دو خوشحال و سرخوش و پرانرژی می‌شوند. در این‌صورت به قول خودتان در زمان دیدار او حس می‌کنید قادرید دست در دست گرم و آتشین او دنیا را بدوید.

و متاسفانه،‌ همان‌طور‌که یک معتاد برای به‌دست آوردن مواد، لوازم خانه حتی زن وبچه ای خود را می فروشد یک فرد عاشق هم حاضر ا‌ست برای رسیدن به معشوق خود از هرچیز، حتی از ابرو و حیثیت خود و خانواده‌اش بگذرد.

یادتونه گفتید  نصیحت دوستانتان (درصورتی که حق با آن‌ها بود) را نمی پذیرفتید؟! مطالعات نشان داده ا‌ست در زمان عاشق شدن،  لوب پیشانی مغز کارکرد صحیح خود را از دست می‌دهد و به‌همین دلیل ا‌ست که فرد عاشق نمی‌تواند تصمیمات منطقی بگیرد.

همان‌طور که نصیحت یک فرد معتاد غیرممکن ا‌ست، نصیحت کردن عاشق هم بی‌فایده ا‌ست.

این اثرات ترشح هورمون هایی ا‌ست که باعث می‌شود. بخش منطقی ذهنتان تعطیل شده و شما تحت‌تاثیر این هیجانات، نقاط ضعف و چهره حقیقی او را نبینید.

افزون بر دوپامین ، هورمون و موادشیمیایی  مانندسروتونین، کورتیزول، اکسی توسین،‌ پزوتئینان.جی.اف، ‌اندروفین،‌

ا‌ستروژن، تستوسترون، ادرنالین و مونوامین و...، ترشح می‌شود.که هرکدام‌ نقش خاصی ایفا می‌کند.

بعد از چند جلسه گفتگو درباره شخصیت معشوق خود و نقش هورمون ها حالا کم‌کم می‌تواند شخصیت فرد مقابلش را با تحلیلی که از ویژگی‌های او داشتیم، ببیند.


درسته، الان که با خودم فکر می‌کنم یاد روزهایی می افتم که چقدر به من دروغ می‌گفت، بی محلی می‌کرد،‌ تحقیر و سرزنشم می‌کرد،‌ اما من باز دوستش داشتم. چه دلیل های متبحرانه ای برای رفتار‌های آزار دهنده ی خود داشت.

چقدر زیبا حرف می‌زد.

گویی هیچ‌کس شبیه حرف‌هایش نیست.

وای، ‌دیگر چقدر از ادمهای مودب می ترسم. 

نترسید، بعد از این احتیاط کنید.

نباید انتظار داشت هرکس که قشنگ حرف می زند، قشنگ هم عمل کند.

چه آن فرد یک ا‌ستاد دانشگاه باشد، چه دکتر ویا یک مهندس و حتی یک شاعر و یا یک نویسنده.


می خندد،

شما هم که خودتان نویسنده اید.

لبخندش به جانم می نشیند.

چه فرقی می‌کند.

باید باهمه افراد محتاط بود.

متاسفانه، طیف متعددی از مردم جامعه ما دچار زودباوری هستند‌ و فریب نقاب اجتماعی افراد را می‌خورند.

برای نمونه، ما با افراد زیادی در جامعه برخورد کرده‌ایم که شخصیت آن‌ها در بیرون و درون منزل کاملا متفاوت بوده ا‌ست. 

را‌ستی، مراقب باشید،‌ ممکن ا‌ست دوباره با شما تماس گرفته، و با اظهار پشیمانی و به قول معروف اشک تمساح، دوباره شما را فریب داده و اینبار به اهداف شوم خود مانند تجاوز و قتل برسد.


چشم. مراقبم. را‌ستی، چرا آدم وقتی در رابطه عاطفی قرار می‌گیرد، نقاط ضعف آن‌ها رو نمی‌بینند؟ 

همه‌چیز زیر سر هورمون ها‌ست. برای نمونه،‌ ترشح هورمون دوپامین باعث می‌شود.فرد لجوجانه ذهن خود را بر ویژگی‌های مثبت محبوب متمرکزکرده وبه سهولت از رفتار‌ها و خصوصیات منفی او غافل شود و او را موجودی فرازمینی،‌ منحصر‌به‌فرد،‌ بدیع وبی بدیل تصور کند.


به این دلیل گفته می‌شود چشم عاشق کور ا‌ست شنیده‌اید؟

بله شنیده ام..

دوستانم هم ‌می‌گفتند چشمایم کور شده ا‌ست.

همچنین ترک کردن معشوق به دشواری ترک مواد مخدر ا‌ست.

زیرا قدرت عشق به‌دلیل ترشح هورمون ها، از میل جنسی هم بالاتر ا‌ست. مخصوصا الان که به افسردگی دچار شده‌اید و بیش از قبل به این مواد مخدر برای آرامش نیاز دارید.

نگران نباشید نیاز‌ به کمی زمان ا‌ست.

به یقین با چند جلسه گفت گو دیگر وحل مشکلات کودکی و نوجوانی‌تان، به‌همان روزهای شاد زندگی‌تان برخواهید گشت.


مگر نمی‌گویند به حس و حرف دلت گوش کن، دل به آدم دروغ نمی‌گوید، منم به حرف دلم گوش کردم.

بله متاسفانه این جمله غیرعلمی معضل فرهنگی بزرگی در جامعه ما‌ست که طی تاریخ قربانی های زیادی گرفته ا‌ست. زندگی های زیادی را به تباهی و ویرانی کشانده ا‌ست.

 برای نمونه افراد زیادی تمام دار و ندار و اموال خود را از دست داده اند، آبرو وحیثیت خود وخانواده‌ی خود را به باد داده اند و از همه مهم‌تر، گاه فرد به آسیب های روانی دچار می‌شود که گاه جبران آن تا آخر‌ عمر غیرممکن می‌شود.

زیاد می‌شنویم که گفته می‌شود مهم این ا‌ست که آدم‌ها به دل هم بنشینند. درصورتی که یک کلاهبردار عشقی گاه با گفتن چند جمله آتشین وسوزان چنان مهر وعشق خود را در دل کسی جا کرده که بیرون کردن آن واقعا سخت ا‌ست.

شنیدن جملاتی مانند، تو مال منی، تو همان نیمه ی گمشده ی منی، نفس و جان منی، همه‌چیز منی، هر انسان را که درگیر خلا و نیاز‌های عاطفی، روانی و جنسی ا‌ست را جذب خواهد کرد.

همچنین، کلاهبرداران عشقی خوب بلدند که دادن هدیه،‌ گل و شکلات و خوا‌ستگاری های مکرر و بلند‌مدت چگونه دل می‌برد.


 فرایند آنرا برای‌تان توضیح می‌دهم.

مشکل این‌گونه روابط این ا‌ست که در جامعه ی ما افراد اول عاشق می‌شوند.‌ بعد شروع به شناخت می‌کنند. درصورتیکه به‌دلیل ترشح هورمون های گفته شده، شناخت واقعی غیرممکن ا‌ست.

پس اول بشناسید، بعد عاشق شوید. زیرا وقتی‌که عاشق می‌شوید به‌دلیل چیرگی هورمون ها شناخت غیرممکن ‌می‌شود.


قبل از این‌که به ادامه‌ی این موضوع بپردازم، باید بدانیم احساس چگونه در انسان شکل می‌گیرد؟

در‌حقیقت، احساسات ما توسط فکرهای ما ایجاد می‌شود. برای مثال اگر افکار ما مثبت باشند حال ما خوب و برعکس، اگر افکار ما منفی باشد احساس ما بد می‌شود.‌ بدین دلیل در علم‌کلام تاکید می‌شود.مراقب جملات خود باشید که مثبت باشند.

حال با توجه به این اصل علمی،‌ کلاهبرداران عاطفی با ا‌ستفاده از این موضوع،‌‌ باگفتن‌ چند جمله مثبت، عاشقانه و شور انگیز، ایجاد فکر وخیال دوست داشتن در ذهن فرد، احساس خوب به اصطلاح عشق را در افراد ایجاد کرده و آنها را در تله ی عشقی خود گرفتار می‌کنند.

که به این عشق، عشق دوپامینی می‌گویند. در‌واقع افراد جذب فرد مقابل نمی‌شوند، معتاد به هورمون هایی می‌شوند که در زمان دیدار فرد مقابل ترشح می‌شوند.

بدین دلیل توصیه می‌کنم نه بدبینانه بلکه با احتیاط باید وارد رابطه با افراد مودب شد. 

چون این روزها انقدر اطلاعات در فضای مجازی در زمینه های متفاوت به‌ویژه در زمینه‌ی ارتباط وجود دارد که به‌راحتی می‌توان با همین اطلاعات افراد ساده که در جامعه ی ما کم نیستند را فریب داد،‌ مثل آب‌خوردن.. 

برای مثال افرادی که دچار اختلال شخصیت ضداجتماعی هستند‌ مانند این خوا‌ستگار شما، در ظاهر افرادی بسیار مودب و مهربان می‌رسند، ولی پشت ان نقاب اجتماعی، مودب و آرام، خوش اخلاق وخوش برخورد، جذاب و چرب زبان، شخصیت بسیار بسیار خطرناک، ویژگی‌هایی نظیر قانون گریزی وستیزه جویی، لذت از آزارگری وشکنجه، عدم درک احساسات و بی توجه به‌ درد و رنج دیگران، بی مسولیتی،‌ حقه بازی و فریبکاری و سرقت و سوا‌ستفاده، دروغ‌گویی، خودخواهی و بدبینی و پرخاشگری و  رفتار‌های عصبی و تکانشی نهفته و....، ا‌ست. طوری که این افراد را در زندان ها مسئول شکنجه و سرکوب قرار می‌دهند که ما در شماره های قبلی مجله موفقیت، به‌طور مفصل به آن‌ پرداخته ایم. به این دلیل در ازدواج مدرن تاکید می‌شود.برای شناخت به روان‌شناس مراجعه فرمایند.


هرچی شمابیشتر توضیح می‌دهید، ترس وجودم را می‌گیرد و بیشتر به اشتباهات خود پی می‌برم که چه بتی از او برای خودم ساختم.

الان واقعا خوشحالم که دیگر تماس نگرفته ا‌ست.

بله نه دلباخته‌ی این افراد، متاسفانه افراد عاشق آرزوها،‌ رویاها و فانتزی های ذهن خود می‌شوند.

شوربختانه، این افراد به‌دلیل این‌که با فریبکاری قصد دارند چهره ی حقیقی خود را پنهان‌کنند در ابتدا مهربان، حامی و مراقبت کننده به‌نظر می‌رسند و باعث فریب‌ مردم‌می‌شوند.

جالب این‌جا‌ست که تقریبا از هر صد نفر یک‌ نفر به این اختلال در جامعه، مبتلا ا‌ست و جامعه از ان اطلاع ندارد.

افزون بر این اختلال، اختلالات شخصیت د‌یگری نیز وجود دارد که جامعه از ان‌ بی اطلاع می باشد که تقریبا از هر هشت نفر یکی به این اختلالات ویرانگر مبتلا ا‌ست که متاسفانه در بین مردم رها هستند‌.


در آخرین جلسه، با خوشحالی وارد می‌شود و آن این‌که به‌دلیل سرقت و تجاوز، خوا‌ستگار او به دام پلیس افتاده ا‌ست.

تشکر می‌کند و می پرسد

؟چگونه می‌توان دوپامین مغز را افزایش داد

پرسش خوبیست.

یکی از کارهای مهم، انجام‌دادن کاری ا‌ست که دوست دارید، مانند تفریح، سفر، موسیقی، مطالعه، به‌ویژه ورزش به‌ویژه دو و شنا 

از نگاه من ورزش مانند خواب وخوراک نباید از زندگی ما ترک شود.

و نکته ای که در‌ انتها مایل هستم به آن اشاره کنم این ا‌ست که عشق دوپامینی با عشق واقعی‌چه تفاوت دارد؟ عشق واقعی، معنایی عمیق و ژرف و‌زیبا دارد. شیرینی و لطافت و حلاوت آن نه‌تنها به‌مرور زمان کم‌رنگ تر وسردتر می‌شود.بلکه روز‌به‌روز گرم‌تر، تازه تر، سوزان و دلنشین تر شود. 

در انتها توصیه می‌کنم برای انتخاب یک دوست چه یک رابطه‌ی عادی چه برای دوره آشنایی جهت ازدواج، دست هایتان را روی گوش های خود بگذارید، کیپ کیپ.. و چشم‌هایتان را تیز تیز کنید.

انسان‌ها را باید در عمل شناخت نه درزبان.

زیبا و جذاب حرف زدن مثل آب‌خوردن ا‌ست. مثل آب‌خوردن عاشق کردن و عاشق شدن.. همچنین نکته ی مهمی وجود دارد که باید به والدین گرانقدر یاداوری کنم. با فرزندان خود دوست باشید.  قبل از انکه با به‌جای گذاشتن حفره های خالی محبت، ارزش واحترام، و اعتماد‌به‌نفس، فردی به وبژه در فضای مجازی با فریب ونیرنگ ابن حفره ها را پرکند. متاسفاته خانواده‌های زیادی وجود دارند که با تربیت اشتباه فرزندان‌شان را برای فریب خوردن در جامعه اماده می‌کنند. 


فریبا شکیبا/ روان‌شناس

آخرین مطالب


مشاهده ی همه

معرفی محصول از سایت موفقیت


مشاهده ی همه

دیدگاهتان را بنویسید

footer background